جنگ جهانی دوم: World War II

 (به انگلیسی:World War II) یکی از بزرگ‌ترین و پرهزینه‌ترین جنگ‌ها در تاریخ جهان می‌باشد، اکثر ملت‌های جهان درگیر جنگ بودند.آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب می‌باشد. منابع دیگر حمله ژاپن به چین را در ۷ ژوئیه، ۱۹۳۷، آغاز جنگ می‌دانند، و همچنین حمله ژاپن به منچوری را در ۱۹۳۱ را نیز در این میان ذکر کرده‌اند.

دلایل آغاز جنگ

جنگ جهانی دوم به دلایل بسیاری آغاز شد. بعضی از اصلی تربن آن‌ها، بحران اقتصادی و تورم، درخواست غرامت جنگی از جمهوری وایمار آلمان پس از جنگ جهانی اول. رکود اقتصادی و نیاز ژاپن به مواد اولیه بود که باعث ظهور و رواج اندیشه فاشیسم و ملی گرایی، ظهور اندیشه دیکتاتوری و محدود کردن فکر و اندیشه شد توتالیتاریسم حکومتی است که جهان‌بینی کل‌گرایی ارائه مى‌دهد و مردم می‌بایست به اصول عقاید سیاسی حکومت اعتقاد داشته باشند.حکومت‌های توتالیتر اغلب یک‌حزبی هستند یا تمام احزاب به یک ایدئولوژی متعهد هستند. در حکومت توتالیتر، یک فرد دیکتاتور رهبری احزاب را بر عهده دارد، و افرادی که دشمن نظام سیاسی دانسته می‌شوند، مجازات می‌گردند. از دیگر ویژگی‌های حکومت توتالیتر، کنترل انحصاری سازمان‌های اقتصادی،رسانه‌های همگانی و ارتش است. در حکومت‌های توتالیتر، تمرکز و تراکم قدرت باعث ایجاد انسداد اجتماعی می‌شود و افراد ممکن است به خاطر عقایدشان کشته یا زندانی شوند.توتالیتاریسم مفهوم عامی است که مفاهیمی چون نازیسم(فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری سرمایه مالی بزرگ است، ((که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن کارگران در جامعه حاکم می‌شود))، برضد سایر بخش‌های سرمایه داری و دیگر بخش‌های جامعه نظیر کارگران)،فاشیسم(فاشیسم به عنوان یک مفهوم تاریخی، نوعی نظام حکومتی خودكامه است که بین سال های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ در ایتالیا و به وسیله "موسولینی" رهبری شد)،مائوئیسم،لنینیسم و کمونیسم (این واژه بعدها در مفهوم گسترده‌تری به کار رفت)، اطلاق شد.را نیز در برمی‌گیرد.افلاطون در جمهوری، حکومت توتالیتر را از بهترین انواع حکومت دانسته است.استالین واژه توتالیتاریسم را برای توصیف حکومتش به کار برد. حکومت استالین در شوروی، هیتلر در آلمان،پولپوت در کامبوج،موسولینی در ایتالیا از مهم‌ترین حکومت‌های توتالیتر هستند فاشيسم، از لحاظ نظری محصول توسعة نظری نژادباوری و امپرياليسم اروپايی بود، و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شكست كلی آن در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشيست در اروپا پديد آمدند (از جمله حزب نوفاشيست ايتاليا) ولی توفيقی چندان بدست نياوردند. در قاره های ديگر نيز رژيم هايی با ايدئولوژی فاشيستی پديد آمدند، مانند پرونيسم در آرژانتين به رهبری خوان پرون (1895-1974) كه در 1945-1950 ديكتاتور آرژانتين بود. اما پرونيسم آرژانتين با فاشيسم ايتاليا تفاوتهای مهمی داشت، از جمله اينكه سياست خارجی تجاوزگرانه نداشت و در داخل نيز به بهزيستی طبقةكارگر توجه خاص داشت.

مفهوم فاشیسم

برای نوشتن در مورد یک نظام سیاسی به عنوان یک شکل از حکومت بیش از هر چیز باید به بنیاد های فلسفی نهفته در زیر لایه های نهادی پرداخت.معنای علمی واژه فاشیسم عبارت ست از نظام دیکتاتوری متکی به اعمال زور و ترور آشکار که توسط ارتجاعی ترین و متجاوز ترین محافل امپریالیستی مستقر می شود. فاشیسم از طرف سرمایه انحصاری پشتیبانی می شود و هدف آن حفظ نظام سرمایه داری ست، در هنگامی که حکومت به شیوه های متعارف امکان پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلیه حقوق و آزادی های دموکراتیک را در کشور از بین می برد و سیاست خود را معمولاً در لفافه ای از تئوری ها و تبلیغات مبتنی بر تعصب ملی و نژادی می پوشاند. فاشیسم زايیده بحران عمومی سرمایه داری ست. فاشیسم در مرحله ای از مبارزه شدید طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی پدید می گردد که بورژوازی دیگر قادر نیست سلطه خود را از طریق پارلمانی حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب خونین جنبش کارگری و هر جنبش دموکراتیک دیگر و نیز به عوام فریبی های گزافه گویانه متوسل می شود. فاشیسم سیاست داخلی خود را به ممنوع کردن احزاب کمونیست، سندیکاها و سایر سازمان های مترقی الغا آزادی های دموکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همه حیات اجتماعی کشور مبتنی می سازد. فاشیسم برای اجرای این مقاصد از دسته جات ضربتی، قاتلین و عناصر وازده و اوباش نظیر اس اس ها در آلمان هیتلری و پیراهن سیاهان در ایتالیای موسولینی استفاده می کنند. نژادپرستی و شوینیسم و تئوری های نظیر آن حربه های اساسی ایدئولوژیک فاشیسم را تشکیل می دهند.

فاشیسم در ایتالیا

تاریخ پیدایش فاشیسم در ایتالیا همواره همراه بوده است با درخشش نام متفکر اکتوالیست ایتالیایی جیوانی جنتیله.در مورد مهم ترین نکات فلسفه جنتیله می توان به مفهوم بسیار اساسی نفی اشاره کنم. به طوری که از نوشته های او بر می آید تاریخ بشر از منظر جنتیله عرصه زایش و نفی همواره ایده های به عمل در آمده است. از این منظر زایش یک ایده همواره همراه است با نفی خشونت آمیز ایده های پیشین در عمل.چیزی که در اندیشه های جنتیله عجیب به نظر می آید روشی است که برای توجیه دفاع اکتوالیستی از فاشیسم به کار می گیرد. به این اعتبار در نگاه جنتیله رهبر به عنوان مغز جامعه در پرتو شور برآمده از مردم همواره در مسیر نفی های خشن و ضروری قرار می گیرند.جنتیله سرانجام در راه مذاکره برای آزادی روشنفکران ضد فاشیست که از دوستانش بودند به دست پارتیزان ها کشته شد.از نظر تاریخی فاشیسم نخست در ایتالیا در سال 1919 بوجود آمد و سه سال بعد توانست حکومت را در این کشور غصب کند. حزب فاشیستی آلمان در سال 1920 ایجاد شد و نام عوام فریبانه ناسیونال سوسیالیست برخود نهاد. این حزب در سال 1933 به کمک انحصارهای بزرگ آلمانی و خارجی حکومت را بدست گرفت و دیکتاتوری خونین هیتلری را مستقر کرد.تجزیه جنبش کارگری آلمان در آن هنگام و فلج کردن نیروی عظیم طبقه کارگر آلمان و بالاخره به پیروزی فاشیسم کمک کرد. در آلمان هیتلری که به مظهر فاشیسم و نمونه روشن آن به شمار می رود، حزب کمونیست آلمان (۱۹۱۸)، سندیکاهای کارگری و سایر سازمان های دموکراتیک یکی پس از دیگری سرکوب شدند. استبداد سیاهی حکم فرما شد. نخبه دانشمندان و روشنفکران و ادبای آلمانی بر اثر دیکتاتوری و سیاست ضد یهود فاشیست ها مجبور به جلای وطن شدند. فاشیست ها با استفاده از تئوری های «فضای حیاتی» و «ژئو پلیتیک» و با اقدامات علمی انحصارهای بزرگ جنگ جدیدی را برای تقسیم مجدد جهان و اشغال سرزمین های دیگر کشورها تدارک دیدند. این سیاست منجر به جنگ دوم جهانی شد که بالاخره با در هم شکستن کامل نظامی، اقتصادی و سیاسی ارتجاع فاشیستی و با پیروزی اتحاد شوروی و ائتلاف ضد هیتلری فاشیستی پایان یافت.نازیسم ـ دارای همان معنای فاشیسم است. این کلمه از حروف اول اسم حزب فاشیستی هیتلر که «حزب کارگری ملی سوسیالیستی» خوانده می شد و البته نه کارگری بود نه ملی و نه سوسیالیستی ترکیب یافته است.به نظر "موسولینی"، فاشیسم یک مفهوم مذهبی است که انسان در آن وابسته به قانونی اعلی و اراده‌ای واقعی است که از فرد تجاوز می‌کند و به عضویت یک جامعهٔ روحانی ارتقا می‌یابد. به نظر می‌رسد کسانی که در سیاست‌های مذهبی فاشیسم، چیزی جز فرصت‌طلبی ندیده‌اند، این معنی را نفهمیده‌اند که فاشیسم علاوه بر آنکه یک سیستم حکومتی است، بالاتر از همه، یک سیستم فکری نیز هست."فاشیسم" با همهٔ تجربه‌های فردی دارای طبیعت مادی – مانند آنچه در سده هجدهم رواج داشت – مخالفت می‌کند. فاشیسم مخالف استقلال فردی، و طرفدار دولت است و برای فرد تا آنجا ارزش قايل است که با دولت، یعنی وجدان و ارادهٔ عمومی انسان در وجود تاریخی وی، منطبق شود. اصول آزادی دولت را در مقابل مصالح فرد انکار می‌کند. اما فاشیسم، دولت را به عنوان یک واقعیت حقیقی مبنا قرار می‌دهد. اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آن ها را در دانشنامه ایتالیا در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز داشته بود عبارت‌اند از:

•        ۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح

•        ۲) مخالفت با اندیشه‌های سوسیالیستی

•        ۳) مخالفت با لیبرالیسم

•        ۴) تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)

•        ۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان

•        ۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی می‌نامند)

•        ۷) اعتقاد شدید به قهرمان‌پرستی

•        ۸) تبلیغ روح رزم‌جویی

•        ۹) نظام تک‌حزبی

سرگذشت فاشیسم

پس از جنگ جهانی اول، ایتالیا مانند دیگر کشورهای اروپایی درگیر مشکلات اجتماعی و اقتصادی بود. اعتصابات، شورش‌ها و تصرف اراضی به وسیله روستاییان در نواحی کشاورزی از مسايل مبتلا به این کشور به شمار می‌رفتند.طبقات متوسط مانند طبقات مشابه در کشورهای سرمایه‌داری از بلشویسم هراسان بودند. در کشوری که شکل حکومت آن دمکراتیک بود، ولی برخلاف بریتانیا از سنت سیاسی مقتدر برای حمایت از دموکراسی برخوردار نبود، همهٔ این مسائل لاینحل مانده و اغتشاش و هرج و مرج را تشدید می‌کرد.در چنین زمینه‌ای از اضطراب و اغتشاش، محبوبیت حزب فاشیست موسولینی رو به افزایش نهاد. فاشیسم اعلام کرد که ایتالیا را از بلشویسم نجات می‌دهد، و قول داد که شوکت و افتخار امپراتوری روم باستان را به کشوری که روحیه و انتظامش را از دست داده، باز خواهد گرداند.فاشیسم همه نوع افراد ناراضی را به خود جلب کرد: سربازان سابق که بیکار مانده بودند، طبقات متوسط دلسرد و مأیوس، جوانان وطن‌پرست و روستاییان گرسنه. فاشیست‌ها پیراهن سیاه بر تن کرده و چکمه می‌پوشیدند و درباره یک آرمان بزرگ ملی فریاد می‌زدند که همه چیز به همه کس عرضه می‌‌کرد: شغل، سعادت و افتخار ملی.استدلال سیاسی آن ها تروریسم و جنگ‌های خیابانی بود و دولت ضعیف تر از آن بود که جلوی آن ها را بگیرد. بالاخره وقتی محافل صنعتی قدرتمند به پشتیبانی از فاشیسم برخاستند، موسولینی (ایل دوچه/پیشوا) به دنبال راهپیمایی بزرگی که در ۱۹۲۲ در رم بر پا شد، به قدرت رسید. او بدون درنگ یک دیکتاتوری نظامی بر پا کرد و اقتصاد را به شیوه خاص خود سازمان داد.دولت برخی فعالیت‌های عمومی را به عهده گرفت و ارتش را تقویت کرد و با فتح حبشه (که امروز اتیوپی نامیده می‌شود) در سال 3۶ - ۱۹۳۵، از آن برای توسعه امپراتوری ایتالیا در افریقای شمالی استفاده کرد. فاشیسم موفق به نظر می‌رسید زیرا نظم را در کشور بی‌نظم و ناامن برقرار کرده بود. مردم ایتالیا، موسولینی را تأیید می‌‌کردند، از این نظر که توانسته است «قطار را به موقع به حرکت در آورد».موسولینی با اعلام این مطلب که فاشیسم یک فلسفه است سعی کرد برای رژیم خود احترامی کسب کند. او فرضیه‌اش را از عبارات پرطمطراق ولی بی معنایی چون «کشور، وجدان و اراده عمومی بشریت است» پر کرد. شعارهای مشهورش قابل فهم بود: «همیشه حق با موسولینی است»، «بحث نه، تنها اطاعت!»، «ایمان بیاورید، اطاعت کنید!، بجنگید!»

سایر دیکتاتورهای جناح راست دهه ۱۹۳۰ روش‌های سیاسی ایتالیایی فاشیست را تقلید کرده و آن را با اوضاع و شرایط و آداب و سنن کشور خود تطبیق دادند. برای مثال، در اسپانیا ژنرال فرانکو ارتش را با اشرافیت و کلیسای کاتولیک پیوند داد. رژیم فاشیست تا دهه ۱۹۷۵ به حیات خود ادامه داد. اما دیگر رژیم‌های مشابه مانند آلمان نازی و چند رژیم در اروپای شرقی (و حتی خود ایتالیای فاشیست) در جنگ جهانی دوم با شکست روبرو شدند.

فاشیسم در آلمان

موفق‌ترین و شریرترین کشور فاشیستی، آلمان نازی بود. بعد از جنگ جهانی اول، آلمان مانند ایتالیا با مسايل و مشکلاتی مواجه شد. این کشور مجبور بود شرمساری و مجازات ناشی از شکست خود در جنگ را تحمل کند. دمکراسی نیم‌بندی که در ۱۹۱۹ در این کشور برقرار شد، جمهوری وایمار (به آلمانی: Weimarer Republik) به نظام حکومتی آلمان طی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ میلادی اطلاق می‌گردد. جمهوری وایمار در اصل اصطلاحی است که مورخان برای دوره تاریخی حدفاصل پایان جنگ جهانی اول تا روی کار آمدن حکومت نازیها در آلمان ابداع نموده‌اند. نام رسمی این نظام حکومتی، همانند دوره حکومتی پیش از آن، امپراتوری آلمان (به آلمانی: Deutsches Reich) باقی می‌ماند. جمهوری وایمار اولین تلاش برای ایجاد مردم‌سالاری در آلمان بود که توسط سیاستمداران آلمانی در شهر وایمار مورد اجماع قرار گرفت. هرگز مورد قبول طبقه بالا که با اشتیاق به گذشتهٔ پر افتخار آلمان قیصری می‌‌نگریست، قرار نگرفت.آن ها و تعداد زیادی از مردم آلمان عقیده «نازیسم» هیتلر را مورد استقبال قرار دادند، زیرا با سنت‌های پذیرفته‌شده تاریخ آلمان یعنی اطاعت نسبت به مافوق، روحیه نظامی‌گری و ستایش عاشقانه از «ملت» پیوند داشت. به علاوه، این عقیده با احساسات گسترده ضد سامی در آلمان مطابقت می‌کرد. البته باید خاطر نشان کرد که هیتلر مبتکر این احساسات نبود بلکه از آن به طور کامل بهره‌برداری می‌کرد.در آلمان نظریه فاشیستی برتری ملی تحت عنوان نظریه «نژاد برتر» مطرح و ادعا شد که این نظریه دارای ریشه‌های تاریخی است و در عقاید فلاسفه قرن نوزده آلمان آمده است. لذا چون آلمانی‌ها از مردم برتر بودند، شکست آلمان در جنگ جهانی اول نمی‌توانسته ناشی از تقصیر ارتش آلمان باشد، بنابراین لازم بود تقصیر به گردن افراد دیگری گذاشته شود. این افراد عبارت بودند از: بلشویک‌ها، یهودی‌ها و سوسیال‌دمکرات‌هایی که «از پشت به ارتش آلمان خنجر زده بودند و حالا نیز این افراد مسبب تمام مشکلات بعد از جنگ به شمار می‌آمدند.».در اوایل دهه ۱۹۳۵ که اوضاع آلمان به دنبال رکود بزرگ رو به وخامت گرایید، میلیون‌ها نفر آلمانی با اشتیاق، تجزیه و تحلیل هیتلر را درباره وضعیت کشور خود پذیرفتند. در ۱۹۳۳ نازی‌ها بزرگ‌ترین حزب آلمان را تشکیل دادند و هیتلر صدراعظم آلمان شد. او به مجرد رسیدن به قدرت یک دولت تک حزبی را به وجود آورد..سایر خصوصیات حزب نازی مشابه حزب فاشیست ایتالیا بود. روش‌های تحمیل عقیده که هیتلر به کار می‌‌برد، همان بود که موسولینی به کار می‌‌گرفت: استفاده از چماق یا شلاق چرمی و یا نواختن لگد به کشاله ران. نازی‌ها – مانند فاشیست‌ها - از طرف سرمایه‌داران و پیشه‌وران بزرگ حمایت می‌شدند. هیتلر نیز پروژه‌های بزرگ دولتی مانند جاده‌سازی و از آن مهم‌تر برنامهٔ بزرگ تجدید تسلیحات را راه انداخت که برای شش میلیون نفر بیکار، شغل ایجاد کرد..

اقدامات دولت‌های فاشیستی

کوشش‌های حکومت‌های فاشیستی برای کاهش بیکاری، ارتباطی بین نظریات سوسیالیستی و فاشیسم برقرار می‌کند (در واقع نام کامل حزب نازی آلمان، دولت قوی و دخالت این دولت در آلمان است) وجه مشترک این دو، عبارت است از: دولت قوی و دخالت این دولت در همه امور به خاطر حفظ منافع ملی. هیتلر و موسولینی هنگام عروج به قدرت، به طور سربسته وعده دادند که رفتار بهتری با کارگران خواهند داشت. شاید می‌‌خواستند به این ترتیب رأی آن ها را از چنگ احزاب جناح چپ در آورند. ولی وعده‌های آن ها چندان عملی نشد زیرا رژیم‌های آن ها تغییری در ترکیب اجتماعی به وجود نیاوردند و همان طبقه حاکم کماکان در رأس امور باقی بود. در آلمان و ایتالیا به استثنای چند نفر، بقیه اعضای طبقه از حکومت فاشیستی حمایت می‌کردند و به وسیله آن حکومت حمایت شدند..طولی نکشید که میلیون‌ها آلمانی آمادگی خود را برای پیروی از پیشوا اعلام کردند. هر کس که تردیدی نسبت به ایدئولوژی جدید داشت یا از کشور گریخت و یا سکوتی سنگین پیشه کرد. آن هایی که علیه او حرف می‌زدند به اردوگاه‌های کار اجباری نازی اعزام می‌شدند تا به یهودی‌ها، کولی‌ها و سایر «طفیلی‌های بشر» ملحق شوند. نازی‌ها در ترتیب تظاهرات و نمایش‌های عمومی احساس‌برانگیز از قوهٔ تشخیص قوی برخوردار بودند و طولی نکشید که تمامی ملت (این طور به نظر می‌‌رسید) شعاری واحد را بر زبان جاری کردند: «یک کشور، یک مردم، یک پیشوا» به این ترتیب تمام ملت از فلسفه هیتلر که می‌گفت : «جنگ، ابدی است. جنگ، زندگی است» پشتیبانی کردند. نظریات مشهور هیتلر به هیچ‌وجه اساس اخلاقی یا عملی نداشت ولی سیاست‌هایی که او بر اساس این نظریات اجرا کرد در وهله اول تماماً موفق بود. راه‌حل نهایی او برای مسئلهٔ یهود، شش میلیون یهودی را به کام مرگ فرستاد. آرزوی دیرینش برای تصرف جهان، آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت و سرانجام برای کشور و مردمش فاجعه آفرید.پس از جنگ جهانی دوم، ایتالیا و قسمت غربی آلمان به عنوان دموکراسی‌های لیبرال تجدید سازمان یافتند و نازیسم اعتبار و آبروی خود را از دست داد. ولی ترس از حیات دوباره فاشیسم در جهان پس از جنگ و به ویژه در کشورهایی مثل شوروی که بیش از همه از تهاجم آلمان صدمه دیده بود پا بر جا ماند. این ترس به شدت در سیاست شوروی نسبت به آلمان تأثیر گذاشت.به طور کلی فاشیسم، در عملکرد برخی از دولت‌های جناح راست افراطی، برای مثال در دیکتاتوری نظامی «سرهنگان» یونان از «۱۹۶۰ تا ۱۹۷۴» و جذبه‌ای که فاشیسم برای برخی از مردمان دارد، به چشم می‌خورد. برخی از گروه‌های سیاسی در غرب مثل جبهه‌ ملی بریتانیا، بازتاب‌دهندهٔ‌ نظریات فاشیسم قبل از جنگ هستند..حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان، که بیشتر با نام‌های ان اس دی‌ای پی(NSDAP) یا حزب نازی شناخته می‌شود. حزب سیاسی که قدرت آلمان را توسط آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۳ در دست داشت..ان اس دی‌ای پی(NSDAP) نیروی سیاسی اصلی آلمان نازی از زمان سقوط جمهوری وایمار در سال ۱۹۳۳ تا انتهای جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ بود. تا وقتی که غیر قانونی بودن آن اعلام شد و بسیاری از سران نازی دستگیر، و در دادگاه نورنبرگ محکوم به جنایت جنگی و جنایت برضد بشریت شدند. بیشتر از ۴۰ میلیون تن در نبرد با نازی‌ها کشته یا به قتل رسیدند.(گفته می‌شود ۶ میلیون یهودی در کشتار و سوزاندن جمعی کشته شدند).

 عقاب و صلیب شکسته نازی

حزب نازی از چند دسته شبه نظامی، همچون اِس اِی، اِس اِس، و گِشتاپو تشکیل شده بود، همه این‌ها پس از سال ۱۹۳۳ در حکومت نازی یکپارچه شدند..اِس اِی نیروی اصلی برای برهم زدن قوای نیروی دیگر دولت‌ها بود. برای نمونه، در سال ۱۹۳۳، اِس اِی نقش اصلی را در 'سوزاندن کتاب ها' بر عهده داشت. اِس اِس بیشتر یک نیروی مخفی بود، بسیار بی رحم که عاقبت در سال ۱۹۳۳ در شب تیغه‌های بلند اِس اِی را از میان برد. افراد اِس اِی لباس قهوه‌ای رنگ می‌پوشیدند، به این دلیل که آن‌ها پس از جنگ جهانی اول در روز به آسانی قابل شناسایی بودند. افراد اِس اِس لباس سیاه رنگ می‌پوشیدند.

.

جنگ جهانی اول به پایان رسید، اما نظام سرمایه‌داری اروپا جنگ دیگری را آبستن بود. سرمایه‌داری اروپا از بازارهای پس از جنگ فربه شده بود. تنها چند ماه پس از جنگ جهانی اول بود که شوراهای انقلابی کارگری به ویژه در آلمان پدید آمده و شدیداً طبقهٔ حاکم را نگران کرده بودند. به همین خاطر طبقه‌ی حاکم آلمان به تسلیح میلشیای ارتجاعی همت گمارد تا «خطر» انقلاب را برطرف کرده و بتواند روسیه را از حمایت کارگران اروپا محروم نماید. شوراهای انقلابی کارگری درهم‌کوبیده شدند و بحران اقتصادی بر جای ماند تا این که در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجه‌ای بی‌سابقه رسید. اشتهای استعماری قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری و رقابت‌هایشان هم در این زمان به شدت تقویت شده بودند. دو اتفاق مهم آتش اولیه جنگ جهانی دوم را برافروخت، حمله ژاپن به چین (جولای ۱۹۳۷)و اشغال لهستان توسط آلمان (سپتامبر ۱۹۳۹). کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم دو گروه بودند که به نام متفقین و متحدین شناخته می‌شوند.

پیش زمینه جنگ

در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمی‌توانست محصولاتش را به فروش برساند. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژادژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی مسئله‌ی نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود. این تنها کارفرمایان آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش نیستند که از نظرات هیتلر پشتیبانی کردند، و صندوق‌های نازیسم را پر از پول و امکانات نمودند. کارفرمای فولادسازی تیسن ۱۰۰ هزار مارک طلا به نازی‌ها داد و هیتلر سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید. ورث در کتابی که سال ۱۹۶۴ به نام (روسیه در جنگ، از استالینگراد تا برلین)، منتشر نمود، چنین نوشت:«مبارزه با بلشویسم جهانی هدف اصلی سیاست آلمان بود.» هیتلر سال ۱۹۳۹ به تاریخدانی به نام کارل بورکهاردت گفت:«هر چه من در نظر دارم برضد روسیه‌است. اگر غرب آن قدر احمق است تا این موضوع را بفهمد، من مجبورم با روس‌ها سازش کنم تا غرب را به صورت نظامی شکست دهم و سپس تجدید قوا کرده و اتحاد شوروی را نابود نمایم.» عملاً غرب در سال ۱۹۴۰ از پای درآمد و هیتلر یک سال بعد علیه شوروی وارد عمل شد.

جنگ در اروپا

جنگ جهانی دوم دراروپا: آبی: مناطق محور - سرخ: مناطق متفقین - سبز: شوروی قبل از ورود به جنگ

آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب می‌باشد. در پی این با اعلام جنگ کشورهای انگلیس، فرانسه و بلژیک به آلمان جنگ جهانی دوم آغاز گشت..روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی با نام رمز بارباروسا آغاز گشت. پنج میلیون سرباز ارتش هیتلری (Wehrmacht) به شوروی حمله‌ای برق‌آسا کردند. روز ۳ مارس همان سال هیتلر دستوری با این مضمون صادر کرده بود:«تمام شوراها باید نابود شوند، هر سرباز آلمانی که در این راه قوانین بین‌المللی جنگ را زیرپا بگذارد عفو و بخشوده می‌شود.».ارتش فرانسه در سال ۱۹۴۰ فقط ۲۸ روز در برابر ارتش هیتلری دوام ‌آورد و نابود گردید. پس از این شکست بود که روزنامه‌ی آمریکایی نیویورک پست در شماره ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نوشت:«باید معجزه‌ای به بزرگی نازل شدن انجیل روی دهد تا ارتش سرخ بتواند در مدت کوتاهی از یک شکست کامل رهایی یابد.» کمی بیش از یک ماه بعد، در ژوئیه، ارتش آلمان در مقابله با ارتش سرخ ۲۰۰ هزار کشته داد و این تعداد ۴ برابر کل کشته‌شدگان این ارتش در حملاتش در غرب بین سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ بود. در سال ۱۹۴۲ نبرد استالینگراد ۳۳۰ هزار سرباز آلمانی را کنار زد، در سال ۱۹۴۳ ارتش هیتلری ۵۰۰ هزارنفر را در نبرد کورسک معروف به نبرد تانک‌ها از دست داد. نخبگان اس اس در این زمان به کلی نابود ‌شدند. ارتش سرخ موفق ‌گردید که ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را در تمام جبهه‌های جنگ نابود نماید.

 

 

سربازان آلمانی در نبرد استالینگراد

در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ نیروهای متفقین مرکب از ارتش‌های کشورهای انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا به اتفاق واحدهایی از ارتش فرانسه آزاد عملیات پیاده شدن در ساحل نرماندی(ساحل کانال مانش) را آغاز کردند. هدف این اردوکشی، آزاد کردن فرانسه و سپس اروپای غربی از چنگال هیتلر و سبک کردن بار جنگ از دوش ارتش روسیه شوروی بود تا روس‌ها بتوانند به سرعت آلمانی‌ها را از خاک خود برانند. در نتیجه از دو بخش شرقی و غربی اروپا هیتلر در محاصره قرار گرفت و برلین در ۸ مه ۱۹۴۵ پس از خودکشی هیتلر سقوط کرد.در پی مرگ هیتلر دریادار فون دونیتس که از سوی هیتلر پیشوای دولت نازی شده بود تسلیم بی قید و شرط را در برابر متفقین پذیرفت.

هیتلر در پاریس اشغال شده و در مقابل برج ایفل

جنگ در افریقا

«ژنرال اروین رومل» که در فوریه ۱۹۴۱ که با ادوات زرهی ناکافی به شمال افریقا فرستاده شده بود، در ابتدای پیاده شدن در افریقا به پیروزی‌های حیرت انگیزی در مقابل بریتانیایی‌ها دست یافته بود. در اواخر سال ۱۹۴۱ و اوایل سال ۱۹۴۲ که سوخت کافی به نیروهای وی رسیده بود، رومل با یک حمله برق آسا در ظرف یک هفته، سیصد مایل پیشروی کرد و از مرز مصر گذشت، ولی در ایستگاهی کوچک به نام «العلمین» متوقف شد. این به آن دلیل بود که متفقین که کلیدهای رمز آلمان و ایتالیا را کشف کرده بودند. به هر کاروان تدارکاتی به سرعت حمله می‌شد. توقف آلمانی‌ها در «العلمین» فرصتی به بریتانیا داد تا نیروهای خود را تجدید کند، «ژنرال برنارد لاو مونتگومری» به فرماندهی سپاه هشتم بریتانیا منصوب شد. نیروهای بریتانیا آماده ضد حمله به آلمانی‌ها شدند. نخستین جنگ رومل و مونتگومری به «جنگ علم حلفا» مشهور شد. نیروهای رومل نمی‌توانستند از سد آتش توپخانه انگلیسی‌ها بگذرند. در ضمن بیشتر سوخت ارسالی به افریقا به قعر دریا رفته بود. رومل تقاضای کمک سریع کرد، ولی این کمک هرگز به وی نرسید. مونتگومری در ۲۳ اکتبر، ضد حمله خود را با آتش شدید توپخانه آغاز کرد. این «نبرد دوم العلمین» بود که کار آفریکا کورپس رومل را یکسره کرد. غرق شدن چهار کشتی حامل بنزین در بندر «طبرق» سبب شد تا نیروی زرهی رومل از کار بیفتد. فاجعه دیگر زمانی رخ داد که نیروهای آمریکایی در مراکش و الجزایر در مسیر عقب نشینی رومل پیاده شدند. نیروهای آلمان و ایتالیا در شمال افریقا که ۹۱ هزار نفر بودند تا ماه مه همان سال تسلیم شدند. در نوشته‌های رومل که پس از مرگش چاپ شده‌است، این جمله به چشم می‌خورد:

«از دلاورترین مردان، بدون اسلحه کاری ساخته نیست، اسلحه بدون مهارت به هیچ دردی نمی‌خورد و در جنگ متحرک از اسلحه و مهمات کاری بر نمی‌آید، مگر وسیله نقلیه و سوخت کافی برای جابه جایی آنها وجود داشته باشد»

ایتالیا درجنگ

پیشروی در آفریقا

با حمله به کشور های لیبی و الجزایر این کشورها به زیر سلطه ایتالیا رفتند. در حالی که عمر مختار قهرمان ملی الجزایر که با حمله ایتالیا دست به قیام همه جانبه زده بود به آنها که مسلح به تانک‌ها و زره‌پوش‌های مسلسل دار بودند اعلان جنگ داد و با لشگری که تهیه کرده بود به ایتالیایی‌ها بوسیله سواران اسب سوار مسلح به تفنگ های گلنگدنی حمله می کرد و در هر حمله‌ایی که پیروز می شد با غنایم بدست آمده دوباره به آنان حمله می کرد.

حکومت وقت ایتالیا که سپاهی مجهزتر و قدرتمندتر را به الجزایر فرستاد و در جنگی عمر مختار را دستگیر نموده و بعد با طناب دار اعدامش کردند.

آغاز جنگ جهانی دوم

آلمان و ایتالیا و ژاپن که پیمانی برای جلوگیری از خطر گسترش کمونیسم را امضا کرده بودند به عنوان کشورهای متحد شناخته شدند. با شروع جنگ جهانی دوم ایتالیا تا ده سال پیمان همکاری نظامی را امضا کرده بود. بنابراین ایتالیا هم مستعمرات خود را گسترش می داد و هم با کشورهای همسایه در گیر جنگ می‌شد.

شکست‌های پی در پی در آفریقا

ارتش ایتالیا گرچه صاحب زره پوش های بهتر و قدرتمند تری شده بود و نیروی هوایی کار آمدی داشت اما دارای فرماندهی مناسبی نبود طوری که از ارتش اتیوپی مسلح به تیر و کمان شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد. این خبر در دنیا صدا کرد و انگلیسی‌ها آن را به تمسخر گرفتند.

با اعلان جنگ انگلستان به ایتالیا درگیری آغاز شد و ایتالیا همه چیز خود را در حال از دست دادن دید، بن قاضی از دست رفت و دژ بزرگ طبرق نیز به دست انگلیسی‌ها افتاد.

موسلینی و درخواست کمک از آلمان

به دنبال شکست های پی در پی موسلینی چاره ای جز در خواست کمک از آلمان نداشت. به دنبال این موضوع هیتلر مجبور شد یکی از بهترین افسران خود را به صحرا سوزان آفریقا اعزام دارد.

در چنین شرایطی ژنرال فلد مارشال اروین رومل (در زمان اعزام مارشال نبود) با سپاهش وارد شمال لیبی می شوند و با فریبکاری نظامی تمام شهر ها و اماکن استراتژیک را از انگلستان باز پس می گیرد.

مثلی معروف

در جهان مثلی معروف است که طرح و کلنگ جاده ایی را ایتالیا یی ها درآفریقا زدند ، انگلیسی ها آن را کامل کردند و آلمانی ها از آن استفاده کردند. آری بن قاضی ، طبرق و... برج ها شهر ها یکی یکی و دوتا دوتا از دست انگلیس آزاد می شوند

ورق بر می گردد

با پیروزی های پی در پی آلمانی ها وایتالیایی ها زیر فرماندهی آلمانی ها چرچیل نخست وزیر انگلیس به هراس می افتد و برعکس هیتلر به آفریقا اهمیت بیشری می دهد واز آمریکا کمک می خواهد. در حالی که انگلیسی ها روز به روز تجهیز می شدند وتدارکات فراوانی برایشان تهیه می شد اما بر عکس تجهیزات زیادی برای ایتالیایی ها و آلمانی ها در کار نبود هر چه بنزین برای تانکها وخودرو های زرهی بود توسط برتری در دریا به پایگاهی در مالت نابود می شد وقتی رومل از پایگاه فرمانده کل قوا در خواست کمک شد به او گفته شد باید به همان چیز هایی که دارد قناعت کند. او هم چاره ایی دیگر نداشت با تجهیزات کم خود وبا تانک های نسبتا خوب ولی دارای توپ ضعیف ایتالیایی ها و جنگ افزار های از رده خارج ایتالیا و با سربازهای آنها تا آنجا که مقدور بود مقاومت کرد که در العلمین متحمل شکست نابرابر تجهیزاتی شد نه تاکتیکی.

بیرون رفت از شمال آفریقا کاری دوری ناپذیر

با دادن اسیر های ایتالیایی و آلمانی هم ایتالیا و هم متحدش از صحنه نبرد آفریقا کنار رفتند و مجبور بازگشت به خانه های خود شدند البته با دادن اسیر هایی با بیش از 90 هزار نفر.

در جبهه های دیگر

ایتالیا کشور های همسایه دور خود و مناطق استراژیکی و مهم را باید به تسخیر در می آورد که این کار در اوایل جنگ آغاز شده بود باز هم نیاز به کمک آلمانی ها بود. یونان و چند کشور کوچک نیز به تسخیر ایتالیا و یا به بیان بهتر گروه متحدان ، در آمد.

نبرد استالینگراد

ایتالیا به درخواست هیتلر نیروهایی به کمک آلمان در جبهه های شرق فرستاد که آخرین نقطه آن استالینگراد بود. با کند شدن سرعت آلمان در استالینگراد موسلینی در خواست برگشت نیروهایش را از شرق می دهد اما با قول مساعد پیروزی مارشال هرمان گورینگ آن نیروها را در شرق نگه داشت. اما پس از شکست در استالینگراد که با خیانت ژنرال فردریش فون پائولوس به ارتش آلمان و تسلیم نیروهایش در استالینگراد به شوروی و خوش گذارنی هایش بعد از جنگ همه چیز معلوم شد او حتی یکی از مقام های عالی را در آلمان شرقی بعد از جنگ کسب کرد

حمله متفقین بسوی ایتالیا

حملات متفقین روبه ایتالیا (آمریکا و انگلیس) به جزایر ایتالیا از جمله سیسیل باعث شد ایتالیایی ها به دو دسته تقسیم شوند یکی طرفدار متحدین و دیگران که مخالف موسلینی و علیه متحدین. با این کار ایتالیا از هم پاشیده شد و افسار امور از دست حکومت موسلینی خارج شد. گرچه سلاح های زیادی برای مقابله از آلمان در یافت کرده بود به عنوان مثال تعدادی تانک تایگر آلمانی که اصلا ایتالیایی ها استفاده نکردند و توسط آلمانی ها خارج شد.

دستگیری موسلینی

موسلینی که توسط ایتالیایی دستگیر شده بود آماده محاکمه شدن بود و این مشکل باز هم باید توسط آلمانی حل می شد. هیتلر به هوابردهای خود وبه کماندوی اصلی خود یعنی اتو اسکورزنی دستور نجات اورا داد او هم با هوابرد ها موسیلینی را ازدست متفقین نجات می دهد. اما قوای متفق در حال بمباران و پیشروی بود.

دلایل شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم

•        ایتالیا دارای سامانه ی هدفمندی برای تجهیز سپاه خود نبود. یک بار با اسلحه کالیبر 6.5 میلمتری و یک بار با کالیبر 7.3 میلیمتری که بعدا دوباره با کالیبر قدیمی مجهز شد. این کار باعث سردر گمی سربازان ایتالیایی شد.

•        نوآوری ها در ارتش ایتالیا نزدیک به صفر بود. گرچه از خیلی کشور ها در آن زمان پیشرفته تر بود اما با ورود آمریکا به جنگ باید سلاحی بهتری می داشتند.

•        نبود نیروی زرهی خوب. گر چه تانک های نسبتا خوبی داشتند اما این تانک ها کالیبر توپ هایشان پایین بود و نمی توانستند با تانک های آمریکایی همچون شرمن در گیر شوند و آنها را از بین ببرند.

•        نیروی هوایی ایتالیا قابل قبول بود اما کوچک بود وتوان عملیاتی بالا را نداشت.

•        تربیت نکردن نیروهای ماهری همچون نیروهای ورماخت آلمان ونداشتن قدرت فکر بالا ومارشال های کار آمد.

•        موسلینی آنگونه که باید حس میهن پرستانه را برای ایتالایی ها زنده نکرده بود. مقایسه :

در حالی که پیشوا آدولف هیتلر خودکشی کرده بود نوجوانان 14 -15 ساله وپیرمرد های بالای 60 سال و کهنه سربازان جنگ اول، تا آخرین قطره خون از برلین دفاع کردند.

مناطق عمده عملیاتی

•        شمال آفریقا

حبشه

•        جنوب فرانسه

•        یونان

جزیره کرت

•        روسیه

 انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم
 
جنگنده آمریکایی B-17 برفراز اروپا

دولت ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در حالی که اروپا در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر می‌برد و این بحران هم در آمریکا به وجود آمد،نیو دیل New Deal به برنامه اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بعد از بروز رکود بزرگ اقتصادی در سال 1929 اطلاق می شود . نيوديل چيزي نبود جز دخالت دولت دراقتصاد براي خروج ا زبحران وخيم سرمايه داري ودميدن جان تاره به زيرساخت هاي اين نظام. به همين دليل بلافاصله پس از پيروزي روزولت در انتخابات سال 1932، دولت فدرال برنامه هاي اصلاحي خود را آغاز كرد كه به تحولات عظيم اقتصادي و اجتماعي در جامعه ایالات متحده آمریکا انجاميد. وي با استفاده از پشتوانه عظيم مالي دولت، به سرمايه گذاري در امور عمراني و زيربنايي پرداخت تا از اين طريق با بيكاري مبارزه نمايد و با تزريق پول به طبقه كارگر، امكان خريد محصولات انبار شده در كارخانجات را فراهم كند. ركود اقتصادي سال 1929 به اين دليل بروز كرد كه قدرت خريد پائين كارگران و طبقه متوسط زمينه فروش محصولات وصنعتي و كشاورزي را از بين برده بود. بنابراين روزولت و مشاور اقتصادي وی ، جان مينارد كینز ايجاد رونق اقتصادي را از طريق پرداخت كمك هاي مالي دولت فدرال و سرمايه گذاري در اموري كه بخش خصوصي رغبتي به سرمايه گذاري در آن نشان نمي دادند، در صدر برنامه هاي خود قرار دادند. روزولت همچنين در نظام پولي و مالي مداخله كرد و نظارت دقيقي را بر عملكرد بانك هاي خصوصي و بازارهاي سهام به مرحله اجرا در آورد. وي انحصار بخش خصوصي را در اينگونه فعاليت ها شكست و به تنظيم بازار پرداخت. بدين ترتيب اقتصاد كنيزي جاي اقتصاد آدام اسميت را كه در آن دست بازار نيروي اقتصادي شناخته مي شد، كنار گذاشت. دموكرات ها نظريه دولت رفاهي را ارائه كردند. موفقيت اين برنامه،حمايت وسيع توده هاي آسيب ديده از بحران اقتصادي را براي حزب دموكرات و شخص روزولت به همراه آورد و به همين دليل وي توانست در انتخابات سال 1936 با كسب 60 درصد آراء مردمي و 523 راي مجمع انتخاباتی در قبال رقيب جمهوريخواه خود به پيروزي دست يابد. تا آن هنگام چنين پيروزي قاطعي براي هيچ يك از روساي جمهوري ايالات متحده حاصل نشده بود و اين بيانگر رضايت عمومي از برنامه هاي اجتماعي و رفاهي اين حزب در نزد افكار عمومي بود اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع چرخ صنایع خود را در جاده تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند، به طوری که در زمان آغاز جنگ دوم جهانی در اروپا در ۱۹۳۹ توانسته بود که در زمینه تولید هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک و صنایع جنبی نظامی بیش از کشورهای روسیه، انگلستان، فرانسه و آلمان جنگ افزار تولید نماید. این حرکت در آمریکا باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد اما محصولات تولید شده می‌بایستی در جایی مصرف شود تا روند تولید متوقف نشود. روزولت رئیس جمهور آمریکا در ابتدای جنگ اعلان بی طرفی کرد اما به فکر مصرف سلاح‌های تولید شده بود. به این جهت در ۱۱ مارس ۱۹۴۱ قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام و اجاره (The Lend Lease Act) به تصویب رسید. به دنبال تصویب این قانون بود که زیردریایی‌های آلمان در اقیانوس اطلس مزاحم کشتی‌های آمریکا شدند که برای انگلستان ملزومات نظامی حمل می‌کردند. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان به روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و پیشرفت سریع ارتش هیتلر به سمت مسکو، لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز نازیسم، چرچیل از فرصت استفاده کرد و ضمن ملاقات با روزولت در عرشه کشتی «پرنس آف ولز» (Prince of Wales) ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روس‌ها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت. از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست و در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ برای انتقال کمک‌های انگلیس و آمریکا به شوروی خاک ایران اشغال شد و سیل کمک‌های تسلیحاتی آمریکا به سوی روسیه شوروی سرازیر شد. واقعه حمله ژاپن که متحد آلمان بود، به بندر «پرل هاربور» در هاوایی باعث شد که آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به آلمان اعلان جنگ داده و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدوده اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.

تاریخچه تدارک جنگ جهانی دوم

در قطعنامه‌ای که روز ۱۹ دسامبر ۱۹۲۷ در پانزدهمین کنگره‌ی حزب کمونیست شوروی تصویب شد، آمده‌است:«باید احتمال حمله‌ی نظامی به شوروی را در نظر گرفت.» این تنها یک مصوبه‌ی بی‌سرانجام برای کتاب‌های تاریخ نبود و دولت شوروی برای آن یک برنامه‌ریزی دقیق کرد به طوری که ۱۵۲۳ کارخانه که سال ۱۹۴۱ با تهدید آلمان هیتلری روبه‌رو بودند به شرق کوه‌های اورال منتقل گشتند. استالین در سال ۱۹۳۷ تصمیم گرفت تا صفوف حزب را پاکسازی و تصفیه کنند. گوبلز در سال ۱۹۴۳ گفت:«ما گمان می‌کردیم که استالین با این کار ارتش سرخ را نابود می‌کند، اما عکس این قضیه اتفاق افتاد. بلشویسم قادر شده‌است تا تمام نیرویش را علیه دشمن خود به کار گیرد.» در ژوئن ۱۹۴۱ بود که حزب کمونیست شوروی ۹۵ هزار تن را بسیج کرد، در ۱۹۴۳ این حزب ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن عضو داشت و تقریباً همین تعداد در سازمان جوانان بودند که در جبهه‌ها فعالیت داشتند. حزب کمونیست در مناطق اشغالی هم نیروهای پارتیزان را سازماندهی کرد. تعداد پارتیزان‌ها یک میلیون نفر بود که در ۱۰۰۰ واحد مخفی متشکل شده بودند. یک آمریکایی به نام اورل هاریمان در کتابی که سال ۱۹۷۵ به نام فرستاده ویژه منتشر نمود، نوشت:«استالین از روزولت اطلاعات بیش‌تری داشت،‌ از چرچیل واقع‌گراتر بود و از جنبه‌های مختلفی بهترین فرمانده جنگی بود.»

 دوران نوین ژاپن با به تخت نشستن امپراتور موتسوهیتو در سال ۱۸۶۸ میلادی آغاز شد. در دوره امپراتوری او (که تا سال ۱۹۱۲ ادامه داشت و دوره میجی خوانده می‌شود)،اصلاحات بسیاری در ساختار اداری، حکومتی و نظامی صورت گرفت و ژاپن به یک قدرت جهانی تبدیل شد (که توانست چین را در جنگ نخست چین و ژاپن، و روسیه را در جنگ روس و ژاپن شکست دهد). در این دوره، ژاپن توانست بر تایوان، کره و شبه‌جزیره ساخالین سلطه یابد.

 

 

نقشه ژاپن

در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود. در جنگ جهانی دوم، ژاپن یکی از دول محور به‌شمار می‌رفت و با متفقین می‌جنگید. پس از جنگی درازمدت در اقیانوس آرام، ژاپن بیشتر متصرفات خود را از دست داد و در انتها پس از فروافتادن بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن بدون قید و شرط تسلیم شد. پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی و کمک آمریکا، ژاپن به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا بدل شد.

نتیجه جنگ

نتیجه‌ی سیاست تجاوزگرانه آلمان هیتلری در چهار سالی که از پی آمد زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید، یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشته‌شدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینان، ۳ میلیون روس در اردوگاه‌های آلمان و به ویژه در اتاق‌های گاز از پای درآورده شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر در پی اشغالگری ارتش هیتلری کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند. نتیجه‌ی سیاست جنگی آلمان هیتلری در چهار سالی که از پی آمد ۵۰ میلیون کشته در دنیا و تقسیم مجدد جهان بود.

جنایات جنگ دوم جهانی

بزرگ‌ترین جنایت جنگ دوم چه بود؟ کشتن 6میلیون یهودی در اردوگاههای مرگ ، مرگ مردم در لنینگراد، کشتار هزاران نفر در رم، کشتارهای دسته جمعی در پاریس و کشتار شهر درسدن آلمان...؟در13 فوریه ۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی می‌نمود به فرمان چرچیل برای «پیشبرد سریع تر»، دستور محو شهر داده شد. ۲ هزار بمب افکن سهمگین متفقین طی ۴۸ ساعت شهر را به ویرانه تبدیل کردند. شدت انفجارها به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آتش نشانی برای کمک به مردم بیگناه نبود. ۲۵۰ هزار نفر اهالی شهر طی ۲ روز جان باختند. درسدن را بی گمان می‌توان فاجعه جنگ دوم جهانی در اروپا دانست. نظامیان انگلیسی و آمریکایی در پاسخ به این سؤال که دلیل چنین بمباران وحشیگرایانه چه بود تنها اظهار داشتند «بررسی توان هوایی» و حذف دشمن. اما اکنون پس از ۶۰ سال این سؤال باقی است اگر ارتشهای چند میلیون نفره متفقین این شهر را دور می‌زدند و به برلن بدون دفاع حمله می‌کردند چه می‌شد؟ باید به این نکته تلخ اعتراف کرد که جنایتکاران جنگ دوم تنها آلمانها نبودند.تلفات آلمان در جنگ دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳‌/۳ میلیون نفر آن سرباز و ۱‌/۷ میلیون آن (تخمینی) مردم بیگناهی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱‌/۳ میلیون تن بمب بر سر ۱۳۱ شهر آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود.

اشتباهات جنگی هیتلر

بزرگ‌ترین اشتباهات هیتلر که منجر به تغییر سرنوشت جنگ شد:

1.عدم استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته

2.توقف ۴۸ ساعته دونکرک

3.حمله به روسیه

4.حمله به یوگسلاوی

پی آمد جنگ

پیروزی ارتش سرخ بر نازیسم و ارتش هیتلری تنها یک پیروزی برای مردم شوروی نبود، آثار آن در کشورهای غرب اروپا هم با نفوذ احزاب کمونیست در میان مردم پدیدار شد در سال ۱۹۴۶ نزدیک به ۲۸ ٪ به حزب کمونیست فرانسه رأی دادند. حزب کمونیست حتی در بلژیک در سال ۱۹۴۴ دوازده هزار عضو داشت و تعداد آنان یک سال بعد به ۱۰۳ هزار نفر افزایش یافت و از همین جا بود که طبقه‌ی کارگر کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، بلژیک و غیره توانستند دستاوردهای اجتماعی بسیاری را مطالبه کرده و به چنگ آورند.چند سال پس از پیروزی ارتش سرخ بر آلمان هیتلری جنبش‌های رهایی‌بخش ملی شکل گرفتند و یکی پس از دیگر بر استعمارگران پیروز شدند.نویسنده امریکا یی ارنست همینگوی پس از پیروزی شوروی بر آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم نوشت: «هر انسانی که آزادی را دوست دارد بیش از طول عمرش به ارتش سرخ و شوروی سپاسگزاری بدهکار است.»

پایان جنگ

کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۲۸ نوامبر تا اول دسامبر ۱۹۴۳ به صورت سری برگزار شد. هدف کلی این کنفرانس‌ توافق در مورد چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.جنگ در اروپا پس از تسلیم آلمان نازی در ۸ مه، ۱۹۴۵ پایان یافت، اما در آسیا و اقیانوس آرام تا بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی و بعد آن تسلیم ژاپن در ۲ سپتامبر، ۱۹۴۵ ادامه داشت.