ماکياولي ؛‌ گزارش درس ‌گفتار سیدجواد طباطبایي (بخش پنجم)

The image “http://gofte-goo.com/info/wp-content/themes/mistylook/img/profile.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

عارف آهني

در ادامه تفسير و بررسي فصل ششم شهريار ماکياولي به اينجا رسيديم که مي گويد؛ «مرداني که اينچنين با هنر خويش به شهرياري رسند، آن را دشوار به دست مي آورند اما آسان نگه مي دارند» چون مشکلات تابعي از virtu آنهاست. «بخشي از دشواري کار در پي ريزي نهادها و راه و رسم هاي تازه يي است که استواري و ايمني دولت نوبنياد ناگزيربازبسته بدان است.» کلمه يي که ماکياولي در اينجا به کار مي برد بسيار اساسي و جزء اصطلاحات بسيار مهم ماکياولي است. در آغاز کار شهريار نوخاسته قدرتي را به دست آورده که در اينجا بخش اعظم دشواري او در پي ريزي اين کلمه است که در اينجا به کار برده است يعني در ترتيبات و نهادهاي جديدي که ايجاد مي کند. ماکياولي در اينجا از ordini صحبت مي کند يعني چيزي که در قديم به آن ترتيبات مي گفتند. در واقع ماکياولي مي گويد شهريار نوخاسته در آغاز به قدرت رسيدن بايد نهادها و ترتيبات جديد را ايجاد کند البته در اينجا کلمه نهادها را استفاده مي کنيم کلمه جديدي است و ما آن را ذيل ترتيبات به کار مي بريم تا معلوم باشد بحث نهادها که در انديشه سياسي بعد از اين مطرح مي شود هنوز اين نيست و ادامه مي دهد؛ «بايد به يادداشت کاري دشوارتر از بنياد کردن ساماني تازه و خطرناک تر از پيشبرد آن و گمان انگيزتر از کاميابي در آن نيست.» در اينجا نيز ماکياولي اصطلاح پيشين را به کار مي برد که منظورش ترتيبات و نهادهاست که در اينجا ترجمه به سامان هاي تازه شده است که نادقيق است. در اينجا ماکياولي توضيح مي دهد براي اينکه نهادهاي نو به دست بيايد کاري بسيار خطرناک و نامطمئن تر از آن وجود ندارد و کاري است سخت «زيرا بنيادگذار نظم نوين همه برخورداران از نظم کهن را دشمن خويش خواهد ساخت» و خطرناک بودن اين کار در اين جمله بيان شد.

در اينجا باز کلمه ordini براي بار سوم در اين دو سه سطر به کار رفته است که به سومين وجه ترجمه شده است که در ابتدا نهادهاي نو و بعد سازمان هاي تازه و در اينجا بنيادگذاري نظم نوين به کار رفته است. در ابتدا بايد توضيح داد نوين کلمه يي فارسي و ترکي است به معناي شاهزاده و همچنين نظم نوين که در اينجا به کار رفته است اصطلاح جديدتر از زمان ماکياولي است و بعداً در انقلاب فرانسه است که مساله نظم نو ايجاد شد چون اگر مفهوم انقلاب نباشد نظم نو معني ندارد همان طور که تمام کساني که مبتني بر نظام هاي فکري سنتي صحبت مي کنند منظورشان از نظم نو به زبان ما، بدعت است و نظم نو از زماني وارد مي شود که انقلاب فرانسه، انقلاب در معناي جديد رخ مي دهد يعني اينکه نظم کهن بر هم زده شده و نظم جديد، نظم متفاوتي با آن ايجاد شده است. ماکياولي هم در نظامي صحبت مي کرد که اين اصطلاح معني نمي داد به اين دليل ordini را به صورت جمع به کار مي برد يعني ترتيبات جديد که از آن نهادهاي جديد را مي فهمد.

ساختن ترتيبات جديد بدين لحاظ خطرناک است که بر منافع گروهي که پيشتر، از نظام پيشين نفع مي بردند، ضرر مي رساند پس بنابراين پرمخاطره است. البته در ادامه مطلب سعي مي کند توضيح بدهد که به چه ترتيبي بايد جلوي توطئه کساني که از نظام پيشين منتفع مي شوند را گرفت که وارد آن بحث نمي شوم. ولي نکته مهم در اينجاست که وقتي ترتيبات جديد درست شد، ترتيبات جديد ناچار بايد مبتني بر جنگ افزارهاي خوب باشد.

بنيانگذاري که بر جنگ افزارها تکيه نکند نمي تواند اين ترتيبات جديد را حفظ کند. ماکياولي در ادامه خواهد گفت که در هر کشوري، يا به زبان امروزي تر در هر نظام حکومتي دو چيز مهم است؛ قانون هاي خوب و جنگ افزارهاي خوب. قانون هاي خوب بدون جنگ افزارهاي خوب هيچ ارزشي ندارد. کساني که فکر مي کنند حکومت قانون مي تواند وجود داشته باشد آن را مي توان در ديالکتيک پيچيده آن با جنگ افزارهاي خوب يافت، پس بنابراين به اصطلاح امروزي تر حکومت قانون بر ديالکتيک پيچيده دو چيز استوار است؛ قانون هاي خوب و جنگ افزارها خوب و از اينجاست که نتيجه مي گيرد که «از اين روست که پيامبران سلحشور همگي پيروز بوده اند و پيامبران بي سلاح ناکام مانده اند.» در اينجا اين سلحشور بودن نه اينکه فقط مي توانستند بجنگند بلکه کساني بودند که ترتيبات جديدشان مبتني بود بر جنگ افزارهاي خوب. منظور ماکياولي از پيامبران در اينجا، کوروش و رومولوس و تسه ئوس است يعني کساني که پايه گذار بودند و به وسيله جنگ افزارهاي خوب پيروز بودند و آنهايي که اين جنگ افزارهاي خوب را نداشتند از بين رفتند. «افزون بر آنچه گفتيم، بايد دانست طبع مردم همواره به يک رنگ نمي ماند. آنان را آسان به سويي توان کشيد اما نگاه داشتن شان در آن جهت دشوار است. از اين رو بايد چنان کرد که هرگاه پايه ايمان شان سستي گيرد به زور ايمان آورند. موسي، کوروش، تسه ئوس و رومولوس اگر سلحشور نمي بودند کي مي توانستند ديرزماني نهادهاي خود را محترم نگاه دارند

ماکياولي مي گويد بنيانگذار نوخاسته بايد در آغاز کار خود ترتيبات و نهادهايي را ايجاد بکند که مردم اگر از آن روي برگرداندند و اعتقادشان را از دست دادند به زور اعتقاد پيدا کنند. ماکياولي در اينجا براي اولين بار کلمه مردم را به کار مي برد که در ادامه خواهيم ديد ماکياولي با وارد کردن اين کلمه چه انقلابي در انديشه سياسي انجام مي دهد. بنيانگذار نوخاسته لاجرم تکيه بر مردم و جنگ افزارهاي خود دارد. از طرف ديگر مردم او را پذيرفته اند اما مردم شايد در آغاز کار از او برگردند به خاطر مشکلات، پس شهريار نوآيين بايد اين امکان را داشته باشد ضمن اينکه نهادهايي را ايجاد مي کند. اگر طبع مردم تغيير پيدا کرد و ايمان شان سست شد به زور ايمان شان را حفظ کند يعني مردم را به زور بايد برگردانند و مجبور کنند تا نهادها و ترتيبات جديد را بپذيرند و بعد مي گويد اگر اين کوروش، رومولوس و تسه ئوس بي سلاح بودند هرگز نمي توانستند نهادهايشان را حفظ و در تاريخ شهرت پيدا کنند. بعد از آن ماکياولي يکي از پيامبران بي سلاح را مثال مي زند و مي گويد؛ «چنان که در روزگار خود سرنوشت برادر جيرولامو ساوو نارولا را ديديم که چون ايمان مردم به وي سستي گرفت، او نهادهاي تازه اش چگونه سرنگون شدند