آشنایی با مقوله ارتباطات بين فرهنگي

مريم احمدی

در دنياي كه اغلب غير قابل پيش بيني است فرهنگ قابليت پيش بيني كردن را به ما ارزاني ميكند.ما از دريچه فرهنگ به همه چيز مينگريم ،فرهنگي كه درك ما را رنگ ولعاب ميدهد،بزرگ و كوچك ميكند،ودر يك كلام به آن شكل ميدهد.فرهنگ يك شيوه فكري ويكسري عقايد ثابت است كه ما از كودكي در طي فرايند اجتماعي شدن با آن بزرگ ميشويم.درستي،يكپارچگي وثبات ساختار شخصيت ما ريشه در فرهنگمان دارد.به اين دليل وبرخي دلايل ديگر است كه تقابل فرهنگي ميتواند ايجاد عصبيت كندو احساسات را برانگيزد. هر فرهنگي تلاش ميكند كه دنيايي از گفتگو براي اعضايش خلق كند، روشي كه در آن انسانها مي توانند تجربياتشان را تفسير كنندو آنرا در اختيار ديگران قرار دهند.بدون داشتن يك سيستم مشترك از احساساتي كه براساس يكسري قوانين خاص تنظيم شده اند زندگي بي معني ميشود و تمام تلاشها جهت رسيدن به مفاهيم مشترك به شكست مي انجامد

-------------------------------------


هر فرهنگي تلاش ميكند كه دنيايي از گفتگو براي اعضايش خلق كند، روشي كه در آن انسانها مي توانند تجربياتشان را تفسير كنندو آنرا در اختيار ديگران قرار دهند.بدون داشتن يك سيستم مشترك از احساساتي كه براساس يكسري قوانين خاص تنظيم شده اند زندگي بي معني ميشود و تمام تلاشها جهت رسيدن به مفاهيم مشترك به شكست مي انجامد
 تاثيرات فراگير فرهنگ :فرهنگ بعنوان يكسري از عقايد وشيوه فكري ثابت
مسلم است كه فرهنگ به شدت بر افكار، احساسات و رفتارهاي ما تاثير ميگذارد.در حقيقت، فرهنگ ابندا بر لايه هاي ذهني، ادراكي وانگيزشي تاثير ميگذارد.فرهنگ بخش مهمي از خط مشي ماست(چه چيزي را مي توانيم بدست بياوريم وچگونه)،براساس همين خط مشي در دنياي اجتماعي و ماديمان عمل ميكنيم.ما انسانها موجودات متزلزلي هستيم و فرهنگ از طريق قوانين استانداراد فكري، احساسي و رفتاري از اضطراب ما ميكاهد.در دنياي كه اغلب غير قابل پيش بيني است فرهنگ قابليت پيش بيني كردن را به ما ارزاني ميكند.ما از دريچه فرهنگ به همه چيز مينگريم ،فرهنگي كه درك ما را رنگ ولعاب ميدهد،بزرگ و كوچك ميكند،ودر يك كلام به آن شكل ميدهد.فرهنگ يك شيوه فكري ويكسري عقايد ثابت است كه ما از كودكي در طي فرايند اجتماعي شدن با آن بزرگ ميشويم.درستي،يكپارچگي وثبات ساختار شخصيت ما ريشه در فرهنگمان دارد.به اين دليل وبرخي دلايل ديگر است كه تقابل فرهنگي ميتواند ايجاد عصبيت كندو احساسات را برانگيزد.وقتي مردماني از فرهنگهاي متفاوت بهم برخورد ميكنندقوانين مربوط به روابط متقابل ميتواند باعث ترديد وسردرگمي شوند.بسياري از فرضيات اساسي ما غلط از آب در ميايند.افكار، احساسات ورفتارهاي ما كه معمولانتيجه موفقيت آميزي دارند ،و بازخوردهايي كه بدانها عادت كرده ايم دراينجاديگرصادق نيستند.برخي از توقعات ما درمورد نتيجه و مفهوم روابط متقابل اجتماعي با يكديگر مطابقت نميكند.وقتي درموقعيت فرهنگ ديگري قرار ميگيريم در پي يك رابطه اجتماعي ممكن است فكر، احساس و رفتار ما بهمان شيوه كه بدان عادت كرده ايم باشدوسپس در مييابيم كه اين شيوه اينجا موثر نيست؛ يا اصلا جوابي نميگيريم وياباپاسخي كاملا دور از انتظارروبرو ميشويم. ممكن است تا انجايي باعث سوتفاهم شويم كه احساساتي را جريحه دار كنيم، باعث خشم و عصبانيت طرف مقابل شويم ويا چنين سوتفاهماتي در خودمان ايجاد شود.در چنين موقعيتي، حتي اگر چنين شرايطي را تجربه نكنيم قطعا دچار نوعي سردرگمي وآشفتگي از وضعيت موجودهستيم.
 در اينجا مفاهيمي نظير  كم زمينه وپرزمينه ابزار تحليلي مناسبي هستند .زمينه يعني اينكه در يك رابطه متقابل موقعيت اجتماعي تا چه اندازه در قوانين گفتگومعنا ومفهوم پيداميكند. به عبارت ديگر،شيوه ايست كه در آن موقعيت اجتماعي بر ساختار و محتواي روابط متقابل تاثير مييگذارد.امريكا يك فرهنگ كم زمينه است(غير رسمي تر)وفرهنگ جزايراقيانوسيه پرزمينه هستند(رسمي تر)به عنوان يك آمريكايي بايك فرهنگ كم زمينه، فرهنگ فردگرايانه، وقتي براي اولين بار با كسي آشنا مي شوم دوست دارم كه غيررسمي باشم، در مورد خودم زياد حرف ميزنم وسوالات زيادي هم در باره آنها ميپرسم، تا در حداقل زمان ممكن حداكثر اطلاعات را بدست بياورم.براي فردي از جزاير اثيانوسيه بايك فرهنگ پرزمينه جمع گرايانه، ممكن است فرد مغروري ينظر برسم چون خيلي تندجلو ميروم ؛و يا خودبين وخودخواه، چون خيلي درموردخودم حرف ميزنم ونهايتاپررو وفضول هستم، چون با سوالات بيشمارم آنها را معذب ميكنم.
فرهنگ همچنين بر چگونه ياد گرفتن و چگونه ياد دادن ما تاثير ميگذارد.درس دادن در يك فرهنگ خودي فعاليتي است كه در آن زمينه هاي فرهنگي واجتماعي و وجود شيوه هاي متفاوت فكري ،يادگيري وتعليمي به طرق بسيار يچيده برهم تاْثير ميگذارند.كلاس درس حتي در جايي كه همه متعلق به يك فرهنگ هستند يك محيط فرهنگي اجتماعي پيچيده است.سن، جنسيت، انتظاارت از نقش جنسسيت ،ظاهر و توقعات پوششي، و بيشمارانتظارات از نقشهاي ديگر، وضعيت اجتماعي اقتصادي و شخصيتهاي متفاوت دانش آموزان ومعلمان، موثر بودن آموزش ،وميزان يادگيري ،كه همه در كلاس درس رخ ميدهد تاثيرات متغييري بر روابط متقابل دارد.
اين موقعيت وقتي كه دانش آموزومربي از دو فرهنگ متفاوت باشند حتي پيچيده ترهم ميشود.فرهنگ و خرده فرهنگ بر نگرش ها، فرضيات ،توقعات، شيوه وعملكرد مربيان ودانش آموزان تاثير ميگذارد. امريكا رادر نظر بگيريد، جايي كه بين خرده فرهنگهاي شهري و روستايي تفاوتهايي وجود دارد، همانطور كه چنين تفاوتهايي رادرميان خرده فرهنگهاي اروپايي، آفريقايي_آسيايي ،اسپانيايي، امريكاي لاتين و آسيايي ها بخوبي مشاهده ميكنيم.با اشاره ضمني به رابطه متقابل در اقيانوسيه، ما همچنين باتفاوتهاي فرهنگي وخرده فرهنگي در ميان مردم بومي و جمعيت مهاجران مواجه هستيم ،وحتي در بين بوميان هم تقسيمات فرهنگي وقومي مثل جزيره نشينان اصلي و خارجيهاوجود دارد.فرهنگ بر هنجارهاي زباني وغيرزباني رابطه متقابل در كلاس درس تاثير ميگذارد.در ايالات متحده حتي تفاوتهاي خرده فرهنگي واجتماعي، اقتصادي ميتواند الگوهاي بسيار متفاوتي براي رابطه متقابل در كلاس درس ايجاد كند. يك فرايند آموزشي در جامعه معمولاصف عريض وطويلي از شيوه هاي فكري،شيوه هاي يادگيري،شيوه هاي آموزشي ومحيط يادگيري را نشان مي دهد.فرهنگ ميتواندباعث شودبرخي شيوه هاي خاص برجسته تر از بقيه بشوند. 
  ارتباطات در خلا صورت نميگيرد.همه ارتباطات در يك محيط اجتماعي رخ ميدهند.ما اسمش را زمينه ميگذاريم، چون اين محيط هرگز خنثي نيست.محيط هميشه برنوع رفتار اعضايش تاثير ميگذارد.كلاس درس هم يكي از همين محيط هاست كه بخصوص بر روي رابطه متقابل ميان فرهنگي تاثير ميگذارد.قوانين ،فرضيات، ارزشها، آداب ورسوم، تجربيات و طرز عمل يك فرهنگ خاص بشدت بر جريان فعاليت كلاسي تاثير ميگذارد.
 تدريس موثر در يك محيط چند فرهنگي
هر معلمي شيوه تدريس خاص خودش را دارد.سنتهاي آكادميكي، ملي وفرهنگي متفاوتي وجود دارد؛اغلب تفاوتهاي فرهنگي را در روشهاي تدريس مي بينيم.اما عليرغم شيوهها، سنتها ،وفرهنگها ،همه روشهاي تدريس موفق در هر جاي دنيا فقط از يك چز تشكيل شده است:برقراري ارتباط.
علم رشته هاي عصبي كه در فرايند فهميدن نقش دارند، روانشناسي آموزشي، سالها تجربه تدريس عملي همه به ما ميگويند شيوه تدريس خوب يعني انتقال دانش ومهارتها به دانش آموزان ،ازطريق برقراري ارتباط بين مطالب جديدي كه سعي ميكنيم به آنها آموزش دهيم واطلاعات پايه اي ومهارتهاي كه از قبل دارند.از نظر پياجتيان[1]، دانش آمزان از طريق تطابق و همانند سازي طرح هاي كلي را ميسازند وبسط وگسترش وميدهند.و از نقطه نظر ويگوتسكسان[2]، دانش آموزان در حيطه تكامل نسبيشان،به كمك والدين، معلمان وگروه همسالان پيشرفت كامل ميكنند.
ضرورت حمايتهاي فهمي، انگيزشي و رفتاري
تدريس كارآمد نيازبه استفاده ازحمايتهاي فهمي، انگيزشي،ورفتاري دارد.در محيط آموزشي كه از زبان مادري براي تدريس استفاده نميشود آموزش مؤثر به تقويت زباني قابل توجه هم نياز دارد. معلمان در مباحث درسيشان،شيوههاي آموزشي،ورابطه متقابل گسترده با دانش اموزان بايد از اين حمايتها استفاده كنند ويا خودشان آنها را ايجاد كنند.
براي نمونه، حمايتهاي زباني ازتعديل زبان معلم، مثل آهسته صحبت كردن بهنگام توضيح مطالب ،ساده انگليسي صحبت كردن، واجتناب ازبكار بردن لغات عاميانه،فني،واصطلاحات تشكيل شده است.كلا لغتهايي كه استفاده ميكنيد را كنترل كنيدو لغات آشنايي را بكار ببريد كه قبلا معنيشان را توضيح داده ايد.همچنين اگر قبل از شروع صحبت يكبار لغات مهم و كليدي را مرور كنيدويا در حين سخنراني توقف كرده ومعني لغات را توضيح دهيد سودمند خواهد بود.موقع سخنراني ويا توضيح مطالب خوب است مدام آنها را تكرار كنيد، مطالب را خلاصه كنيد وسپس آنها را دوباره تكرار كنيد.ودر آخر مهم است مطمئن بشويدآيا تن صدايتان به اندازه كافي بلندهست كه همه بشنونديا نه.
حمايتهاي فهمي تشكيل شده از فراهم كردن قالبهاي فهمي مناسب براي دانش آموزان كه براساس هين قالبها اطلاعات و مهارتهاي جديد درذهنشان حك ميشود.بدين منظوربايد از طرح درس هاي پيشرفته اي همچون نوشتن رئوس مطالب،مدلها ونقشه هاي مفهومي وديگرطرح درسهاي ترسيمي،مثل جزوه هائي از خلاصه دروس بهمراه تمرينهاي لضلفي ،نمايش اسلايدهائي در موردموضوع درس،ويا فقط نوشتن وكشيدن طرحها بر روي تخته استفاده كرد.همچنين بدين منظور بايد ابتدا مطالب درسي كه ملموس تر هستند را شرح داد، سپس بسمت موارد انتزاعيتر رفت.استفاده از ابزارهاي سمعي بصري مثل فيلمها ،اسلايدها،شرح عكسهاي كتب درسي،عكسها وسي دي هاي آموزشي براي تدريس بسيار موثر است.بطور كلي بايد به فرآيندچگونگي درك مطلب دانش آموزان حساس بود.بايد زمينه هاي تجربيات قبلي دانش آموزان كه به موضوع تدريس مربوط ميشودرا كشف ودرحين تدريس ارتباط لازم رابين آنهاايجاد كنيم.از نقطه نظر يك ديدگاه صرفاْ زباني، براي تدريس مؤثروكارآمد چيزي مهمتر از دادن مثالهاي خوب وبيان داستانهايي كه به فهم دانش آموز كمك ميكند مهمتر نيست.اين مثالها وداستانها باعث ميشوند كه دانش اموزان خودشان مطلب را درك كنند ودر نتيجه بهتر ميفهمندو تشويق ميشوند كه بيشتريادبگيرند.ارزش يك عكس به اندازه هزار كلمه است و يك داستان خوب تصويري عالي در ذهن دانش آموزانتان ترسيم ميكند.بليد به زندگي دانش آموزانتان توجه كنيد تا بفهميدكدام مثالها و داستانها مؤثرتر خواهند بود.برخي از داستانها جنبه بين المللي دارندو هر دانش آموزي در هر كجاي دنيا بدون توجه به فرهنگي كه بدان تعلق دارد آنرا ميفهمد،اما برخي ديگربراي تآّثيرگذاري ممكن است به پيش زمينه هاي فرهنگي بيشتري نياز داشته باشند.
حمايتهاي انگيزشي هم خيلي مهم هستند.ما بايد در ساختار وشيوه تدريسمان موفقيت وخود باوري دانش آموزان را پي ريزي كنيم، بايد به موضوع تدريس علاقه مند باشيم وهيجان ياد گيري راكم كم به دانش آموزان القا كنيم.ما بايد به واقعيات زندگي دانش آموزان و تجربياتشان آشنايي كامل داشته باشيم.در حين تدريس لازم است هدف لز يادگيري را شرح دهيم ودر آخر اينكه كمي شوخي وتفريح دركلاس ضروري است.
وسرانجام حمايتهاي رفتاري هم هستند.شيوه تدريس و كلاس داري ما بايد بصورتي باشد كه الگوهاي رفتاري مهمي چون خواندن،نوشتن،نت برداري،مطالعه،امتحان،پرسش وپاسخ،بحث ومناظره،سروقت آمدن ورفتن را به بهترين شكل ممكن براي دانش آموزان قالب بندي كنيم ؛براساس اصلاحات رفتاري،رفتارهاي تقويت كننده مثبت (جايزه دادن)و تقويت كننده هاي منفي(از بين بردن محركهاي نامطلوب)بهترازتنبيه (موارد ناخوشايند)عمل ميكنند.
خلاصه اينكه، ما دانش آموزان را بسمت يادگيري هل نميدهيم بلكه آنها را بسمت يادگيري جذب ميكنيم.مااز آنها در حين پيشرفت نسبي در حيطه يادگيريشان حمايت ميكنيم.اگر به آنها نردباني براي بالا رفتن بدهيم ،تا سطح توقعات ما بالا خواهند رفت.آن نردبان ،يا داربست همه ان چيزهايي است كه مادر جهت كمك به يادگيري آنها ميگوئيم وانجام ميدهيم.
شبكه هاي عصبي وذخيره سازي اطلاعات خارجي
دانش ومهارتهاي ما در شبكه هاي عصبي مغزمان قرا گرفته است كه هم ماهيت فيزيكي و هم ماهيت اطلاعاتي دارد.بهنگام تدريس بطور موفقيت آميزي با ذهن دانش آموزانمان ارتباط برقرارميكنيم،در حقيقت، ما باعث رشد آكسونها ودندريتها ميشويم كه با نرونها ارتباط برقرار ميكنند و شبكه هاي عصبي را تشكيل ميدهند.اين شبكه هاي عصبي اساس حافظه ،دانش ومهارتهاي فكري وحركتي ما را تشكيل ميدهند.خيلي هيجان آور است كه بدانيم بهنگام درس دادن چراغهايي را در ذهن دانش آموزروشن ميكنيم كه به منزله فهميدن مطلب است؛ درحقيقت به لحاظ عصب شناسي، مغزشان رابازسازي ميكنيم.
دانش ومهارتهاي مادرشبكه هاي اجتماعي خارجي هم قرار مي گيرد؛اين شبكه اجتماعي، همه انسانها در جامعه خودمان وديگر جوامع در سرتاسر دنيا وكل تاريخ بشري رادربر ميگيرد،وهمچنين همه نوع وسايل حافظه خارجي مانند كتابها،نقاشيها،مجسمه ها،عكسها،فيلمها،سي دي ها،فلاپي ديسكها وديگر حافظه هاي كامپيوتري را شامل ميشود.همين گستردگي وسيع است كه مبناي عقيده هوش پراكنده شده است.
دانش آموزان در حال ارتقاء سطح
  براي معلمهايي كه در فرهنگي بيگانه تدريس ميكنند،دانش آموزان در حال ارتقاء سطح ، در ابتدا مي توانند مشكل ساز باشند زيرا نميتوانند فرهنگ و بخش عمده اي اززندگي دانش آموزانشان را درك كنند. هر چند بيشتر معلمان بسرعت درباره دانش آموزانشان چيزهايي را مي فهمند ولي براي برخي ديگراين عدم درك فرهنگي ميتواند منجر به خشم ،عصبانيت ،افكار منفي وسرانجام شكست آنها در تدريس شود. وبراي دانش آموزان هم به لحاظ روانشناسي ،باعث پائين بردن اعتماد بنفس وانگيزه ياد گيريشان ميشود.
شيوه چند فرهنگي
شيوه چند فرهنگي براي برقراري ارتباط بين مردماني در دوسوي يك مرز مي تواند مؤثر باشد.شيوه هاي ارتباطي ورابطه متقابل ميان فرهنگي مي تواند به مردماني كه از فرهنگ فرد گرايانه غربي با سيستم خانواده هسته اي به فرهنگهاي جمع گرايانه با سيستم خانواده گسترده مي روند كمك كند.مثل نمونه هايي از آمريكايي ها،استراليايي ها و اروپائياني كه در اقيانوسيه تدريس مي كنند.اين شيوه همچنين به افرلدي كه ا ز فرهنگ جمع گرايانه به فرهنگهاي فردگرايانه مي روند مي تواند كمك كند،مثل دانش آموزاني از جزاير اقيانوسيه كه به كالجهاي استراليا ،نيوزلنديا ايالات متحده مي روند.اين شيوه همچنين براي دانش آموزاني از جزايراقيانوسيه كه در كشور خودشان درس مي خوانند ولي مربي خارجي دارند سودمند است،مثل دانش آموزاني كه در كالج ميكرونيژيا اف اس ام[3] درس مي خوانند.
وبطور كلي، درك بهترجوامع چند فرهنگي ومهارتهاي برقراري ارتباط به كسي كه در يك رابطه متقابل بين فرهنگي قرار دارد كمك ميكند تا شادتر وسودمندتر باشد.
تحقيقات انسان شناس امريكايي ،ادواردتي هال[4]،در پيشرفت مطالعات ارتباطي چند فرهنگي مهم واساسي بود.تحقيقات هال در زمينه تفاوتهاي فرهنگي در ارتباطات زباني وغير زباني و مفاهيم زمان ،مكان مورد استفاده دپارتمان مؤسسه خدمات خارجي در ايالات متحده قرار گرفت،كار اين مؤسسه تعليم ديپلماتهايي بود كه براي خدمت به خارج از كشور مي رفتند.دو نمونه از اثار هال ،زبان خاموش(1959) [5]،وابعاد پنهان(1964)[6]هنوز هم بطور گسترده اي مطالعه ميشودودرزمينه ارتباطات چند فرهنگي بسيار سودمند است.آثار هال ارزش مفاهيم انسان شناسي كاربردي در تعليم افرادي كه در فرهنگهاي غير خودي كار ميكنند را نشان مي دهد .همچنين هال در مقاله برجسته اي در سال 1955 در ساينتيفيك امريكن[7] درباره رفتارهاي انسان شناسي مي گويد: نقش يك انسان شناس در آماده سازي افرادي كه در خارج از مرزها خدمت ميكنند اينست كه چشم آنها را باز ميكند تا نسبت به نوع رفتارها ،تن صدا ،حركات بدن،مكان وزمان ارتباط دقيق وحساس باشند چه بسا درميان مردمي با فرهنگ متفاوت اين اعمال منجر به ناراحتي شود واحساس دشمني را ايجاد كند.چه قصدمان زندگي كردن در كشوري ديگر باشد چه تنها قصد سفر داشته باشيم نياز به يك مرجعي داريم تا كمكمان كنداين تفاوتهاي مهم در رفتارهارا تشخيص دهيم ودرك كنيم.     
رشته ارتباطات چند فرهنگي نتيجه ادغام علوم اجتماعي و رفتاري و بخصوص روانشناسي اجتماعي ،جامعه شناسي و انسان شناسي فرهنگي است.اين حوزه از توانمندي مفاهيمي كه به لحاظ علمي پيشرفته هستند ،دانش، روشهاي تحليلي واطلاعاتي كه بدرستي آزمايش شده اندبرخورداراست.والبته ضعفهايي را هم داراست.علوم اجتماعي و رفتاري هرچند كه قادرندمسائل بسياري رادرمورد انسان شرح داده وپيش بيني كنند،گاهي اوقات هم محدود و نامشخص هستند.ماهيت نامشخص علوم اجتماعي و رفتاري بخاطر پيچيدگي افكار،احساسات،ورفتارهاي فردي وجمعي انسان است.وقتي در مورد يك فرهنگ بحث ميكنيم وآنرا تجزيه وتحليل ميكنيم كليات وعقايدمردم را كه ضرورتا درست هم نيستند مي پذيريم. اينها كليات وعقايدي هستند كه به لحاظ آماري پس ازاينكه بارها در مورد بخش بزرگي از مردم بكار رفته اند درستيشان ثابت شده است،اما عليرغم همه اينها هميشه استثناات ومتغيرهايي دررفتارهاي فردي و اجتماعي وجود دارد.
همين موقعيت درسر كلاس در رابطه با دانش آموزان وجود دارد.ما مي توانيم الگوهاي مشخص فكري ،احساسي و رفتاري دانش آموزان رابخوبي استنباط كنيم وحدس بزنيم؛ اما هميشه درمورد قوانيني كه خودمان وضع ميكنيم استثناءهايي هم وجود دارد.هميشه متغييرهايي چون سن، جنس، نژاد،گروه قومي،فرهنگ،زبان مادري،زبان دوم،ظاهر،شخصيت،زمان ترم درسي،موضوع،اندازه،نور وتهويه هواي كلاس،ساعت روز،آب وهوا،وبسياري عوامل محسوس ونا محسوس ديگر پيچيدگي هايي را بوجود مي آورند. ممكنن است آنچه در يك ترم درسي براي يك مربي مفيد واقع شوددر ترم بعدي جواب ندهد،بنابراين شيوه تدريس بايدعملي ،آزمايشي،قابل انعطاف وپاسخگو باشد.
برخي از مردم به ارزش ارتباطات بين فرهنگي پيشرفته بدبين هستند.براي مثال ،يك روزنامه نگار متعصب كه چندين سال در ماكرونيژيا كار ميكردبدليل عدم درك چند فرهنگي، پيوسته خشمگين و عصباني بود.او نمي توانست افراد محلي را درك كندچون هرگز تلاش نكرده بود كه فرهنگ آنها را بشناسد وبه آن احترام بگذارد.ارزشها وراه وروش او درست بودند ومال آنها اشتباه بنظر مي آمد!سرانجام قبل از ترك محل خدمتش  پيشنهاد كرد كه بهتر است فرهنگهاي ماكرونژيايي در يك كتاب گردآوري وتدوين شوندتا او وديگران بتوانند قوانين رفتاري را بهتر درك كنند.فرهنگها را نمي شود تدوين كرد اما ميتوان آنها رابصورت اصطلاحات كلي وخاص شرح داد تابيشتر مورد استفاده آنهايي كه بدان نياز دارند قرارر بگيرد.ما معمولاْدر مورد فرهنگ خودمان بحث وگفتگو نمي كنيم، يالزومي ندارد مرجعي جهت زندگي روزمره امان بسازيم،تنهامگر وقتي كه در مطالعات آكادميك بخواهيم آن را با فرهنگي ديگر مقايسه كنيم.صحبت در مورد فرهنگ خودمان ضرورتي ندارد چرا كه بسيار زياد بصورت ناخودآگاه برروي ما تآْثير ميگذارد.فرهنگ يك شبكه ادراكي است كه در طولاني مدت درميان مردم جا افتاده و افكار،احساسات،ورفتارهاي ما رابدون آنكه خودمان متوجه باشيم، شكل داده وهدايت ميكند.فرهنگ پوياست،قسمتي از آن در گذر زمان تغيير ميكند،برخي ديگر باقي ميمانند ويا وابسته به متغيرهاي ديگر هستند.از آنجا كه ضرورتاْ همه افراد شبيه به هم نيستند فرهنگ فضايي را هم براي متغييرهاي فردي دارد.فرهنگها بصورت رمزي نوشته نميشوند،اما ارزشها وهنجارهايي كه به لحاظ فرهنگي توصيف شده اندهميشه در جامعه مارا دربر گرفته اند؛وقوانين نوشته نشده رابطه متقابل و گفتگورا ما در طي فرآيندهاي دروني كردن و اجتماعي شدن فرا ميگيريم.يادگيري يك فرهنگ ديگر، موضوع پيچيده اي نيست.يك شيوه درست، تعدادي مفاهيم ارتباطات وگذاشتن كمي وقت تمام آن چيزي است كه لازم داريد.  

[1].Piagetian
2 .Vygotskian
[3]. Micronesia-FSM
[4].Edward T. Hall
[5].The Silent Language
[6].The Hidden Dimension
[7].Scientific American