ديدگاه حقوق اسلامي به تروريسم

http://www.mydocument.ir/main/uploads/judgment.jpg

ابوالفضل فصيحي
يكي از رهبران تروريسم بين المللي در حال حاضر اسامه بن لادن است. او كسي است كه خود را مسلمان معرفي مي كند و اعمال تروريستي اش را با نام اسلام انجام مي دهد. با وجود اينكه تروريسم يكي از مفاهيم عمومي و پركاربرد در مجامع علمي است اما به علت گستردگي و پيچيدگي اين مفهوم تا كنون تعريف واحدي كه مورد قبول همگان باشد از آن نشده است. همواره پرسش هايي در زمينة مفهوم تروريسم مطرح بوده است كه پاسخ گفتن به آنها به سادگي ميسر نيست از جمله اينكه، آيا بايد تعريف تروريسم كلي باشد يا موارد و مصاديق را معين كند يا هر دو مقصود را برآورده سازد؟

مقدمه

ترور و تروريسم يكي از مباحث پررونق محافل سياسي و حقوقي دنيا و مجامع بين‌المللي است. شنيدن اين واژه ذهن را متوجه خشونت، قتل و جنايت مي‌كند. عمليات تروريستي پديده‌اي تازه نيست، بلكه روشي است كه طي قرون متمادي، ضعيفان براي ترساندن حكومتها و قدرتمندان حاكم يا دو قدرتمند در مقابل يكديگر، يا قدرتمندي براي ترساندن ضعيفان به‌كار برده‌اند، و تاريخ، آكنده از اقدامهاي تروريستي است

در سال هاي اخير عمليات تروريستي زيادي به وسيله يا بر ضد مسلمانان يا در داخل سرزمين هاي اسلامي اتفاق افتاده است. يكي از رهبران تروريسم بين المللي در حال حاضر اسامه بن لادن است. او كسي است كه خود را مسلمان معرفي مي كند و اعمال تروريستي اش را با نام اسلام انجام مي دهد. اين مسائل باعث شده است كه مجامع غربي و خصوصاً آمريكا مسلمانان را متهم به ترور كنند و دين اسلام را دين خشونت معرفي كنند.

در اين تحقيق برآنيم كه تروريسم را از ديدگاه حقوق اسلامي مورد بررسي قرار دهيم و بينيم كه آيا اساساً ارتكاب عمليات تروريستي از ديدگاه حقوق و تعاليم شريعت اسلام قابل قبول است يا مردود.



تعريف تروريسم

با وجود اينكه تروريسم يكي از مفاهيم عمومي و پركاربرد در مجامع علمي است اما به علت گستردگي و پيچيدگي اين مفهوم تا كنون تعريف واحدي كه مورد قبول همگان باشد از آن نشده است. همواره پرسش هايي در زمينة مفهوم تروريسم مطرح بوده است كه پاسخ گفتن به آنها به سادگي ميسر نيست از جمله اينكه، آيا بايد تعريف تروريسم كلي باشد يا موارد و مصاديق را معين كند يا هر دو مقصود را برآورده سازد؟ آيا اين تعريف بايد محدود به افراد و گروه ها باشد يا تروريسم دولتي را نيز شامل گردد؟ آيا اقدامات گروه هاي آزادي بخش را نيز در بر مي گيرد يا نه؟ آيا بايد قصد و انگيزة مجرمانه را نيز به عنوان اجزاي ضروري تروريسم تلقي كرد يا خير؟

در اين جا سعي داريم تعاريف متعددي را از منابع مختلف ذكر كنيم كه هر كدام به جنبه اي از اين مفهوم اشاره دارند:

1- در پيوست تكميلي فرهنگ لغات فرهنگستان علوم فرانسه، تروريسم چنين معنا شده است: «نظام يا رژيم وحشت». (طيب، 1380: 55)

2- برپاية نوشتة دائره المعارف بريتانيكا، تروريسم به معني «كاربرد سيستماتيك ارعاب يا خشونت پيش بيني ناپذير بر ضد حكومت ها، مردمان يا افراد براي دست يابي به يك هدف سياسي است». (طيب، 1380: 56)

3- تعريف سازمان ملل كه در قطعنامه 1948 آمده است: مجمع عمومي سازمان ملل «تروريسم» را فعاليتهاي مجرمانه و خشونت‌آميزي مي‌داند كه گروه‌هاي سازمان‌يافته براي ايجاد رعب و وحشت انجام مي‌دهند تا به اين ترتيب نيل به اهداف سياسي را ميسر سازند. (آندرو بوسا، 1377: 120)

4- شريف بسيوني تعريفي جامع از تروريسم دارد: «رفتار اجبار آفرين فردي يا دسته جمعي با به كارگيري استراتژي هاي خشونت آميخته با ارعاب كه در برگيرندة يك عنصر بين المللي يا هدف گيري شده بر ضد يك آماج تحت حمايت بين المللي است و هدف از آن رسيدن به نتيجه هاي قدرت طلبانه است. چنين رفتاري در موارد زير در برگيرندة يك عنصر بين المللي است:

1- مرتكب و قرباني، شهروندان دولت هاي مختلف باشند؛

2- همه يا بخشي از اين رفتار در بيش از يك كشور انجام شود.

آماج هاي تحت حمايت بين المللي عبارت اند از:

1- غير نظاميان بي گناه؛

2- ديپلمات هاي داراي استوارنامة مورد قبول و كارمندان سازمان هاي بين المللي كه در داخل حوزة فعاليت خود عمل مي كنند؛

3- هواپيمايي غيرنظامي بين المللي؛

4- پست و ديگر وسايل ارتباط بين المللي؛

5- اعضاي نيروهاي مسلح كه درگير جنگ نباشند.

نتيجة قدرت طلبانه نيز نتيجه اي است كه هدف آن تغيير يا حفظ ساخت ها يا خط مشي هاي فعال سياسي، اجتماعي يا اقتصادي يك دولت يا سرزمين مشخص از طريق استراتژي هاي اجبارآفرين باشد.» (دردريان و ديگران، 1384: 373)

5- «تروريسم اصطلاحي است كه... تقريباً به شيوه هاي گوناگون به تعبيري منفي به كار مي رود تا غالباً اقدامات گروه هاي فرادولتي خودساخته با انگيزة سياسي عليه جان افراد را توصيف كند. اما اگر اين اقدامات به خاطر يك آرمان گسترده مقبول ... صورت بگيرد، از كاربرد اصطلاح تروريسم معمولاً اجتناب شده و اصطلاح دوستانه تري جانشين آن مي شود.(مك لين، 1381: 808)

6- «استفاده يا تهديد به استفاده از خشونت، به صورتي نظام مند (systemic) براي نيل به اهداف سياسي» (ايوانز و نونام، 1381: 804)

از مجموع تعاريف بالا مي توان موارد ذيل را به عنوان مؤلفه هاي يك اقدام تروريستي برشمرد:

1- ايجاد رعب و وحشت و سلب امنيت

2- غير قابل پيش بيني و غير منتظره بودن

3- داشتن انگيزه و هدف سياسي

4- صدمه رساندن به مردم عادي و بي گناه

5- داشتن يك عنصر بين المللي





تروريسم از ديدگاه اسلام

بعد از واكاوي مفهوم تروريسم و تبيين معناي آن نوبت بدان مي رسد كه اين مفهوم را از نظر فقه و حقوق اسلامي بررسي كنيم و نظر اسلام را در اين باره جويا شويم.

بديهي است كه ترور و تروريسم مفهوم نسبتاً جديدي است و در گذشته اين مفهوم در دنيا مطرح نبوده است؛ بنابراين اسلام به صورت مستقيم به اين پديده متعرض نشده است. اما در فقه اسلامي مفاهيم و موضوعاتي وجود دارد كه با مفهوم تروريسم ارتباط دارد.



معاهدات بين المللي

معاهدات، قراردادها و ميثاق هاي چندجانبه از مدت ها پيش روش حقوقي منتخب جامعة بين المللي براي مبارزه با تروريسم بوده است.

تعريف معاهده: «معاهده هرگونه توافق منعقده كتبي ميان اشخاص يا تابعان حقوق بين المللي (كشورها و سازمان هاي بين المللي) است، به شرطي كه طبق مقررات حقوق بين الملل تنظيم شده باشد و اين مقررات بر آن توافق حاكم باشند و در نتيجه آثار حقوقي مشخصي را به بار آورند.» (ضيائي بيگدلي، 1374: 97)



قراردادهاي بين المللي در اسلام

در اسلام به معاهده به عنوان اساس زندگي بين المللي تأكيد و اصرار شده است. كافي است در اين زمينه نصوص قرآني را مورد مطالعه قرار دهيم:

1- الا الذين يصلون الي قوم بينكم و بينهم ميثاق[1] (مگر آنها كه با مردمي برخورد مي كنند كه بين آنها و كفار پيماني وجود دارد كه نبايد متعرض آنان گردند).

2- الا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقامو لكم فاستقيموا لهم[2] (مگر آنها كه بين شما و آنان در كنار مسجد الحرام پيمان بشته شد، تا آنجا كه بر پيمانشان پا مي فشارند شما نيز پاي بفشاريد).

3- فاتمو اليهم عهدهم الي مدتهم انّ الله يحب المتقين[3] (پيمان آنها را تا آخرين مدتش به پايان برسانيد كه خداوند پرهيزكاران را دوست مي دارد).

در سيرة سياسي پيامبر (ص) نمونة زيادي از معاهدات با قبائل و دولتها ديده مي شود كه نشانگر مشروعيت قراردادهاي بين المللي در اسلام است. پيامبر اسلام (ص) حتي قبل از بعثت بر اصل تنظيم روابط عادلانه بين قبايل، بر پاية پيمان اصرار مي ورزيد و مكرر مي فرمود:

لقد شهدت دار عبدالله بن جدعان حلفاً ما احب ان لي حمرالنعم و لو ادعي به في الاسلام لاجبت[4] (من در خانة عبدالله بن جدعان، در جاهليت شاهد بستن پيمان مشترك جهت حمايت از مظلومان، بين نمايندگان قبائل مختلف عرب بودم، و چنان بر اين پيمان دل بسته بودم كه حاضر نبودم در ازاي نقض آن، صاحب پربهاترين شتران باشم. اگر در اسلام به چنين پيماني دعوت شوم فوراً اجابت خواهم كرد).

پيمان پيامبر با مردم يثرب زمينة هجرت و تأسيس اولين دولت اسلامي را فراهم نمود، و در آغاز هجرت نيز عهدنامة مدينه كه قبائل اوس و خزرج و يهوديان مدينه را به صورت متحدان هم پيمان متشكل مي نمود، زمينة شكل گيري قدرت اسلام را در برابر تشكل و تهاجم دشمنان اسلام فراهم آورد.

پيامبر (ص) با بسياري از قبائل و دولتهاي مجاور پيمان بست، و فرارداد صلح حديبيه، امنيت را به حجاز بازگردانيد و قدرت گسترش اسلام را افزايش داد.

معاهدات و پيمانهائي كه توسط پيامبر (ص) با قبائل و سران دولتها منعقد مي گرديد، به دستور آن حضرت توسط كتاب نوشته مي شد كه اين اسناد بمانند و مفاد آن تنفيذ گردد.



منشور علي (ع)

ما مي توانيم منطق اسلام را در زمينة بزرگداشت پيمان ها و ميزان ارزش حقوقي قراردادها و لزوم وفاي به تعهدات را در منشور معروف علي (ع) به طور كاملاً صريح و واضح مطالعه كنيم.

در يكي از فرازهاي اين منشور كه به نام مالك اشتر (استاندار مصر) صادر شده است چنين آمده است:

«هرگاه بين خود و دشمنت پيمان بستي يا او را از طرف خويش به قرارداد و تعهدي برخوردار نمودي، پيمان خود را با وفا همراه كن و با كمال امانت قرارداد خويش را مراعات نما؛ و امكانات خود را چون سپري براي حفاظت آنچه تعهد داده اي قرار بده؛ زيرا در ميان فرائض خداوند چيزي كه بيش از بزرگداشت وفاي به پيمان براي اجتماع مردم- با وجود اينكه خواستها و آراء آنان مختلف است- اهميت و ضرورت داشته باشد، وجود ندارد.

در برابر پيمانت بهانه جوئي نكن و هيچ نوع خيانت و مكري را به عهد خويش راه مده و دشمنت را از راه فريب به گمراهي نكشان. بي شك بر خداوند كسي جز مردمان نادان تجري نمي ورزند. خداوند عهد و پيمان را از روي رحمت خويش ماية امنيت و آرامش در ميان بندگانش گسترده است و آن را حريمي قرار داده كه مردم در ساية آن آسوده زندگي كنند و در پناه آن به فيوضات و نيكيها راه يابند، از اين رو دغلبازي و ايجاد شبهه و فريبكاري در آن جائز نيست.»[5]



جنگ از ديدگاه اسلام

بيشتر تروريست ها به دلايل تبليغاتي، شخصاً از اصطلاح «تروريسم» دوري مي جويند. مشخص كردن يك حادثة تروريستي به عنوان تجلي يك جنگ عادلانه و دفاعي به مراتب قابل قبول تر از آن است كه همان حادثه را يك اقدام خشونت بار بر ضد غير نظاميان غير مسلح بخوانيم.

اگر يك سازمان تروريستي، هواپيمائي بربايد يا در يك بازار شلوغ بمب گذاري كند، اين حادثة واحد را مي توان به عنوان يك اقدام تروريستي (موضع كشور قرباني) يا عملي با انگيزة عدالت جويانه در يك منازعة بالفعل و در حال جريان (موضع تروريستها) معرفي كرد. به عبارت ديگر بر اساس تفسير تروريست ها تروريسم جنگ است و آماج هاي غير نظامي نمايندة يك جبهة فعال اند.

براي پيش بردن بحث، فعلاً موضع تروريست ها را مي پذيريم: تروريسم جنگ است و آماج هاي غير نظامي، سربازان اين جنگ هستند. حتي اگر تروريسم واقعاً يك حملة نظامي باشد و قربانيان غيرنظامي حقيقتاً رزمندگاني در يك ارتش دشمن باشند، باز هم شريعت اسلام چنين اقداماتي را محكوم مي سازد. حقوق اسلامي براي اعمال نيروي نظامي توسط يك دولت محدوديت هاي صريح و اكيدي قائل است. شريعت اسلام توصيه به تجاوزكاري نمي كند.

عمليات خصمانه اي كه امروزه تحت عنوان «جنگ» در دنيا متداول است در فرهنگ اسلامي جايي ندارد. آنچه در اسلام مقامي دارد جنگ مقدس يا «جهاد» است كه داراي معناي خاص، با هدف هايي كاملاً متفاوت با جنگ است.

در اسلام جنگي مشروعيت دارد كه منطبق با مفهوم جهاد باشد. جهاد در اصل به معني تلاش و كوشش است، ولي در فقه اسلامي جهاد دو مفهوم عام و خاص دارد. در معني عام هرگونه جهاد و مبارزه در راه خدا را جهاد گويند. جهاد با نفس- جهاد با عمل – جهاد با قلب و زبان. جهاد با اين معاني فاقد جنبه هاي نظامي است و اساساً در اين مقاله مورد نظر نمي باشد.

اما جهاد در معناي خاص، جنگ مقدس و يا جنگ به خاطر دين و در راه حق و دفاع از آزاديهاي والاي اسلامي است، كه در قرآن كريم يشتر از واژة «قتال» استفاده شده است. اين مبارزه داراي ابعاد مختلف عقيدتي، نظامي، اقتصادي، سياسي و غيره مي باشد.



اهداف جنگ در اسلام

هرچند اهداف اصلي جنگ در اسلام جدا از اهداف عالية اسلام نمي باشد، ولي مي توان آنها را در اين دو جمله خلاصه كرد: گسترش و ترويج شريعت اسلام تا مرحلة جهانشمولي و برقراري صلح جهاني؛ از ميان برداشتن شرك ها، چپاول ها و بيدادگريها و جهالتها از سراسر جهان. استاد احمد رشيد در اين باره معتقد است: «هدف حقيقي و علت غايي جهاد، صلح است يعني صلح قطعي بشريت كه تحت تبعيت و سلطة قواعد آييني يكتاپرست قرار گيرد.» (احمد رشيد، 1353: 126)

بنابراين در جنگ اسلامي يا جهاد، برخلاف جنگهاي معمولي، اهداف شخصي مطمح نظر نمي باشد. به عبارت ديگر هدف، آدم كشي، كشورگشايي، تحميل عقيده و بالاخره مداخلة نظامي در امور ساير كشورها نيست.

بنابراين به صورت قاطعانه مي توان گفت كه ترور و تروريسم از منظر اسلام مردود است و بر خلاف دستورات و اهداف عالية اسلام مي باشد.



منابع

كتاب ها:

1- عميد زنجاني، عباسعلي (1377)، فقه سياسي، جلد سوم، تهران: انتشارات اميركبير

2- مهرداد، محمود (1363)، فرهنگ جديد سياسي، تهران: انت�%B