سلاح هسته اي و تئوري بازدارندگي
سلاح هسته اي و تئوري بازدارندگي
اختراع بمب اتم:
در طول جنگ جهانى دوم شاهد نوآورى تسليحاتى از جانب دولتهاى درگير در جنگ مىباشيم، سه دولت عمدهاى كه داراى مراكز تحقيقات استراتژيك و لابراتورهاى معظم تحقيقاتى بودند، عبارتند بودند از ژاپن، آلمان، آمريكا.
ژاپن به دنبال توسعه سلاحهاى شيميايى بود كه در اين زمينه موفقيت چنداني به دست نمىآورد.
آلمانها داراى مركز تحقيقاتى «پينامون» بودند كه موفق به اختراع سلاحى نو در تابستان 1940 مىشوند، اين سلاح موشك بود كه در طول جنگ آلمانها عليه انگلستان از خاك فرانسه ي اشغال شده به كار مىبردند. اولين موشكها در تابستان 1940 بود كه با پشت سر گذاشتن كانال مانش به خاك انگلستان اصابت مىكرد. تا مدتها انلگيسيها اختراع چنين سلاحى را باور نمىكردند. مخترع موشك «فون براون» آلمانى بود و اولين موشكها VI و VII نام داشتند.
اما در رابطه با تحقيقات مربوط به شكافتن هسته اتم، على رغم تبليغات متفقين كه به بزرگ نمايى خطر اتمى آلمان مىپرداختند، نازىها در اين خصوص موفقيتى به دست نياورده و پس از شكست آلمان مشخص مىشود كه آنها در مرحله ابتدايى ساخت بمب اتم قرار داشتند.
مركز سوم، آمريكا بود. آمريكا با استفاده از امتياز منحصر به فرد دور بودن از صحنه جنگ و مصونيت از بمباران و ويرانى، در سال 1943 پروژه مانهتن را در صحراى لوس آلاموس (Los Alamos) در ايالت نيومكزيكو، شکل مي دهد.
رياست اين پروژه اتمى، با پروفسور «اوپن هايمر» بود و دانشمندان غير اروپايى مانند «فرمى» و ... در اين پروژه نقش داشتند.
رياست اين پروژه با يك ژنرال سه ستاره، به نام «گروز» بود كه به طور مرتب، واشنگتن را از پيشرفت كار مطلع مىساخت. يکي از ويژگي هاي پروژه مانهتن، هزينه بسيار بالاي آن بود (25 ميليارد دلار) كه در زمان جنگ هيچ دولتى چنين بودجهاى را نداشت.
سرانجام در حالى كه در 8 مى 1945 آلمان تسليم مىشود و جنگ اروپا به پايان مىرسد، فاتحين كنفرانس پوتست دام را به منظور تعيين سرنوشت آلمان تشكيل مىدهند، پوتست دام يك منطقه ييلاقى در نزديك برلين بود كه با توجه به اينكه برلين آنقدر ويران شده بود، حتي ساختمان درخوري در اين شهر نبود كه در آن اجلاس برگزار شود.
در بين كنفرانس، هرى ترومن، رئيس جمهور آمريكا، تلگراف رمزى، تحت عنوان «نوزاد متولد شد»، دال بر به ثمر رسيدن پروژه مانهتن دريافت مىكند. اين پروژه موفق به ساخت اولين بمبى مىشود كه در 16 ژوئيه 1945 مورد تست قرار مىگيرد. اوپن هايمر و ديگران،در بونكرى تجمع كرده بودند و آزمايش را مورد بررسى قرار مىدهند كه ظاهرا همانجا اوپن هايمر پشيمان مىشود. در اواخر جولاى، رئيس جمهور آمريكا، دستور به كار بردن اين سلاح جديد را عليه ژاپن براى تاريخ بعد از 2 اوت صادر مىكند؛ 5 شهر ژاپن به ترتيب اولويت براى واشنگتن در ليست قرار مىگيرند: توكيو، کيوتو، هيروشيما، ناگويا، ناكازاكى.
نكته جالب اين بود كه به غير از بمبى كه در 16 ژوئيه تست مىشود، آمريكا فقط صاحب 2 بمب اتم ديگر بود و پيش بينى مىشد كه با مخالفت دانشمندانى چون اوپن هايمر، ساخت بمب ديگر، 9 ماه طول بكشد.
در 6 اوت 1945 در ساعت 3 بامداد، يك هواپيماى B29 داراى 12 خدمه از پايگاه هوايى «ماريان» راه مىافتد، حدود 8 صبح بالاى هيروشيما قرار مىگيرد، اولين بمب اتم كه 3 متر طول، 5 تن وزن و قدرت انفجار آن معادل 14 هزار تن TNT بود، فرود آمد. چاشنى انفجار را براى 41 ثانيه تنظيم مىكنند و بمب در چند صدمترى زمين منفجر مىشود و در لحظه اول 80 هزار نفر و پس از آن تا 120 هزار نفر كشته شدند.
پس از آن در 9 اوت دومين بمب اتم در شهر ناكازاكى استفاده مىشود و تلفات حدود 40 هزار نفر بود و علت كمتر بودن تلفات، يكى كوچكتر بودن شهر و ديگرى تفاوت نوع بمب بود.
نتيجه اين بمباران، تسليم ژاپن بود. در روزى كه اين بمب استفاده مىشود، «ترومن» در عرشه ناوى در اطلس سخنرانى مىكند و از آن به عنوان باشكوه ترين روز تاريخ ياد مىكند؛ اما بعد از آن در جاهاي مختلف مجبور مي شود عمل خود را اينگونه توجيه کند كه نظاميان به من نگفته بودند كه اين بمب چقدر تلفات دارد و سخنان ضد و نقيضى را بارها تكرار مىكند.
راههاى مقابله با تهديدات اتمى
با انفجار نخستين بمب اتم، جهان وارد دوران جديدى مىشود كه ديگر تئورىهاى استراتژيكى كه پيش از اين مطرح شده بودند، غير قابل استفاده گشته بودند، با داخل شدن مبحث اتم، استراتژهايى كه تا پيش از اين نظامى بودند، جاى خود را به استراتژهاى دانشگاهى و آكادميك مىدهند. اختراع اتم و به كارگيرى جنايت كارانه آن عليه ژاپن، جهان را در در عصر وحشت اتمي وارد مي کند، هراس از اينکه دولتمرداني ديوانه به خاطر قدرت، مجددا اين سلاح مخرب را در راستاي اهداف سياسي خود مورد استفاده قرار دهند. به واسطه ي وحشت از اتم، استراتژىها به دنبال يافتن راه حل هايى بودند كه بتوان با تهديد اتمى مقابله نمود. در اين خصوص «آندره بوفر»، دانشمند فرانسوى، چهار روش براى مقابله با تهديد اتمى را بيان مىكند:
1. تخريب و از بين بردن سلاحهاى اتمى دشمن براى ممانعت از بكارگيرى آن؛ اين روش كه روش تهاجمى بوده، معتقد بود كه قبل از اينكه دشمن بخواهد از سلاح اتمى استفاده كند، بايد آنها را مورد شناسايى قرار داد و آنها را از بين برد. با توجه به اينکه زرادخانههاى اتمى در اعماق زمين و بطور مخفي قرار دارد پس اين راه عملى نبود و نيست.
2. مقابله و بازداشتن سلاحهاى اتمى دشمن در بين راه؛ براساس اين روش، حال كه سلاحها را نمىشود قبل از شليك از بين برد، پس از شليك با رادارها آنها را مورد شناسايى قرار دهند و در بين راه آنها را مورد انهدام قرار دهند. مبحث «جنگ ستارگان» در دهه 80 ميلادي و «سپر دفاع موشکي» در اواخر دهه 90 در همين راستا بيان شدند كه اين دو پروژه نيز تبليغاتي بودند تا عملياتي و عملى نشدند. بطور خلاصه از بين بردن موشکها در بين راه به هيچ وجه امنيت کشورها را تضمين نمي کند، آنها به دنبال يک تضمين صد در صد هستند.
3. حفاظت فيزيكى و ساخت پناهگاه در مقابل تهديد اتمى؛ كه اين هم عملى نيست.
4. روش تهديد به تلافى؛ از سال 1949 كه اتحاد جماهير شوروى نيز صاحب بمب اتم شد، شاهد ايجاد نوعى توازن و تعادل اتمى بين دو ابرقدرت مىباشيم. اين تعادل و توازن براساس دكترين بازدارندگى، باعث ايجاد نوعى امنيت در مقابل بمب اتم مىگردد.
تئورى بازدارندگى:
«بازدارندگى» يكى از موضوعات روابط بين الملل بوده كه در هر دو حوزه استراتژى و ديپلماسى وجود دارد. «بازدارندگى» داراى قدمتى طولانى بوده و از زمان پيدايش دولت يا همان دولت ـ قبيله مطرح بوده است، اما هيچ گاه عامل موثرى در جهت جلوگيرى از جنگ نبوده است. اما در فرداى جنگ دوم، با آغاز دوران اتمى، صحبت بر سر اين است كه بازدارندگى از يك تئورى ساده بدون ضمانت اجرايى مطلق، تبديل به يك دكترين سياسى با ضمانت اجرايى صد در صد گردد. در اين حالت بر خلاف تمام تئورىهاى استراتژى كه هدفشان پيروزى در جنگ بوده است، اين دكترين سياسى با هدف ممانعت از جنگ به جاى پيروزى در جنگ طرح ريزى مىشود. (يعنى جنگ اتمى پيروز ندارد).
بنا بر تعريف، بازدارندگى عبارت است از اقدام يا مجموعهاى از اقدامات كه به منظور پيشى جستن از اقدامات خصمانه دشمن صورت مىگيرد. تئورى بازدارندگى يعنى كوشش يكى براى اعمال نفوذ در ديگرى تا او را از اقدام به عملى كه متضمن خسارت يا هزينهاى براى اولى است باز دارد. اين دكترين در رابطه با سلاحهاى هستهاى بوده كه تاكنون همواره داراى كاربرد مىباشد. نظريه پردازان دكترين بازدارندگى بر اين باورند كه در شرايطى كه هزينه پيش بينى شده براى يك تهاجم نظامى از منافع مورد نظر از اين عمل بيشتر باشد، تصميم گيرندگان از توسل به جنگ خوددارى خواهند كرد، بنابراين تا هنگامى كه طرف مقابل قدرت ضربه دوم را بعد از دريافت ضربه اول داشته باشد، هيچ قدرتى ريسك آغاز جنگ اتمى را نمىپذيرد.