اقدام پیشگیرانه ؛ نظام امنیت بین المللی
اقدام پیشگیرانه ؛ نظام امنیت بین المللی
تهیه : شهباز صلبی
مقدمه:
پس از اقدامات نظامی آمریکا در افغانستان و ثبات نسبی اوضاع در منطقه ایالات محتده آمریکا اقدام به برافروختن جنگ جدید در منطقه خاورمیانه نمود که این اقدام با انتظاراتی که کشورها از دنیای پس از جنگ سرد داشته اند، مغایرت داشت. آمریکا به بهانه جنگ پیشگیرانه به اشتغال عراق اقدام نمود. این واژه از تئوری نئومحافظه کاران جدید ناشی شده و براساس آن ایالات متحده بعنوان بزرگترین قدرت به محض احساس خطر در هر گوشه از دنیا، قادر است در آن منطقه آتش جنگ را بر افروزد. نظر به مشکلاتی که این رفتار در عرصه بین المللی ایجاد نموده است، این مقاله در نظر دارد در چارچوب جنگ پیشدستانه به سوالات ذیل نیز پاسخ دهد:
سوال اصلی ما در مطالب قابل ارائه این است که چگونه آمریکا در چارچوب اقدامات پیشدستانه قادر خواهد بود به ایران حمله نماید؟
برای پاسخ گویی به سوال فوق تلاش خواهیم نمود به سوالات ذیل نیز پاسخ هیم.
1- چه کسانی بدنبال اجرای جنگ پیشدستانه در دنیا می باشند؟
2- چگونه جنگ پیشگیرانه در چارچوب مقررات بین المللی قابل تفسیر می باشد ؟
3-دیدگاه داخلی ایالات متحده در قبال اقدامات پیشدستانه چه می باشد ؟
فرضیه ما ر این تحقیق عبارت خواه بود از :
«ایالات متحده آمریکا در صورت عدم تمکین ایران به خواست این کشور در جهت رفع نگرانی های ناشی از خطر هسته ای و تداوم رقابت در عرصه منطقه ای و بین المللی از سوی ایران، در چار چوب حمله پیشگیرانه به ایران حمله خواهد نمود.»
ورود این مقوله به عرصه روابط بین الملل و اجرای این تئوری در خاورمیانه ، بطور یقین دغدغه جمهوری اسلامی ایران را نسبت به این تئوری افزایش داده است .
در این تحقیق برآن هستیم تا به اطلاعاتی اشاره کنیم که بیانگر تلاش ایالات متحده در اعمال فشار بر ایران و قرار دادن این کشور از نظر حقوقی، سیاسی ، اقتصادی و در نهایت نظامی در تنگایی است که این کشورآسان تر به اهداف خود در ایران برسد.
تاریخچه :
عمر تفکر اقدام پیشگیرانه شاید به زمانی بازگردد که برای نخستین بار بشر به خشونت و ستیزه علیه هم نوعش روی آورده است. اما طی قرن حاضر با ظهور سازمانهای بین المللی با هدف حفظ صلح در سطح جهان و گسترش تجارت در میدان کار و عمل
دیپلماسی پیشگیرانه به تدریج وارد روابط بین الملل گردید. در دوره جنگ های وستفالیای و جنگ های سی ساله دول جنگ طلب اروپایی به انگیزه توسعه طلبی در سایر نقاط این قاره جنگ را شروع و بر دیگران تحمیل می کردند. به تدریج اقدام انسانها و نهاد ها شکل مشخصی به خود گرفت و با تاسیس نهادیهای نظیر جامعه ملل و سازمان ملل متحد، جنگ اقدامی مشروع شناخته شد. دولتهای فاتح اقدام به تدوین مقررات جنگ نمودند. از این پس نهادها و سازمانهای بین المللی به دولتهای قدرتمند فرصت دادند تا در صورت ناراضی بودن از وضعیت موجود از طریق نظامی اقدام به تغییر شرایط و گرفتن امتیازات نمایند. اگر به تاریخ جنگ جهانی دوم نگاه کنیم، رگه هایی از جنگ پیشدستانه را مشاهد می کنیم . هیلتر وقتی احساس کرد ممکن است روسیه با وجود عقد پیمان راپالو با آلمان به سرزمین های مجاور حمله کند، به لهستان و چک اسلواکی اعلام جنگ داد.
حمله پیشگیرانه در دروان جنگ سرد نیز به عنوان یک ایده مطرح بوده اما صورت عملی به خود نگرفته است. زمانی که در بحران موشکی کوبا، دو ابرقدرت در آستانه جنگ قرارگرفتند، وقتی به این نتیجه رسیدند با پدیده جنگ، هر دو نابود خواهند شد، تئوری جدیدی را تحت عنوان بازدارندگی وضع نموده و درآن چارچوب به اداره روابط بین الملل برداختند.
کاربرد امروزی جنگ پیشگیرانه :
با فروپاشی نظام شوروی سابق که نقطه عطفی در روابط بین الملل معاصر می باشد، به یکباره دنیا شاهد خلا قدرت جهانی شد و ابرقدرت بزرگ دنیا آمریکا از وضعیت موجود استفاده نموده و نظم جدیدی را برای دنیا تعریف نمود. در این دوره گروهی از نظریه پردازان آمریکایی شروع به نظریه پردازی نموده و ئتوریهای آینده روابط بین الملل را طرح نمودند.
یکی از موضوعات متحول شده پس از جنگ سرد، بازبینی در تئوریهای جنگ بوده است. در این میان آلوین تافلر، فوکویاما و هانتینگتون سه تن از نظریه پردازان میراث دار سیاست خارجی آمریکا نقش اساسی را ایفا نمودند.
آنان که به نبال ایجاد جامعه واحد و فرهنگ واحد که کنترل آن بر عهده تمدن غربی می باشد، ضمن تعریف مشترک از جنگ پیشگیرانه به طرح نظریات خود پرداختند. گفتنی است فوکویاما پایان تاریخ را نظام های لیبرال دموکراسی غرب عنوان کرده و
می گوید نظام های دنیا در نهایت به این مرحله روی می آورند، وی خود مبدع تئوری جنگ پیشگیرانه است.
طراحان تئوری جنگ پیشگیرانه معتقدند قبل از اینکه دشمن به موقعیتی برسد که بتواند حمله ای به آمریکا سازماندهی نماید، باید به آن هدف حمله وآن را نابود سازند.
همانگونه که قبلا گفته شد استراتژی جنگ پیشگیرانه دوران بوش خلا استراتژی بازدارندگی را پر نمود. در استراتژی بازدارندگی بدلیل دو قطلبی بودن نظام بین الملل امکان انجام جنگ یکجانبه وجود نداشته است، اما در زمانی که دنیا بر اساس نظم جدید بین المللی آمریکایی تنظیم گردید، برخورد نظامی بادولتهای مقابله کننده با این نظم در دستور کار قرار گرفت.
چگونگی اجرای تئوری جنگ پیشدستانه:
در سال 1997 در آمریکا طرحی تحت عنوان پروژه قرن کلید خورد. این پروژه توسط نئو محافظه کاران اجرایی (رامسفلد و چنی ) طراحی شد. نقطه تمرکز این استراتژی بر خاورمیانه و امنیت ملی اسرائیل می باشد. در این استراتژی آمده است: اسرائیل می تواند برای درگیر کردن ایران و سوریه در لبنان به این کشور حمله کند. همچنین اسرائیل باید با همکاری ترکیه و اردن، کشور سوریه را تضعیف نماید. آنها اعلام کردند ما بدنبال سیاست خارجی و دفاعی شناور هستیم و هدف ما تغییر سیاست خارجی بر مبنای رهبری جهان است. آنها به تدریج به دولت کلینتون فشار آوردند که تئوری آنان را پذیرا گردد . بهانه آنها ترس از یک دولت قوی در خاورمیانه به رهبری صدام بود که به اعتقاد آنها به منافع آمریکا در دنیا لطمه خواهد زد. آنها بعدها با وقوع انفجار 11 سپتامبر به عملی نمودن برنامه های خود دست مبادرت ورزیدند.
نئومحافظه کاران وجنگ پیشگیرانه :
نئو محافظه کاران بدنبال اشاعه دموکراسی در دنیا بوده و هدف آنها ایدئولوژی سازی در دنیا است . آنها بر این باورند که ایدئولوژی مارکسیست و اسلام نهایتا راهی جز لیبرال دموکراسی ندارند.
یکی از محافظه کاران سر سخت طرفدار جنگ پیشگیرانه، ریچارد پرل مشاور سابق وزارت جنگ آمریکا می باشد. وی می گوید آمریکا قبل از اینکه مورد حمله قرار گیرد باید به دیگران حمله کند. نئو محافظه کاران سیاست خارجی بوش را بر مبنای جنگ پیشگیرانه شکل دادند و در جریان جنگ علیه عراق به اینکه ممکن است خاورمیانه با بی ثباتی بیشتری مواجه شود توجهی نداشتند.
بطور عمده جنگ پیشگیرانه مخصوصا اوضاع خاورمیانه را پیچیده نموده است. نئومحافظه کاران بعنوان مجری این نوع جنگ کسانی هستند که معتقدند برای نابودی دشمنان آمریکا و گسترش دموکراسی مدل آمریکایی در سراسر جهان باید دشمنان تاریخی خلع سلاح شوند. در این گروه فرصت طلب جنگ سالار یهودی و مسیحیان پروتستان قرار دارند که اسرائیل از آنها جانبداری می نماید. به همین دلیل برخی معتقدند که جنگ پیشگیرانه فقط منافع اسرائیل را تامین خواهد نمود.
بوش و حمله پیشدستان :
بوش رئیس جمهور آمریکا که عالی ترین مقام اجرایی جنگ پیشگیرانه می باشد، در یک سخنرانی خود در پایگاه وست پوینت اعلام کرد: اگر ما منتظر بمانیم تا تهدید بیاید، آن زمان بسیار دیر خواهد بود. وی افزود آمریکا دیگر نظاره گر حمله تروریست ها نخواهد بود . بلکه این آمریکا خواهد بود که حمله خواهد کرد . هر کجا تروریستها باشند به آنها حمله خواهد کرد.
خاورمیانه و جنگ پیشدستانه :
افزايش رشد اقتصادي در آمريكا و نياز به نفت خاورميانه يكي از ريشه هاي جنگ پيشدستانه مي باشد. اگرچه كشورهاي عرب خليج فارس عمدتا بدون ملاحظه خاصي مايل به همكاري با نظام واحد بين المللي به رهبري آمريكا بوده اما ابراز مخالفت دولت صدام با راهبرد دراز مدت امريكا از جمله تامين انرژي غرب موجب تقويت تئوري پيشدستانه در این منطقه گرديد.
در عصر جهانی شدن، يكي از تاثيرات این پدیده ضرورت ایجاد تغييرات در خاورميانه بوده است. در اين ميان راه حلهايي براي اين منطقه وجود داشته است اما طرح تئوري جنگ پيشدستانه، از داخل تئوري خاورميانه بزرگ مطرح شد و از درون آن تا كنون دو جنگ عراق و لبنان به راه افتاده است. زيرا محافظه كاران جديد در آمريكا معتقدند براي ايجاد تغيير و دموكراتيك نمودن جامعه بايد به دولت هاي حاكم منطقه فشار وارد نمود.
تمدن غرب و جنگ پیشگیرانه :
يكي از مكانيزم هاي عمليات پيشگيرانه همراهي اروپائيان با جنگ سالاران آمريكايي است. هانتينگتون بعنوان یکی از پایه گذاران تئوری جنگ پیشدستانه وقتي تئوري خود را ارائه مي دهد دوران تازه اي در رويا رويي تمدنها آغاز شده است. در يك قطب تمدن غربي است و در قطب ديگر تمدنهایي ناسيوناليستي نمايندگي مي شوند. او تشريك مساعي اروپا و آمريكا را بخاطر مشتركات فرهنگي در جهت اتخاذ يك استراتژي مشترك عليه ملي گرايي و اسلام ستيزه جو ضروري مي داند. او مي گويد جنگ پيشگيرانه در صورت تهديدات جدي براي تمدن غربي ضروربي است وي تمدن غربي را در معرض تهديد بربريت جديد يعني تمدن شرقي خصوصا بخش اسلامي آن مي بيند. وي نقش آمريكا را در حفاظت از تمدن غرب ويژه مي داند و لذا آمريكا بايد براي دفع هر گونه گزندي ويرانگر به طور قاطع و پيشگيرانه عمل نمايد آنان خواهان جنگ و پس از آن تقسيم غنائم جنگي ميان خود هستند. البته دولت بوش رسما اعلام نمود اروپائيان از پذيرش سلطه مطلق آمريكا به اين شكل موافق نيستند ولي با اين وجود اروپائيان بدليل ناتواني از دفع خطرات خود با توجه به اينكه خاورميانه را در همسايگي خود دانسته كه كانون بحرانهاي امنيتي و سياسي است، به ناچار با اعمال سياستهاي خشن موافقت مي كنند. اروپا امروز شاهد گسترش مداوم الگوهاي سنتي به سوي استانداردهاي آمريكايي بوده است. با وجود سرمايه گذاري گسترده در اروپا، در آمريكا كمترين اثر پذيري از فرهنگ اروپا ديده نمي شود. از زاويه سياسي دست كم تئوري اروپا داراي پويايي است اما سيستم آمريكايي تقريبا مسخ شده است. از اين رو آمريكا به همراهي فرهنگ اروپايي جهت جلب رضايت عمومي نيازمند است.
دیدگاه روسیه در قبال جنگ پیشگیرانه :
همانگونه که اطلاع داریم دولت بوش حمله پیشگیرانه را بر مبنای مقابله با ترورسیم ترسیم نموده است. این واژه در روسیه به مبارزه با دشمنان غیر متمدن تعبیر شد تا بدین وسیله روسیه نیز به صف مبارزان با تروریسم ملحق شود. روسیه بدلیل آسیب پذیری از ناحیه تروریسم و رادیکالیسم اسلامی از یک سو و ضعف های اقتصادی و نیازمندیهای سرمایه گذاری به دنیای غرب از سوی دیگر، به دنبال روابط مناسب تری با
غرب بوده است، پس از واقعه 11 سپتامبر از فرصت استفاده نمود و شروع به سرکوب مخالفان خود در چارچوب جنگ پیشگیرانه نمود.
اما بدلیل مخالفت روسیه با سیاستهای سلطه گرانه آمریکا از جمله در حمله به عراق، در کنار مواضع آلمان و فرانسه قرار گرفت و این پیام را به آمریکا ارسال نموده است: «روسیه تا جایی که منافع این کشور تامین شود موافق با کاربرد جنگ پیشگیرانه است».
روسیه بعنوان یک بازیگر مستقل در سطح بین الملل با قدرت برتر هسته ای و ابرقدرت منطقه ای شناخته می شود. در واقع روسیه بدنبال ایفای نقش موثر در معادلات جهانی و ارتقاء جایگاه خود در نظام بین الملل و برای دستیابی به هدف رشد اقتصادی و گسترش حوزه نفوذ در مناطق گوناگون با استفاده از سیاست خارجی خود است. از این رو ضمن گسترش روابط با غرب و اتحادیه اروپا به دلیل مشکلات اقتصادی با غرب مدارا می کند اما در مسائل استراتژیک بطور مستقل عمل می نماید.
نقش سازمان ملل در خصوص اقدام پیشگیرانه:
ریجارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا و یکی از ائدوئولوگ های اصلی جریان محافظه کاری در کتاب «فرصت ها را دریابیم» می نویسد: سازمان ملل متحد باید به یکی از اداره های تابعه وزارت امور خارجه آمریکا تبدیل شود.
در دکترین جنگ پیشگیرانه به این نکته اشاره می کند که سازمان ملل به عنوان مجمعی از چپگرایان ضد صهیونیست و ضد امپریالیستی درآمده است. در صورتی می توان به آن رجوع کرد که این سازمان بین المللی از سیاست واشنگتن پشتیبانی کند.
زماني كه پيروزمندان جنگ جهاني دوم سازمان ملل را برپا كردند و بدنبال آن ركن شوراي امنيت تاسيس شد، اين هدف از آن مستفاد مي شد كه پذيرش عدم مشروعيت استفاده از زور به طور عام توسط دولت هاي عضو یک ضرورت است.
بر اساس منشور ملل متحد حق استفاده از زور فقط در موقع دفاع از خود مي باشد آن هم زماني كه تهديد عملي صورت گرفته باشد و بنابر اين شوراي امنيت در چار چوب سازمان ملل توسل به زور و جنگ را عكس العمل در پاسخ به تهديدات فوري و موجود می داند. البته بحث تغيير در منشور سازمان ملل تا قبل از فروپاشي در جريان بود اما با يك قطبي شدن جهان بحث جدي تر شد. پس از دكويار و آمدن غالي دبيركل سازمان ملل شوراي امنيت براي اولين بار در تاريخ خود در سطح سران تشكيل جلسه داد و بيانيه اي صادر كرد.
آمریکائیان خواستار تغییر در اساسنامه سازمان ملل بوده و استدلال می کردند که سازمان ملل می بایستی تحرک بالایی در حل و فصل منازعات بین المللی و مشروعیت بخشیدن به اقدامات خارج از قاعده و قانون آمریکا از خود نشان دهد.
در همین راستا ایالات متحده به دبیران کل سازمان ملل اشراف داشته و آنان را وادار به اجرای برنامه های خود نموده اند. از زمان پطروس غالی دبیر کل وقت سازمان ملل در راستای صلح سازی و محافظت از صلح ، با تدوین منشور سازمان ملل و اصول و قواعد دیپلماسی پیشگیرانه، دستور کاری برای صلح مطرح نمودند.
در تداوم اقدامات آمریکا، کمیسیونی متشکل از کارشناسان بلند پایه توسط کوفی عنان در سال2004 تاسیس شد. در این کمیسیون برنت اشکوکرافت ژنرال سابق نیروی هوایی و مشاور قبلی امنیت ملی آمریکا حضور داشت. این کمیسیون سه تهدید را بررسی نمود که سلاح های کشتار جمعی در آن بوده است. کمیسیون این طرح را ارائه نمود که شورای امنیت می تواند مجوز توسل به جنگ را برای جلوگیری از تهدیدات بالقوه در دوردست صادر نماید. بررسی ها نشان می دهد که آمریکا نیز راهبرد نوینی در امنیت ملی آمریکا وضع نموده تا تحت عنوان جنگ پیش دستانه در چارچوب تغییر رژیم برنامه های خود را پیاده نماید.
جنگ عراق پرده آغازین از نمایشنامه بلند ایالات متحده تحت عنوان جنگ بی پایان جهت تحمیل یک شکل بندی جدید در نام بین الملل بود. برای تثبیت سیطره آمریکا بر جهان باید مشروعیت سیاسی باز تولید شود و این اقدام نیاز به بازسازی سازمان ملل دارد. اگر دولت مستقلی به جای همکاری با این هژمون به رهبری آمریکا دست به رقابت زد و یا آنکه آن را به چالش کشید امکان تغییر رژیم آن با استنناد به منشور بازسازی شده سازمان ملل وجود داشته باشد.
در کمیسیون بازیافت سازمان ملل، به جای مصونیت دولتها به عنوان سپر محافظتی جهت صیانت از حاکمیت ملی آنها، مسئولیت بین المللی دولتها جایگزین شده است.در این طرح برخی لغو مجوز نقض حاکمیت ملی و حق استقلال طلبی و حق تعیین سرنوشت دولتهای مستقل که از نظر آمریکا خطرناک تشخیص داده شوند. به عنوان دولت
غیر مسئول شناخته شده و تحویل شورای امنیت داده می شود. در چنین شرایطی شورای امنیت می تواند با استفاده از اصل اقدام پیشدستانه اقدام به تغییر رژیم مشروع در یک کشور نماید. با این رویکرد اتهاماتی نظیر حمایت از ترورسیم، تلاش جهت دستیابی به سلاح های کشتار جمعی نقض حقوق بشر و غیر جمهوری اسلامی ایران در تیررس شورای امنیت قرار دارد.
حمله پیشگیرانه اتمی :
وزارت دفاع آمریکا پیش نویس طرحی را در خصوص دکترین حمله اتمی تدوین نموده است. در این پیش نویس استفاده از سلاح های اتمی برای پیشدستی در مقابل حمله دشمن از طریق سلاح های کشتار جمعی مطرح است.
براساس این سند که در 15 مارس 2006 توسط فرماندهان ارتش تقدیم گردید ، ارتش آمریکا می توانند خواستار تصویب طرحی مبنی بر پیشی گرفتن از دشمن هنگام استفاده از سلاح های کشتار جمعی علیه نیروهای ائتلافی و یا آمریکایی و یا غیر نظامیان شوند.
بر اساس این سند فرماندهان در صورت یک حمله قریب الوقوع میکروبی دشمن، تنها با حمله پیش گیرانه اتمی می توانند نتایج یک حمله اتمی را به نحو دقیقی از بین ببرد. این سلاح ها را برای استفاده علیه تاسیسات در برگیرنده سلاح های کشتار جمعی دشمن نیز استفاده نمود. آمریکایی ها در نظر دارند با این اقدام، حمله به کشورهایی که ازنظرآنها تروریست پرور است را قانونی نمایند.
البته با جود پایان جنگ سرد، خطر گسترش سلاح های کشتار جمعی خطر استفاده از آن را نیز افزایش داده است. در سند مذکور به نوعی از طرح بازدارندگی اشاره دارد که مبتنی بر بازنگری نسبت به هدف است. این بازنگری به دنبال ایجاد نسل جدیدی از سلاح های اتمی بوده که در زمان ریگان و کلیتنون نیز پیگیری شده است. این سند می گوید: رهبران کشورهای مورد هدف آمریکا باید بدانند این کشور در اجرای حمله پیشگیرانه و تلافی جویانه جدی است.
چالشهای پیش روی جنگ پیشگیرانه :
اگر چه ایالات متحده آمریکا با استفاده از ابزارهای سیاستگذاری داخلی و بین المللی تا کنون دو جنگ را در چارچوب اقدام پیشدستانه بر دنیا تحمیل نموده است. اما در تداوم
این سیاست با دشواری هایی مواجه می باشد. برخی از این دشواریها در ذیل به صورت فهرست بیان شده است.
1-هیچ تضمینی وجود ندارد با نابودی کشوری که منشا اتمی است( دارای فن آوری بومی هسته ای است )، ماهیت سیاسی آن رژیم را تغییر داد.
2-برخی معتقدند سیاست جنگ پیشدستانه در عراق نتنها منجر به کاشت درخت دموکراسی در این کشور نشده است بلکه خطر را به اکثر نقاط خاورمیانه توسعه داده و اهداف دموکراسی را برای چندین دهه به عقب رانده است. اکنون دموکراسی به جای اینکه یاد آور صلح و موفقیت باشد، یاد آور نسل کشی در عراق می باشد.
3-پس از جنگ عراق ،ارتش آمریکا در شرایطی قرار گرفته که به گفته کارشناسان توانایی سرنگون کردن یک دولت دیگر در آینده نزدیک در منطقه خاورمیانه را نخواهد داشت. یکی از عوامل اصلی تحلیل رفتن ارتش آمریکا در عراق از دست دادن روحیه نظامی بویژه از نظر اخلاقی است.
4-تحولات در کشورهای عربی بویژه در سطح ملتهای عرب بگونه ای است که آمریکا را از حمایت معنوی ناشی از جنگ جدید احتمالی مایوس می سازد. بعنوان نمونه کسی باور نمی کرد که حزب الله شیعی در جنگ با اسرائیل به رهبری آمریکا بتواند در بین ملتهای سنی منطقه طرفدار پیدا کند. اگر بپذیریم که حمله اسرائیل به لبنان و حزب الله، آزمایشی در سطح کوچکتر برای آمریکائیان جهت رویاروی با ایران در آینده بوده است، آمریکا در مصاف با ایران به مراتب با مشکلات پیچیده تری مواجه خواهد بود.
5-یکی از عمده ترین مشکلات پیش روی آمریکائیان در تداوم جنگ پیشدستانه، قضاوت افکار عمومی داخل جامعه آمریکا از یک سو و سیاستمداران آمریکایی از سوی دیگر است. افکار عمومی آمریکا به نتایج جگ عراق و مداومت در استقرار نیروهای آمریکایی در عراق رضایت ندارد. آنها تداوم این سیاست را به زیان جامعه آمریکا می دانند. مایکل مور نویسنده آمریکایی معتقد است مخرب ترین نتیجه جنگ پیشگیرانه در عراق از دست دادن افکار عمومی در داخل جامعه آمریکا است.
اما درون ساختار دولتی برخی نمایندگان مجالس و احزاب حاکم اعم از دموکراتها و جمهوری خواهان به نحوی از تداوم سیاست جنگ سالاری مخالف هستند. آنها نگران آینده جنگ پیشدستانه هستند.و می گویند که این سیاست و بهره گیری از بازار نظامی آمریکا را
از دوستانش دور ساخته و جهانی مملو از دشمن برای این کشور به ارمغان خواهد آورد. البته تعداد آنها روز به روز در حال افزایش است .
با این وجود آنچه که در استراتژی امنیت ملی آمریکا تدوین شده است و آنچه سیاستمداران آمریکایی از پیشینیان خود در عرصه تئوریک (هانتینگتو، فوکویاما، ریچارد پرل، آلوین تافلر) و در عرصه عمل (ریجارد نیکسون، ریگان، بوش پدر) آموختند، تداوم استیلای جهانی (یعنی برتری بر فرهنگ ها و منابع دنیا) توسط آمریکا می باشد .اما در حال حاضر این ابهام وجود دارد که آیا صرف برخورداری از سلاح اتمی یا دیگر سلاح های کشتار جمعی توسط کشوری؛ حمله نظامی آمریکا به آن کشور از مشروعیت برخورد خواهد بود ؟
جمع بندی :
از آنجا که موضوعات تروریسم و سلاح های کشتار جمعی توجیهات اقدام پیشدستانه را علیه دشمنان تاریخی ایالات متحده فراهم می کند و ایران قبلا از سوی کاخ سفید لقب های چون یاغی و محور اهریمنی گرفته است مهار و کنترل ایران در دستور کار آمریکا قراردارد.
آمریکا معتقد است برای دفاع از خود، عملیات پیشگیرانه را انجام می دهد. چون خطر و تهدید نامشخص است و عدم اطمینان دوجانبه نیز وجود دارد .لذا نمی توان تهدید مشخصی را تعریف کرد .
البته نامعلوم بودن تهدیدات از نظرجغرافیایی، مانع نام بردن کشورهای خاصی بعنوان هدف بعدی جنگ پیشگیرانه توسط آمریکایی ها می باشد.ولی از آنجا که در اسناد آمریکایی ها حمله دشمن به نقاط ضعف آنها از جمله اطلاعات و عملیات در زیر دریاها و حمله به کشتی ها و یا مقابله با پایگاههای آمریکا در منطقه مورد اشاره قرار گرفته است، جمهوری اسلامی ایران باید اوضاع را ویژه ارزیابی نموده و ازابزار دیپلماسی یا هنر سیاست برای دفع خطر بهره گیرد.
همانگونه که تحلیلگران پیش بینی نمودن سال 2008 رقابت برسر موضوع هسته ای ایران مهمترین بحث انتخاباتی میان دو حزب دموکرات و جمهوری خواه خواهد بود. با این وجود دموکراتها گزینه جنگ پیشدستانه علیه ایران را نفی نمی کنندو متعتقدند باید با ایران مذاکره و سریعا تحریم های جدی علیه ایران اعمال نمود. به هر حال در صورتی که جمهوری اسلامی ایران به انجام رفتارهای کنونی مبادرت ورزد، جنگ پیشگیرانه در دستور کار زمامداران آمریکایی قرار خواهد داشته و درآینده با ابزارهای جدید و شیوه های اجرایی متفاوت به اجرا در خواهد آمد.
منابع :
1- روزنامه اطلاعات، 12/6/1385،
2- خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ،
3- روزنامه خراسان ، 9/4/1383 ،
4- روزنامه توسعه 30/7/1377
5--نشریه ایران 21/6/1384