کلیاتی از حقوق بین الملل

http://www.wildy.com/static/oup/2008/9780199217700.jpg

بخش اول: تعریف حقوق دیپلوماتیک

حقوق دیپلماتیک شاخهای از حقوق عمومی خارجی (بینالملل عمومی) است که درباره اعمال و نظامات روابط خارجی دولت و نمایندگی او در خارج بحث میکند؛ یعنی هم از امور بینالملل و هم از نحوه اجرای آنها. به عبارت دیگر حقوق دیپلماتیک مجموعه قواعدی است که نظام روابط سیاسی خارجی بین دولتها بر اساس آن استوار است.
در این تعریف دو ویژگی مشهود است:
1- موضوع حقوق دیپلماتیک، روابط سیاسی خارجی است.
2- روابط سیاسی بین دولتها برقرار میشود.
دولت در زبان حقوقی ما به دو معنی خاص و عام به کار میرود.
دولت به معنای خاص به مدیران کشور گفته میشود و سازمانهای اداری و اجرائی را در برمیگیرد. اصطلاح صحیح این معنی در فارسی حکومت است.
دولت به معنای عام: مفهومی مجرد و انتزاعی است که دربردارندهی عناصر متشکله دولت (حکومت، سرزمین، جمعیت، حاکمیت) میباشد. در این معنی دولت شخصیت حقوقی ملت است و حکومت عامل اجرایی آن .
کاربرد کلمه دیپلماسی به مفهوم فعلی آن به اواخر قرن هجدهم باز میگردد. در این زمان بود که این واژه به طور اخص به حرفه­ی فرستادگان دول که مجوز برقراری ارتباط با کشورهای خارجی را در دست داشتند اطلاق گردید و کسانی که به این امر اشتغال داشتند دیپلمات نامیده شدند. در زبان فارسی کلمه دیپلماتیک را (سیاسی) ترجمه میکنند، ولی کلمهی سیاسی در مقابل POLITICAL نیز هست. بین سیاست و دیپلماسی تفاوت وجود ارد. سیاست عبارت است از: «اهداف و خط مشیهایی که در جهت رسیدن به آن اهداف معین میشود.»
سیاست دارای دو جنبه است:
1- جنبه داخلی
2- جنبه خارجی
دیپلماسی نحوهی اجرای سیاستها در خارج از کشور و نسبت به دولتهای بیگانه است. به عبارت دیگر دیپلماسی اجرای سیاست خارجی دولت است.
اما برای دیپلماسی معنای دقیقتری را نیز باید شناخت و آن عبارت است از:
تدوین سیاست خارجی و اجرای آن. یعنی دیپلماسی در واقع دو روی یک سکه است؛ زیرا در تعریف دیپلماسی گفتهاند: روش حل و فصل مسائل مربوط به روابط خارجی با دول دیگر، به وسیله مذاکره یا هر طریق مسالمتآمیز دیگر و این تعریف هم تدوین و هم اجرای آن را در بر میگیرد. بنابراین روابط دیپلماتیک، وسیلهی اجرای سیاست خارجی است و دیپلماتیک صف خاص روابط خارجی دولت است. عامل اجرایی این سیاست را دیپلماتیک و نحوهی اداره آن را دیپلماسی میگویند.
بخش دوم: تاریخچه روابط دیپلماتیک
تاریخ دیپلماسی ارتباط مستقیم با تاریخ انسان دارد. به اعتقاد برخی، فرشتگان و انبیا نخستین دیپلماتها محسوب میشوند؛ زیرا نخستین پیامبران الهی نزد انسانها بودهاند.
دیپلماسی قدمتی باستانی دارد و نمیتوان برای آن یک آغاز تاریخی قائل شد. به طور کلی تاریخ روابط دیپلماتیک را به سه دوره تقسیم میکنند:
1-دورهی قدیم (تا سال 1815)
2-دورهی کلاسیک (از1815 تا جنگ جهانی اول 1918)
3-دورهی دیپلماسی نوین
همچنین میتوان این تقسیمبندی را به طور کلیتر بیان نمود و آن را به دو دوره تقسیم کرد:
دوری اول: از قدیمترین زمان تا قرن 15
دورهی دوم: از قرن 15 تازمان حاضر

در تمدنهای اولیه ایران، هند، چین، مصر و سایر نواحی، دیپلماسی قبل از شکوفایی فرهنگ یونان جریان داشته است. در مصر مکاتبات سیاسی کشف شده مربوط به 13 قرن قبل از میلاد مسیح است و نشانگر آن است که فراعنه مصر با پادشاهان آسیای صغیر روابط دیپلماتیک گستردهای داشتهاند و در این جوامع، اعزام و پذیرش نمایندگان میان اقوام و ملل مختلف وجود داشته است و وظایف فرستادگان به طور مشروح تعیین میشده و بر اساس آن افراد حائز شرایط (خردمند، گشادهرو) به عنوان نماینده انتخاب میشدند و اعزام میگردیدند. ورود قبائل و مراجعه از مأموریت همراه با تشریفات خاص بوده و تجاوز به حقوق شناخته شدهی این افراد و همچنین قتل این افراد باعث تیرگی روابط و جنگ حتمی میشد.
در قرون وسطی و طی ده قرن حاکمیت کلیسا بر قارهی اروپا، روابط بین واحدهای سیاسی اروپا زیر نظر کلیسا قرار داشت. قسمتهای مختلف اروپا یک مملکت محسوب میشدند و از خود استقلال نداشتند. دیپلماسی رایج در آن قاره بسیار محدود و کنترل شده بود و اعزام سفیر از سوی واحدهای سیاسی به ندرت و با نظر کلیسا صورت میگرفت. در همین زمان با شکوفائی اسلام، مسلمین به بسط روابط خود با سایر ملل پرداختند. نامهی پیامبر اسلام به رؤسای ایران، بیزانس، حبشه و مصر، نمونهی بارز روابط دیپلماتیک است. سفرا از میان صالحترین و شایستهترین مؤمنین انتخاب میشدند و وظایف زیر را بر عهده داشتند:
دعوت به اسلام و به ویژه قبل از آغاز جنگ؛ مذاکرات صلح و ترک مخاصمه و مذاکرات در باب مبادله اسیران جنگی؛ مذاکره در باب انعقاد قراردادهای مربوط به فدیه و غرامت و مذاکره در جهت ایجاد حس تفاهم و جلب دوستی و انعقاد پیمان همکاری در زمینههای مختلف با طرف قرارداد؛
مأمورین دیپلماتیک خارجی مقیم سرزمین اسلامی نیز از اهمیت خاصی برخوردار بودند. پیامهای آنان با ادب و نزاکت شنیده میشد و پیامبر بنابر عادت شخصی خود، هدایای فراوانی نیز به آنها ارزانی میداشت.
دولت شهرهای ایتالیا و در رأس آنها ونیز، در گسترش و تکامل دیپلماسی نقش مؤثری داشتند. تأسیس سفارتخانههای دائمی برای اولینبار توسط ایشان و به منظور اطلاع مستمر از تحولات دیگر دولت شهرها صورت پذیرفت. سفرا قبل از عزیمت، اطلاعاتی در خصوص محل مأموریت کسب میکردند و در طی مأموریت نیز از طرف دولت خود در جریان رویدادهای داخلی قرار میگرفتند و اطلاعات جمعآوری شدهی خود را نیز به مرکز ارسال میداشتند. تسلط به زبان محل مأموریت و استعداد و میهماننوازی، از شرایط سفرا بود.
در قرن هفدهم و هیجدهم پس از کنگرهی وستفالی که سیستم کشور- ملت مستقر شد، شکل جدید روابط دپلماتیک میان کشورها رواج یافت. این باور که دیپلماسی یک امر دائمی است، رواج بیشتری یافت. سفرا نمایندهی شخصی پادشاه محسوب میشدند. روابط دیپلماتیک از دید مردم کاملاً بسته، مخفی و حتی در برخی موارد مخوف بود. در همین زمان تأسیس وزارتخانهی مخصوص برای اداره سیاست خارجی مطرح شد.
قرن هیجدهم دوران طلایی دیپلماسی نام گرفته است. استقرار دستگاه منظم دیپلماتیک در فرانسه زودتر از سایر کشورها بسط و تکوین یافت و با اعزام سفیر، رابطه او با دولت متبوعش قطع میشد و وی استقلال کامل در اجرای سیاست خارجی دولت متبوع خود مییافت. به علاوه زبان فرانسه به تدریج جای خود را به عنوان زبان دیپلماتیک باز کرد.
قرن نوزدهم (عصر دیپلماسی کلاسیک) به دنبال کنگرهی وین 1815، کنگره اروپا که برای حفظ منافع خاندان حاکم تشکیل شده بود، همکاری را بر خصومت در میان اروپائیان چیرگی بخشید. انقلاب فرانسه باعث شد که دیپلماتها به جای اینکه نمایندهی شاه محسوب شوند، نمایندهی دولت محسوب شوند. دیپلماتها از ارج و قرب خاصی بهرهمند شدند. از جمله مسائل مطروحه در کنگره وین 1815، تدوین ترتیبات مربوط به روابط دیپلماتیک بود. دیپلماسی کلاسیک قرن نوزدهم در ایجاد ثبات در صحنهی سیاسی اروپا توفیق زیادی کسب کرد و تعداد جنگها کاهش یافت. جمعآوری اطلاعات در کشور محل مأموریت دیپلماتیک، جاسوسی تلقی نمیشد و توسعهی وسائل ارتباطی، تماس مداوم دیپلماتها را به کشور متبوع خود تسهیل کرد.
قرن بیستم (دیپلماسی نوین) دهههای اول قرن بیستم، تحولات عمدهای را در دیپلماسی به همراه داشت. این تحولات که ناشی از دگرگونی در زمینههایی چون نظام بین الملل، تکنولوژی و افکار عمومی بودند، به صورتهایی همچون دیپلماسی آشکار و دیپلماسی سازمانهای بینالمللی نمود یافتند.
عواملی که در تحول دیپلماسی در قرن بیستم دخیل بودند عبارتند از:
1- دگرگونی نظام بینالمللی و ظهور ایالات متحده آمریکا و ورود ژاپن و چین در جرگهی کشورهای قدرتمند، انقلاب1917 روسیه و در نتیجه اشاعهی شعار برابری و استقلال دولتها و کوشش این دولت در برقراری رابطه با کشورهای ایران و افغانستان و ترس از افشای اسرار مربوط به روابط سیاسی، دو جنگ جهانی اول و دوم، استقلال شمار زیادی از کشورهای تحت سلطهی آسیایی و آفریقایی، پیوستن کشورهایی نظیر ایران و افغانستان در جامعهی ملل و خروج دیپلماسی از انحصار دولتهای اروپایی.
2- پیشرفت تکنولوژی ارتباطات
3- قدرت یافتن افکار عمومی
نتایجی که عوامل مزبور در دیپلماسی آشکار داشت، دیپلماسی پارلمان، تماس فوری و آنی نمایندگان دول متبوع، صراحت بیان و پرهیز از رعایت حتمی نزاکت در زبان و بیان خطابهای بیواسطه به مردم و... بود.
بخش سوم: شرایط برقراری روابط دیپلماتیک
دو دولت زمانی میتوانند با هم روابط دیپلماتیک برقرار کنند که با هم در آن توافق کرده باشند. توافق یعنی رضایت دو طرف. یکی از ارکان حقوقی، رابطهی صحیح و سالم بین دو شخص است. خواه شخص حقیقی، یعنی افراد مردم باشند و خواه شخصیت حقوقی؛ مانند دولت یا شرکت و امثال آن.
آنچه که مهم است و باید توجه شود، این است که روابط فقط بین دولتهایی میتواند برقرار شود که شرایط حقوقی لازم را داشته باشند و در مورد روابط دیپلماتیک، این شرایط محدود به شناخت رسمی هر دولت و توافق بین آنها و احراز وجود رابطه با اعزام نماینده از طرفی نزد طرف دیگر یا متقابلاً از سوی هر دولت است. بنابراین در برقراری رابطهی دیپلماتیک سه شرط لازم است:
1- رابطه دیپلماتیک بین (دولتها) برقرار میشود.
2- دولتها باید قبلاً یکدیگر را شناسایی کرده باشند.
3- دولتها در برقراری رابطه توافق کرده باشند.

به نقل از : http://noorportal.net/90/142/148/16945.aspx