هایدگر؛ فیلسوف میان دو جنگ
هایدگر؛ فیلسوف میان دو جنگ
Martin Heidegger 1889-1976
نصرت شاد
فلسفه هایدگر، فیلسوف آلمانی، پیرامون سئوال درباره معنی و هدف هستی است. در شاهکار او یعنی کتاب "هستی و زمان" در سال 1927، ادعا می شود که وظیفه هستی مرگ است. شاید به این دلیل او در سال 1934-1933 عضو حزب نازی آلمان گردید. نیروهای پیروز فرانسوی در جنگ جهانی دوم؛ به این سبب از ورود وی به دانشگاه بین سالهای 1951-1945 جلوگيری نمودند. هایدگر بقول مارکسیستها، ترس و درد و رنج خرده بورژوازی بعد از جنگ جهانی اول را، رنجهای ابدی هستی انسان بحساب می آورد. مورخین چپ او را یکی از پایه گذاران اگزیستنسیالیسم مبلغ امپریالیسم و یکی از تئوریسن ها، راهگشایان، و حزب گرایان فاشیسم آلمان می دانند
اگزیستنسیالیسم- از الهیات تاهنرگرایی
فلسفه هایدگر، فیلسوف آلمانی، پیرامون سئوال درباره معنی و هدف هستی است. در شاهکار او یعنی کتاب "هستی و زمان" در سال 1927، ادعا می شود که وظیفه هستی مرگ است. شاید به این دلیل او در سال 1934-1933 عضو حزب نازی آلمان گردید. نیروهای پیروز فرانسوی در جنگ جهانی دوم؛ به این سبب از ورود وی به دانشگاه بین سالهای 1951-1945 جلوگيری نمودند.
هایدگر بقول مارکسیستها، ترس و درد و رنج خرده بورژوازی بعد از جنگ جهانی اول را، رنجهای ابدی هستی انسان بحساب می آورد. مورخین چپ او را یکی از پایه گذاران اگزیستنسیالیسم مبلغ امپریالیسم و یکی از تئوریسن ها، راهگشایان، و حزب گرایان فاشیسم آلمان می دانند. طبق نظر هایدگر معنی هستی در قاطعیت پیشگامانه مصممانه برای مرگ و یا اراده برای بقدرت رسیدن است. هایدگر میان دو جنگ جهانی اول و دوم در غرب، فیلسوف عصر زمان خود بود. در آنزمان با شکست فلسفه نئوکانتیسم زیر تاثیر الهیات دیالکتیکی کیرکگارد، فلسفه اگزیستنسیالیستی هایدگر و یاسپارس وارد فضای روشنفکری شد. باچاپ کتاب "هستی و زمان" هایدگر در سال 1927 فضای فلسفی تغیر نمود. او با چاپ این کتاب وارد تاریخ هستی شناسی غرب گردید. از طریق این کتاب، ارثیه فلسفی هوسرل و نئوکانتیسم فراموش شد. و از طریق فلسفی شدن جریان اگزیستنسیالیسم، مارکس، نیچه، و کیرکگارد، آنزمان موضوع سمینارهای دانشگاهی گردیدند.
با بقدرت رسیدن فاشیسم درسال 1933، بعد از کنار گذاشتن هوسرل به بهانه یهودی بودن، شاگرد او یعنی هایدگر، رئیس دانشگاه شد. هایدگر در فلسفه اگزیستنسیالیسم گرچه شاگرد نیچه و کیرکگارد است، ولی آثار متافیزیکی افلاطون و ارسطو نیز روی او بی تاثیر نبودند. گروه دیگری مشهوریت و توجه به آثار هایدگر در غرب را به دلیل یک سوء تفاهم روشنفکری می دانند.
افکار هایدگر تحت تاثیر فلسفه هستی گرایی ارسطو، ترکیبی از عناصر ارسطویی و ارزشهای نیچه ای هستند. او بر اثر شوک ناشی از مطالعه بعضی از آثار نیچه و کیرکگارد، از دین فاصله گرفت و بعنوان یک خداشناس مرتد سراغ فلسفه رفت. او در آغاز غالب مفاهیم فلسفه خود را از فرهنگ لغت کیرکگارد به امانت گرفت. هایدگر گرچه در ابتدا علاقمند به تحصیل فلسفه بود، او ولی درسال 1909 به تحصیل الهیات کاتولیکی در دانشگاه پرداخت. هایدگر را پایه گذار پدیده شناسی هستی گرایانه نیز می دانند. او می گفت که فقط آزادبودن برای مرگ، به هستی؛ در محدود بودنش، هدف می دهد. او در پایان عمر خود بجای واژه های هستی و وجود، غالبا از واژه حقیقت استفاده می نمود. او می گفت که چون در فلسفه پیشرفتی یافت نمی شود، بازگشتی نیز مشاهده نمی گردد و همچون در هنر که یا خود است یا چیز جدیدی نیست. ولی تفکر می تواند بصورت هنر، عرفان، و لحظات رمانتیک، وارد تاریخ گردد. امروزه اشاره می شود که بهتر است او را در میان هنرمندان فهمید، چون هایدگر می گفت که نیچه غیر از کتاب "چنین گفت زردشت" حرف دیگری نزده است .
هایدگر را گروه دیگری، یکی از فیلسوفان مهم قرن بیست می دانند که تاثیر بزرگی روی جریانات فلسفی: پدیده شناسی، هرمنویتیک، اگزیستنسیالیسم، مارکسیست، پست مدرن و یا روی متفکرانی همچون: گادامر، سارتر، یاسپرس، مارسل، لوکاچ، مارکوزه، دریدا، فوکو، لیوتارد، اسلوداک، و غیره گذاشته است. از طریق هایدگر، اگزیستنسیالیسم در نیمه اول قرن بیست، فلسفه گردید. وی در دهه بیست قرن گذشته، یعنی میان دو جنگ جهانی اول و دوم می گفت که بازگشت به هستی، بازگشت به نیستی، پوچی و مرگ است. امروزه تاثیر او روی جریاناتی مانند ساختارگرایی، و نئوپراگماتیسم و روی اندیشمندانی مانند: یوناس، کروگر، لویتس، و سارترجوان، را هم مهم می دانند. فلسفه او ورای ایده آلیسم و رئالیسم، هستی شناسی وجود است. اگزیستنسیالیسم گر چه بدبینانه او، نه هستی شناسی بلکه انسانشناسانه، اخلاق شناس، و روانشناسانه است. آثارش را می توان فلسفه زندگی یا بحث اخلاق دانست گرچه سارتر و دیگران او را آته ایست می دانستند ، او ولی نه هستی را خدا می دانست و نه دلیل و سبب وجود جهان. بخش دیگری از خوانندگان آثار او، هستی مورد نظر هایدگر را همان خدا می دانند. در نظر هایدگر هگل یکی از متافیزیک های هستی گرا و هستی شناس بود. بعد از هایدگر یک موج جدید تئوری های علمی تجربی، مخصوصا جامعه شناسانه بوجود آمد. هایدگر بخش مهمی از فلسفه کلاسیک پیش از خود را ایدئولوژی مستور، پوشیده، و مخفی می دانست.
در جای دیگری هایدگر می نویسد که فلسفه دانش جهاتی و راهیابی است و از فلسفه نه تنها باید انتظار تیزبینی و تیزهوشی داشت بلکه باید از آنطریق یک زندگی حقیقی را آموخت و فلسفه، نتیجه، مهارت، سهم، سرنوشت و یا حوادث هستی بوده است. برای او فقط یک موضوع در فلسفه یافت می شود، نه انسان و هستی، بلکه وجود. گروه دیگری فلسفه او را معمایی و مرموز نامیده اند. افکار او مخلوطی از نظرات مخالف مدرنیسم و افکار اولیه فلسفه یونان باستان بودند. هستی شناسی او جویای دلیل عینی گرایی در علوم، و ذهن گرایی در فلسفه آگاهی است. فلسفه هایدگر نه به پیش بلکه به عقب؛ به دوران ماقبل متافیزیک می نگرد، جایی که نیچه آنرا فلسفه عصر تراژدیک یونان باستان نامیده بود. او همچون نیچه علاقمند به عصر تراژدیک یونانی است، یعنی زمانیکه هنوز هستی و وجود انسان و جهان قابل توصیف بودند. در نظر او هستی به نیستی، پوچی و خلاء می رسد. هگل هرسه آنان را یکی می دانست. به دلیل این نظر، گروهی هایدگر را نیهلیست می دانند. وی می گفت که حقیقت را نمی توان در جمله بیان کرد چون ماهیت حقیقت آزادی است. تاثیر دیگر هایدگر روی ادبیات بوده است چون او به تفسیر اشعار هلدرلین و نیچه پرداخت، و از خود نیز اشعاری بجا گذاشت. زبان دقیق و منحصربفرد هایدگر روی ادبیات بعد از جنگ جهانی دوم اروپا تاثیر گذاشته است. از طرف دیگر ضعف فلسفه او را به دلیل استفاده از زبان و مفاهیم غیردقیق، مشکل، و غیرقابل فهم می دانند.
هایدگر در مقابل فلسفه ماهیت شناسی، فلسفه هستی شناسی را عمده کرد. او پدیده شناسی هوسرل را تبدیل به هستی شناسی وجود نمود. وی با تبدیل فلسفه به علم بازگشت بخود، دست را در مقابل خالق جهان بالا برد تا پرسش و اعتراض کند. او قاطعانه خواهان جدایی قضاوت درباره انسان از جهان – و ذهن از عین بود و می گفت که هستی یا وجود یعنی آماده گی انسان برای حقیقت جهان. او جانشین و وارث هوسرل گردید و با هستی شناسی وجود آغاز نمود و می گفت درباره انسان نباید پیرامون شخص و فرداش بلکه در باره توانایی و ظرفیت اش داوری کرد. پدیده شناسی هایدگر، نقد ایدئولوژیک اگزیستنسیالیستی شد. او می نویسد که ایدئولوژی چیزی است که از حقیقت هستی گرایی انسان را منحرف می کند. و "اگزیستنس" ، رفتاری است در مقابل هستی و زمان، تداوم لحظات کنونی نیست بلکه افق تفاهم عقل و جهان است. به ادعای او متافیزیک، خود تاریخ یک هستی و وجود است و تاریخ متافیزیک مطابق تاریخ هستی است. گروهی نیز فلسفه هایدگر را فلسفه زندگی تراژدیک و ناامیدانه نامیده اند. او می گفت که نوابغ فلسفه هیچگاه نتوانسته اند تمام حقیقت را در یک مفهوم یا در یک سیستم فلسفی خود مطرح نمایند.
امروزه اشاره می شود که هایدگر تاریخ متافیزیک را یا بطور غلط تفسیر می کرد یا اینکه درک اش از آن موضوع، یک سوء تفاهم بود. مورخی درباره او می پرسد آیا وی: عقلگرا یا غیبگو؟، عمیق یاساده لوح؟، وحی گرا یا جنجال انگیز، است؟. ازطرف دیگر هایدگر خود را مخالف ذهنگرایی و مخالف ایده آلیسم آلمانی و مخالف متافیزیک ماهیتی و ذاتی افلاتون و ارسطو می دانست. با اشاره به اینکه وی گرچه یک بچه دهقان معمولی بود، با فلسفه زندگی خود، بصورت یک نابغه جوان وارد حوزه فلسفه قرن بیست گردید. در زمان حضور فاشیسم در آلمان، وی می گفت که اروپا در میان دو لبه تیز قیچی روسیه و آمریکا قرار دارد. او روسیه و آمریکا را از نظر متافیزیکی یکی می دانست و با اشاره به ماشین بدون ترمز تکنیک گرایی، سازماندهی سیاسی انسانهای عام، نابودی جهان، فرار خدایان، و نابودی کره زمین، به تمسخر نیروهای اخلاقی و خوشبین پرداخت. وی می گفت که هر ناسیونالیسمی از نظر متافیزیک، انسانشناسانه، ذهنگرا، و خردگریز است، و ناسیونالیسم با کمک طرح شعارهای جهانوطنی، مغلوب نمی شود، بلکه رشد کرده و یک سیستم می گردد. به این دلیل ناسیونالیسم، هومانیستی نمی شود و فردگرایی از طریق شعار جمعگرایی کاذب، نیز رشد نموده و خطرناک می شود. با این وجود بعد از هایدگر، مانند دوره بعد از هگل، فلسفه کلاسیک یونان در غرب، راه همیشگی خود را تغییر داد و شاهد دهها جریان و مکتب فلسفی جدید شد.
هایدگر غیرازمطالعه آثار نیچه،کیرکگارد،و داستایوسکی، شناخت عمیقی ازادبیات کشورخود داشت. امروزه بخشی ازخوانندگان معمولی اورا نه بخاطرفلسفه اش بلکه به علت جملات قصار وسخنان برگزیده اش می شناسند،آزآنجمله : آینده نیازبه جد و آباد دارد- علم خود نیازی به تفکر ندارد- سئوال و پرسش، تقوای عقل هستند.
از جمله آثار او کتابی درباره دون اسکات، متفکر اسکولاستیک، مقدمه ای برفنومنولوگی دین، زبان تفکر، تز های کانت درباره هستی، سخنرانیها و مقالات، مقدمه ای بر متافیزیک، درباره ماهیت حقیقت، متافیزیک چیست؟، کانت و موضوع متافیزیک، تفسیر اشعار هلدرلین، نظر افلاتون درباره حقیقت، مقاله انساندوستی، راههای چوبی، تفکر یعنی چه؟، اصول جمله، هویت و اختلاف، خونسردی، در راه بسوی زبان، نیچه ، تکنیک و بازگشت، هراکلیت، و درباره تفکر، هستند.
یاسپرس با رد دعوت برای شرکت در جشن هشتادمین سالگرد تولد هایدگر، با اشاره به هواداری او از فاشیسم، نوشت که آشتی باید در عمق انجام گیرد؛ در تقاطع برخورد فلسفه و اخلاق، و نه در ظاهر و مخفی کاری