اروآسيا و سياست بينالمللي: بازشناسي ايده و عمل روسيه
اروآسيا و سياست بينالمللي: بازشناسي ايده و عمل روسيه
جوزف بايدن، معاون رئيسجمهوري آمريكا در كنفرانس امنيتي مونيخ در 7 فوريه 2009 (19 بهمن 1387) كه عمدهترين سخنراني سياست خارجي دولت اوباما محسوب ميشود، اظهار داشت: <ايالات متحده، آبخازيا و اوستياي جنوبي را به عنوان دولتهاي مستقل مورد شناسايي قرار نخواهد داد. ما اين كه هر كشوري يك حوزه نفوذ داشته باشد را قبول نداريم. > اين سخنان حاكي از تنش و چالش در روابط آمريكا و روسيه در حوزه پهناور اروآسيا است، تنشي كه با فعاليتهاي نظامي روسيه در تابستان 2008 ميلادي (مرداد 1387) به اوج رسيد و پيآمدها و پس لرزههاي آن هنوز حس ميشود. تصميم قرقيزستان به پايان دادن استفاده آمريكاييها از پايگاه نظامي اين كشور كه روسها نيز در مسير اين تصميمگيري نقش داشتند، گواه ديگري در تنش روسيه و آمريكاست. حركت روسيه در اين منطقه با تركيبي و ملاتي از حالتهاي ضدغربي و ضد آمريكايي آميخته است. ايده و عمل روسيه را چگونه ميتوان تحليل كرد؟
پاسخ را بايد در قوت يافتن ايدهها و تفكرات اروآسيايي در ذهنيت خارجي و استراتژيك روسيه جستجو كرد. تفكرات اروآسيايي همانگونه كه <مارلن> لاروئل Marlene Laurelle در كتاب جديدالانتشار <اروآسياگرايي روسي: ايدئولوژي امپراتوري >Russian Eurasianism: An Ideology of Empire نشان ميدهد، منظومهاي از عقايد، ايدهآلها، احساسات و گرايشهاي مختلف بعضا مبهم و بعضا متناقض با يكديگر در بين نخبگان و جامعه روسي در طي دو قرن گذشته است كه داراي يك مخرج مشترك هستند و آن اينكه روسيه از آسيا و غرب متفاوت و از نظر معنوي بر هر دو تفوق و برتري دارد. ايده تفاوت غرب و روسيه از نظر روسها، در برخوردهاي دوگانه غربيها و مخصوصا آمريكاييها منعكس است. در گرايشهاي اروآسياگرايانه روسيه، غرب هيچگاه روسيه را به عنوان واحدي عضو خانواده غرب و يا همسنگ با ساير اعضاي خانواده غربي تلقي نكرده و نخواهد كرد. بايد در نظر داشت كه ايده اروآسياگرايي، در عين روشن بودن برخي از خطوط، از جمله برجستگي هويت روسي، خود ايدهاي سيال و شناور است.
مرزهاي اروآسيا كجاست؟ اينكه روسيه چقدر با آسيا تفاوت دارد و چقدر با غرب فاصله دارد، در اين ايده و منظومه فكري بخوبي تعريف نشده و نميتواند تعريف شود. بخشي از شكلگيري، تشديد و يا تضعيف پايههاي اروآسياگرايي، در رفتار غرب و عمدتا آمريكا نسبت به روسيه و حركتهاي منطقهاي و جهاني تحول و تطور يافته است. در اين زمينه پژوهش <توماس سيمون>Thomas Simon با عنوان <مرزهاي جديد اروآسيا: دولتهاي جوان، جوامع كهن، آيندههاي باز> Eurasia\'s New Frontier: Young States, Old Societies, Open Future قابل توجه است. وي ميگويد: تمام كشورهاي جديدالاستقلال در حوزه شوروي سابق را بايد در كليت ديد. اين جوامع متفاوت هستند، ولي همگي در سرخوردگي از غرب، اشتراك نظر دارند. بهعبارت ديگر، رفتار غرب و آمريكا، در شكلايده اروآسياييموثر است.
تمسك و پناه آوردن به تفكرات اروآسيايي را نميتوان مساوي تمايل روسيه به احياي جنگ سرد تلقي كرد. عمل روسيه در ساليان اخير نشان ميدهد كه روسيه در عين تاكيد بر تفاوت در منافع خود با غرب و آمريكا، علاقمند به همكاري و رفع مشكلات نيز هست. بازگشت به گذشته تخاصمآميز و پرهزينه سابق، مطلوب استراتژيكروسيه نيست. شايد بتوان گفت كه ايدهها و حركتهاياروآسيايي، واكنشي به رفتارهاي سياسي و استراتژيك غرب و آمريكاست. بازخواني هويتهاي اروآسيايي در روسيه، پاسخي به نيازهاي رواني و امنيتي اين كشور در دنيايي از مناسبات قدرت است كه در آن تماميت خواهي غرب و آمريكا، پديدهاي انكارناپذير است.
نويسنده: سيد محمد كاظم - سجادپور
منبع: روزنامه - اطلاعات