مفاهیم پایه : سیاست
مفاهیم پایه : سیاست
محمد رضا موسوی
واژه سياست داراي معاني بسياري است برخي از آنها عبارتند از حکم راندن، رياست کردن، اداره کردن، مصلحت کردن، تدبير نمودن، عدالت، داوري، تنبيه، نگهداري و حراست.(1) در زبانهاي اروپايي واژه سياست )politics( از کلمه يوناني پوليس )polis( به معني شهر گرفته شده است. از نظر ارسطو، شهر موضوع علم سياست بود. (2) در تعريف سياست انديشمندان بر نکات گوناگوني انگشت تاکيد نهاده اند. برخي از انديشمندان به غايتي که به نظر آنها سياست بايد در پيش بگيرد توجه کرده اند و برآن اساس سياست را تعريف کرده اند. به عنوان مثال يکي از علماي ديني مسلمان معتقد است که سياست ازديدگاه اسلام عبارت است از مديريت حيات انسانها چه در حالت فردي و چه در حالت اجتماعي براي وصول به عالي ترين هدف هاي مادي و معنوي.(3) برخي ديگر از پژوهشگران مفهوم هاي دولت )state( يا حکومت )Government( را در سياست مهم دانسته اند و همين امر در تعريف آنها از علم سياست بازتاب يافته است. به عنوان مثال گفته شده است که علم سياست را مي توان به عنوان علم دولت يا به عنوان رشته اي از علوم اجتماعي که مربوط به تئوري، سازمان ها، حکومت و اعمال دولت است تعريف نمود. (4) برخي نيز در تعريف سياست قدرت را معفوم اساسي دانسته اند. به عنوان مثال گفته شده است؛ سياست علمي است که همه شکل هاي رابطه قدرت را در مکان و زمان هاي گوناگون بر مي رسد و جهت و چگونگي اعمال اين قدرت را مي نماياند. (5) يکي از متفکران علم سياست معاصر نيز چنين مي گويد: سياست تماما يا در پي حفظ قدرت يا افزايش قدرت و يا در پي نمايش قدرت است. (6) در انتقاد از ديدگاه مبتني بر تقليل سياست به مبارزه بر سر قدرت به درستي گفته شده است که سياست داراي وجوه مختلفي است و صرفا در مبارزه براي کسب قدرت خلاصه نمي شود و اگر بنا باشد که جامعه مورد مطالعه از وضع جنگ همه عليه همه فراتر برود مسلماسياست چيزي بالاتر از مبارزه براي کسب قدرت است.(7) زيرا اگر وضع جنگ همه عليه همه حاکم شود به طور منطقي هرگونه زندگي منسجم غير عاقلانه و بي معني خواهد بود. علاوه بر اين تاريخ صحت چنين ادعايي را اثبات نمي کند. بر اين اساس ضمن اينکه نمي توان گفت که دنياي سياست عاري از رقابت براي قدرت است در عين حال منحصر دانستن سياست به رقابت براي قدرت پذيرفتني نيست. بسياري از مظاهر عالي تمدن در جوامع سياسي متجلي شده اند. اين نکته نيز شايان ذکر است که چنين ادعايي بعد برتر آدمي يعني ناطق بودن او را انکار مي کند. (8) با توجه به همين نکته است که به نظر برخي از سياست شناسان نبرد يکي از هدف هاي سياست است. آنها براي برآوردن نيازمندي هاي همگاني و آسايش مردم را در جامعه پس از پيروزي در نبرد، هدف ديگر آن مي دانند. (9) به هر تقدير پاره اي از متفکران سياسي به درستي براي سياست ابعاد مختلف قائل شده اند “جوهر سياست، طبيعت خاص و معني حقيقي آن اين است که هميشه و همه جا ذوجنبتين است. تصوير ژانوس، خداي دو چهره مظهر حقيقي دولت است؛ زيرا ژرف ترين واقعيت سياسي را بيان مي کند. دولت و به صورت وسيع تر قدرت سازمان يافته در يک جامعه هميشه و همه جا در عين حال که ابزار تسلط برخي از طبقات بر طبقات ديگر است و طبقات مسلط به سود خود و به زيان طبقات زير سلطه از آن استفاده مي کنند، وسيله اي است براي تامين نوعي نظم اجتماعي و نوعي همگوني عليه افراد اجتماع و در جهت مصلحت عمومي. سهم اين يا آن عامل بر حسب ادوار، موقعيت ها و کشورها تغيير مي کند ولي هميشه اين دو با يکديگر همزيستي دارند. (10) به طور کلي اين مطلب که سياست داراي ابعاد مختلف است و به تعبير يکي از صاحب نظران موضوع سياست به امر واحدي منحصر نمي شود،(11) قابل انکارنيست. لذا در تعريف سياست بايد اين نکته مدنظر قرار گيرد. ذيلا به دو نمونه از تعريف هايي که در آنها تلاش شده است به نکته مزبور توجه گردد اشاره مي کنيم: “سياست رابطه ويژه اي است از يک سو ميان افراد و از سوي ديگر ميان افراد و گروه هايي که صرف نظر از هدف نهايي آن، در آن درجه اي از عناصر قدرت، زور و سلطه با اهداف غيرشخصي و به نام جامعه حاکم باشد. حداقل اين اهداف از يک طرف برقراري نظم سياسي است و از طرف ديگر کنترل قدرت طلبي و منازعه.(12) سياست رهبري صلح آميز يا غيرآمير روابط ميان افراد، گروه ها و احزاب و کارهاي حکومتي در داخل يک کشور و رقابت ميان دولت با دولت هاي ديگر در عرصه جهاني است. (13)
منابع
1- لوئيس، برنارد، زبان سياسي اسلام، مترجم غلامرضا بهروز لک، ص27 .
2- طاهري، ابوالقاسم، اصول علم سياسي، ص9 .
3- جعفري، محمدتقي، فلسفه دين، تدوين عبدالله نصري، ص253 .
4- کلايمروودي، کارلتون، آشنايي با سياست، مترجم بهرام ملکوتي، ص30 .
5- ابوالحمد، عبدالحميد، مباني سياست، ص29 .
6- فرهنگ رجايي، سياست چيست و چگونه تعريف مي شود؟ ، ص 15.
7- اسپريگن، توماس، فهم نظريه هاي سياسي، ترجمه فرهنگ رجايي، ص10 .
8- رجايي، فرهنگ، همان، ص187 .
9- ابوالحمد، همان، ص23 .
10- دوورژه، موريس، اصول علم سياست، ترجمه ابوالفضل قاضي، ص .9.
11- ونيسنت، اندرو، نظريه هاي دولت، مترجم حسين بشريه، ص22 .
12- رجائي، فرهنگ همان، ص 189 .
13- عالم، عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، ص22 .
به نقل از روزنامه رسالت
موضوعات مطالب :
مسائل تئوریک علم سیاست و روابط بین الملل
مفاهیم علم سیاست و روابط بین الملل