تقابل یا درک مصالح متقابل
تقابل یا درک مصالح متقابل
ترجمه: سید حامد مظلومی، کارشناس مطالعات منطقه ای
در2009/21/5 ، مقاله ای توسط "نادر موسوی زاده"، که دستیار ویژه دبیر کل سابق سازمان ملل ((کوفی عنان)) از 1997 تا2003 بوده است واینک مشاور ارشد در موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک است در روزنامه "واشنگتن پست" به چاپ رسید. مقاله ای بود از نگاه یک شهروند آمریکایی((ایرانی تبار)) . در زیر ترجمه مقاله ، با مقداری تغییرات از سوی مترجم، می آید.
"نادر موسوی زاده"عنوان میکند که یک توافق شوم و خطرناک در حال شکل گیری پیرامون این قضیه است که جنگ با ایران اجتناب ناپذیر است.شکستِ نبود دیپلماسی ((گفت وگو)) درهشت سال گذشته در بدترین حالتِ سناریو به نتیجه رسیده است که به موجب آن ،بیشتر کارشناسان توافق دارند، ایران از نقطه بدون بازگشت((بازگشت ناپذیر)) عبور کرده است بدون آنکه تعهدات قانونی خود تحت NPT (پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای) را نقض کند.
گواه این توافق خطرناک، نمایش جالب توجه اتحاد عرب - اسرائیلی در کاخ سفید بود:پیام نخست وزیر اسرائیل((بنیامین نتانیاهو)) درباره تهدیدهای وجودی انعکاس هشدارها و نگرانیهای اعراب درباره قدرتمند شدن ایران بود.موضوع فلسطین کهنه و از دستور کار خارج شده است و موضوع ایران به جای آن نشسته است، اکنون چنین باوری را بوجود آورده اند که گویا راه رسیدن به تهران از اورشلیم ((بیت المقدس)) میگذرد یا بالعکس.
ایران بعنوان یک قدرت منطقه ای و درحال رشد هسته ای،با داشتن عمق استراتژیک و عوامل نفوذ در خاورمیانه ((حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین ، حزب الله لبنان وشیعیان منطقه ای متمایل به دولت ایران)) میتواند نظم مورد نظر ایالات متحده و متحدانش را برهم زند و موازنه قوا را به سود خود تغییر دهد.
پاسخ به این چالشها بدون روی آوردن به جنگ به تغییر دیپلماسی فراتر از تعهدات محض ((تجدید مناسبات)) نیازمند خواهدبود.
با تمرکز روی ابزارهای مزیت ایران- تعقیب توانمندیهای همه جانبه هسته ای و حمایت ازجهادگران اسلامی((حزب الله و حماس و...))-آمریکا از موضوع اصلی که هدفِ این برنامه هاست طفره می رود. آمریکا با تمرکز روی" توانمندیها"ی ایران بجای "نیات" ایران،فرصت بسیارمهمتری برای تثبیت جایگاه قانونی ایران در نظام امنیتی منطقه ای را از دست میدهد.بعبارت دیگر مشکل برنامه هسته ای ایران نیست.
با این حال مقابله با ایران هسته ای بطرز خطرناکی به یکی از ستونهای مهم سیاست امنیت ملی آمریکا و متحدانش بدل شده است. جدا ازاین دولت کنونی اسرائیل که تمایل برای راه حل دوکشوری ندارد، می خواهد تمرکز و توجه جهانی را ازغزه دور کند و به نقطه دیگری((ایران)) معطوف کند. بعلاوه،صرفنظر از این مطلب، رژیمهای عرب که برای توجیه حکومت خود و موضعشان در قبال بحران خاورمیانه مشکل دارند به تغییر موضوع و انحراف افکارعمومی به سوی ایران علاقمند میباشند.
ایالات متحده هم گرفتار تفکر سه دهه جنگ سرد با ایران است و سیاست مدیریت جدید این کشور نیز از تغییرات بنیادی که نیازاست حکایت نمی کند.
حال آنکه دولت اوباما احتمالا دربرابر فشارهای کوتاه مدت برای عملیات نظامی ،مقاومت می کند.((بدلیل اینکه آمریکا یه اندازه کافی درگیر بحران همسایه شرقی ایران یعنی پاکستان مسلح به سلاح هسته ای و جریان خزنده طالبانی شدن آن است.)) ،ترکیبی از حرکتهای دیپلماتیک ((تداوم سیاست و ابتکارات لفظی)) ایالات متحده برای ایجاد یک نتیجه متفاوت غیر محتمل است.
"نادر موسوی زاده" اشاره به یک خط زمانی از یک پیش بینی جنگ دارد: طی ماهای آینده،مجموعه ای از حرکتهای دیپلماتیک به بن بست خواهد خورد و اتهامات جدیدی درباره برنامه هسته ای ایران، به همراه نقش ایران درخاورمیانه، مطرح خواهد شد.دولت ایالات متحده اعلام خواهد کرد که دست گشاده آن با مشت ایران مواجه شده است و بسوی سازمان ملل متحد((تصویب قطعنامه های سخت گیرانه تری علیه ایران))پیش خواهد رفت. چون روسیه و چین پیوستن به رژیم تحریمهای جدی را نمی پذیرند ،طرفداران عملیات نظامی علیه ایران استدلال خواهند کرد که تمام گزینه های دیگر به بن بست رسیده است.با گزینه جنگ روبرو خواهیم شد.
جهت پرهیز از چنین فاجعه ای،ایالات متحده نیازمند کنارنهادن نقطه شروع درتماس و مذاکره با ایران است.همچنین ایالات متحده باید ازاین ذهنیت،که چماق بزرگتر و هویج بزرگتر((تحریمهای سختتر و تشویقهای جذابتر)) حساب استراتژیک تهران را تغییرخواهد داد،دست بکشد.هدف ایالات متحده باید برقراری یک محیط ژئواستراتژیک جدید (( بعبارت دیگر بنای نظم امنیتی- استراتژیک)) در خلیج فارس باشد که در آن نقش مشروع ایران در معادلات و نظم منطقه ، محترم شمرده شود. به جای مجادله و پذیرش "تواناییها"ی ایران که ایالات متحده ابزار لازم برای تاثیرگذاری و کنترل آن را ندارد باید به دنبال یک چارچوب جدید برای" نیات" ((مقاصد واهداف استراتژیک دو طرفه)) در دیپلماسی اش با ایران باشد.
این به معنای گشایش مذاکرات دوجانبه بدون پیش شرط با تمرکز روی مسائل ضروری مشترک و بخصوص در آغاز، اوضاع پاکستان،افغانستان وعراق، است. با بنای اعتماد از طریق همکاری و تلاشهای مشترک در میادینی که عمدتا منافع ایران وآمریکا انطباق دارند میتوان بسمت شناسایی و احترام به منافع مشروع دوطرف حرکت کرد.
ازسوی ایران،این امرنیازمند پذیرش نقش منطقه ای ایالات متحده از جانب ایران است.
ازسوی ایالات متحده ،این امر نیازمند تصدیق و پذیرش هراس استراتژیک و تاریخی تهران میباشد- یک دهه جنگ با عراق ،واقع شدن در محاصره قدرتهای هسته ای شامل پاکستان ،هند، روسیه ،اسرائیل و ایالات متحده و سی سال خصومت با قویترین قدرت جهان – که باعث شده است ایران در جستجوی حفظ امنیت خود باشد.از طریق چنین ملاحظه دوسویه ای میتوان یک نظام امنیتی جدید با مشارکت ایران((پذیرش نقش مشروع ایران درامنیت خلیج فارس)) و شماری از کشورهای عرب برای برای منطقه خلیج فارس تنظیم کرد و به مرور زمان ،استقرار مجدد ایران در جامعه بین المللی صورت میگیرد و تحریمها علیه ایران برداشته میشوند.-- تمام شروط بالا به روشنی امنیت را برای متحدان آمریکا در منطقه ضمانت میکند.
یک جابجایی با چنین اندازه و ابعاد در سیاست امنیت ملی آمریکا نیاز به جهشی در اعتقاد به این روش است. به هر حال پس از هشت سال ریاست جمهوری "جرج . دابلیو . بوش" ،عمل گرایی در سیاست خارجی خوشایند می تواند باشد.اما از نظر اخلاقی و فلسفی محدودیتهای خود را دارد.همچنین در مورد ایران یک بن بست استراتژیک وجود دارد و صرف تکیه بر عمل گرایی راه به جایی نمی برد.تنها یک جابجایی بنیادی بسمت یک سیاست همزیستی محاسبه شده ،دفاع بلند مدت از منافع ایالات متحده و امنیت متحدان آن را تامین خواهد کرد.
دولت "جرج . دابلیو . بوش" نبرد بر سر"توانمندیها" را با ایران انجام داد و شکست خورد اما نبرد برسر"نیات" هنوز میتواند پیروز باشد
در2009/21/5 ، مقاله ای توسط "نادر موسوی زاده"، که دستیار ویژه دبیر کل سابق سازمان ملل ((کوفی عنان)) از 1997 تا2003 بوده است واینک مشاور ارشد در موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک است در روزنامه "واشنگتن پست" به چاپ رسید. مقاله ای بود از نگاه یک شهروند آمریکایی((ایرانی تبار)) . در زیر ترجمه مقاله ، با مقداری تغییرات از سوی مترجم، می آید.
"نادر موسوی زاده"عنوان میکند که یک توافق شوم و خطرناک در حال شکل گیری پیرامون این قضیه است که جنگ با ایران اجتناب ناپذیر است.شکستِ نبود دیپلماسی ((گفت وگو)) درهشت سال گذشته در بدترین حالتِ سناریو به نتیجه رسیده است که به موجب آن ،بیشتر کارشناسان توافق دارند، ایران از نقطه بدون بازگشت((بازگشت ناپذیر)) عبور کرده است بدون آنکه تعهدات قانونی خود تحت NPT (پیمان منع گسترش سلاحهای هسته ای) را نقض کند.
گواه این توافق خطرناک، نمایش جالب توجه اتحاد عرب - اسرائیلی در کاخ سفید بود:پیام نخست وزیر اسرائیل((بنیامین نتانیاهو)) درباره تهدیدهای وجودی انعکاس هشدارها و نگرانیهای اعراب درباره قدرتمند شدن ایران بود.موضوع فلسطین کهنه و از دستور کار خارج شده است و موضوع ایران به جای آن نشسته است، اکنون چنین باوری را بوجود آورده اند که گویا راه رسیدن به تهران از اورشلیم ((بیت المقدس)) میگذرد یا بالعکس.
ایران بعنوان یک قدرت منطقه ای و درحال رشد هسته ای،با داشتن عمق استراتژیک و عوامل نفوذ در خاورمیانه ((حماس و جنبش جهاد اسلامی فلسطین ، حزب الله لبنان وشیعیان منطقه ای متمایل به دولت ایران)) میتواند نظم مورد نظر ایالات متحده و متحدانش را برهم زند و موازنه قوا را به سود خود تغییر دهد.
پاسخ به این چالشها بدون روی آوردن به جنگ به تغییر دیپلماسی فراتر از تعهدات محض ((تجدید مناسبات)) نیازمند خواهدبود.
با تمرکز روی ابزارهای مزیت ایران- تعقیب توانمندیهای همه جانبه هسته ای و حمایت ازجهادگران اسلامی((حزب الله و حماس و...))-آمریکا از موضوع اصلی که هدفِ این برنامه هاست طفره می رود. آمریکا با تمرکز روی" توانمندیها"ی ایران بجای "نیات" ایران،فرصت بسیارمهمتری برای تثبیت جایگاه قانونی ایران در نظام امنیتی منطقه ای را از دست میدهد.بعبارت دیگر مشکل برنامه هسته ای ایران نیست.
با این حال مقابله با ایران هسته ای بطرز خطرناکی به یکی از ستونهای مهم سیاست امنیت ملی آمریکا و متحدانش بدل شده است. جدا ازاین دولت کنونی اسرائیل که تمایل برای راه حل دوکشوری ندارد، می خواهد تمرکز و توجه جهانی را ازغزه دور کند و به نقطه دیگری((ایران)) معطوف کند. بعلاوه،صرفنظر از این مطلب، رژیمهای عرب که برای توجیه حکومت خود و موضعشان در قبال بحران خاورمیانه مشکل دارند به تغییر موضوع و انحراف افکارعمومی به سوی ایران علاقمند میباشند.
ایالات متحده هم گرفتار تفکر سه دهه جنگ سرد با ایران است و سیاست مدیریت جدید این کشور نیز از تغییرات بنیادی که نیازاست حکایت نمی کند.
حال آنکه دولت اوباما احتمالا دربرابر فشارهای کوتاه مدت برای عملیات نظامی ،مقاومت می کند.((بدلیل اینکه آمریکا یه اندازه کافی درگیر بحران همسایه شرقی ایران یعنی پاکستان مسلح به سلاح هسته ای و جریان خزنده طالبانی شدن آن است.)) ،ترکیبی از حرکتهای دیپلماتیک ((تداوم سیاست و ابتکارات لفظی)) ایالات متحده برای ایجاد یک نتیجه متفاوت غیر محتمل است.
"نادر موسوی زاده" اشاره به یک خط زمانی از یک پیش بینی جنگ دارد: طی ماهای آینده،مجموعه ای از حرکتهای دیپلماتیک به بن بست خواهد خورد و اتهامات جدیدی درباره برنامه هسته ای ایران، به همراه نقش ایران درخاورمیانه، مطرح خواهد شد.دولت ایالات متحده اعلام خواهد کرد که دست گشاده آن با مشت ایران مواجه شده است و بسوی سازمان ملل متحد((تصویب قطعنامه های سخت گیرانه تری علیه ایران))پیش خواهد رفت. چون روسیه و چین پیوستن به رژیم تحریمهای جدی را نمی پذیرند ،طرفداران عملیات نظامی علیه ایران استدلال خواهند کرد که تمام گزینه های دیگر به بن بست رسیده است.با گزینه جنگ روبرو خواهیم شد.
جهت پرهیز از چنین فاجعه ای،ایالات متحده نیازمند کنارنهادن نقطه شروع درتماس و مذاکره با ایران است.همچنین ایالات متحده باید ازاین ذهنیت،که چماق بزرگتر و هویج بزرگتر((تحریمهای سختتر و تشویقهای جذابتر)) حساب استراتژیک تهران را تغییرخواهد داد،دست بکشد.هدف ایالات متحده باید برقراری یک محیط ژئواستراتژیک جدید (( بعبارت دیگر بنای نظم امنیتی- استراتژیک)) در خلیج فارس باشد که در آن نقش مشروع ایران در معادلات و نظم منطقه ، محترم شمرده شود. به جای مجادله و پذیرش "تواناییها"ی ایران که ایالات متحده ابزار لازم برای تاثیرگذاری و کنترل آن را ندارد باید به دنبال یک چارچوب جدید برای" نیات" ((مقاصد واهداف استراتژیک دو طرفه)) در دیپلماسی اش با ایران باشد.
این به معنای گشایش مذاکرات دوجانبه بدون پیش شرط با تمرکز روی مسائل ضروری مشترک و بخصوص در آغاز، اوضاع پاکستان،افغانستان وعراق، است. با بنای اعتماد از طریق همکاری و تلاشهای مشترک در میادینی که عمدتا منافع ایران وآمریکا انطباق دارند میتوان بسمت شناسایی و احترام به منافع مشروع دوطرف حرکت کرد.
ازسوی ایران،این امرنیازمند پذیرش نقش منطقه ای ایالات متحده از جانب ایران است.
ازسوی ایالات متحده ،این امر نیازمند تصدیق و پذیرش هراس استراتژیک و تاریخی تهران میباشد- یک دهه جنگ با عراق ،واقع شدن در محاصره قدرتهای هسته ای شامل پاکستان ،هند، روسیه ،اسرائیل و ایالات متحده و سی سال خصومت با قویترین قدرت جهان – که باعث شده است ایران در جستجوی حفظ امنیت خود باشد.از طریق چنین ملاحظه دوسویه ای میتوان یک نظام امنیتی جدید با مشارکت ایران((پذیرش نقش مشروع ایران درامنیت خلیج فارس)) و شماری از کشورهای عرب برای برای منطقه خلیج فارس تنظیم کرد و به مرور زمان ،استقرار مجدد ایران در جامعه بین المللی صورت میگیرد و تحریمها علیه ایران برداشته میشوند.-- تمام شروط بالا به روشنی امنیت را برای متحدان آمریکا در منطقه ضمانت میکند.
یک جابجایی با چنین اندازه و ابعاد در سیاست امنیت ملی آمریکا نیاز به جهشی در اعتقاد به این روش است. به هر حال پس از هشت سال ریاست جمهوری "جرج . دابلیو . بوش" ،عمل گرایی در سیاست خارجی خوشایند می تواند باشد.اما از نظر اخلاقی و فلسفی محدودیتهای خود را دارد.همچنین در مورد ایران یک بن بست استراتژیک وجود دارد و صرف تکیه بر عمل گرایی راه به جایی نمی برد.تنها یک جابجایی بنیادی بسمت یک سیاست همزیستی محاسبه شده ،دفاع بلند مدت از منافع ایالات متحده و امنیت متحدان آن را تامین خواهد کرد.
دولت "جرج . دابلیو . بوش" نبرد بر سر"توانمندیها" را با ایران انجام داد و شکست خورد اما نبرد برسر"نیات" هنوز میتواند پیروز باشد
+ نوشته شده در ساعت توسط
|