نگاهی مختصر به تاریخ دستگاه بوروکراسی شوروی و چین: بلوک شرق

 (بحث پایانی)

دکتر محمد رضا طاهری http://mrtaheri.org/

عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه سیستان و بلوچستان 

بوروکراسی چین و افکار مائو

مائو بدون شک یکی از رهبران بلوک کمونیست بود که بر اساس ایدئولوژی مارکس و لنین در چین قدرت را بدست گرفت.  مائو پیوسته مفاهیم بوروکراسی و سرمایه داری را با هم ترکیب میکرد و سرمایه دارهای بوروکرات را مورد حمله قرار میداد. او همچنین به خطرات ناشی از بوروکراسی در حزب کمونیست اشاره میکرد، اما علیه برابر دانستن بوروکراسی ضد انقلابی با بوروکراسی انقلابی که به نظر او یک بیماری قابل علاج بود هشدار میداد.

      تشکیلات حزب کمونیست چین از شوروی اقتباس گردیده است. در کنار هر سازمان اداری، موسسه یا دستگاه اجتماعی و اقتصادی، سازمانهای حزبی قرار داشتند.

      حزب بر همه امور مملکتی تسلط داشت و در این تسلط و رهبری تئوری "مارکسیست لنینیست مائویست" اصل هدایت کننده رسمی حزبی بود.

مهمترین اصولی که حزب را هدایت میکردند عبارت  بودند از:

  1. از میان برداشتن اختلافات طبقاتی
  2. از میان رفتن دستگاه حکومت
  3. برقراری اجتماع تصوری کمونیستی

مائو اعتقاد داشت که با همکاری ارتش و کادر حزب و جوانان باید نوعی قدرت پویایی را تشکیل داد که مانع از رکود و انجماد اداری حزب شود.

      ایدئولوژی حزب برای اعضاء جنبه عقیدتی مذهبی داشت و همه اعضاء معتقد به افکار مائو بودند و آن را خطا ناپذیر میدانستند.

      با اینکه کمونیست در چین پیرو عقاید مارکس و لنین است معهذا قانون اساسی سال 1945 میگوید که این عقاید باید با واقعیت های موجود در چین تطبیق داده شود و نتیجه چنین تطبیقی افکار مائو میباشد که این افکار در سال 1960 بصورت کتاب مقدس چینی ها درآمد.

      افکار مائو چون ادعای اصالت داشت باعث شد که کمونیسم شوروی نیز مورد تجدید نظر قرار گیرد.

      بزرگترین نبوغی که مائو از خود نشان داد این بود که میدانست که در رهبری چین چه زمانی اصول مارکسیسم را بکار ببرد و چه موقعی به دلیل مقتضیات زمانی آنها را با واقعیت چین تطبیق و تغییر دهد.

      یکی از عللی که باعث شده تا نوشته ها و افکار مائو جنبه تقدس داشته باشد و یا دارد این است که چینی ها همواره بطور کلی به فرمانروای مملکت احترام قائل بوده اند و هستند و آنرا نوعی خدای خطا ناپذیر میدانند.  بدین ترتیب مائو به موقع توانسته است از این سنت چند صد ساله استفاده نماید و با تفسیر عقاید مارکس و لنین به آنها رنگ چینی دهد.  قابل توجه است که درجه گرایش چینی ها به حزب کمونیست از سال 1931 تا سال 1941 از 50 نفر به 1211000 نفر افزایش یافته، و در سال 1961 به 17000000 نفر رسیده است.

      ورود به حزب برای هر چینی 18 سال به بالا آزاد بود به شرطی که توسط دو نفر از اعضای حزب تایید میشد. کاندیدای عضویت حزب مدت یک سال فعالیت خود را تحت نظر یکی از رشته های حزبی آغاز میکرد و سپس درباره عضویت او تصمیم قطعی گرفته میشد.

      انضباط در حزب طبق اصول عقاید لنینیست بر قرار بود و اعضاء میبایست دارای چندین خصوصیت از جمله موارد زیر میبودند: از خود گذشتگی، اراده به کار، وفاداری، بردباری  و ...  .

      بهرحال، چون حزب یکی از وسائل ترقی و پیشرفت اجتماعی  بشمار میرفت اعضاء هر نوع سختی را برای رسیدن به منزلت و موقعیت اجتماعی تحمل میکردند. هر عضو تحت نظارت دستگاه تبلیغاتی عظیمی بود و اکثر وقت خود را صرف مطالعه افکار و نوشته های منتخب رهبران نهضت اشتراکی بخصوص مائو مینمود.

      هر عضو حزب میبایست نظریه های اصلاحی خود را با افکار مائو مطابقت میداد و سپس آنها را اعلام میکرد.

      حزب کمونیست چین علاوه بر تشکیلات مرکزی دارای تشکیلاتی در شهرستانها و بخش ها نیز بود.

مهمترین اصولی که خط مشی سیاست و تصمیمات حزب کمونیست چین را شامل میشد عبارت بودند از:

  1. تمام اعضاء سازمانهای قوه اجرائیه باید انتخابی باشند.
  2. این نمایندگان در مقابل رای دهندگان مسئول میباشند.
  3. مراجع عالی باید متوجه تذکرات و انتقادات مراجع مادون باشند.
  4. مراحل پائین تر باید همیشه به مراحل عالی تر گزارش داده و در مورد خط مشی خود از این مراجع دستور بگیرند.
  5. سیاست حزب در هر مرحله باید با ترکیب تصمیمات شخصی و دسته جمعی تعیین شود.
  6. اعضاء باید تابع و مطیع دستگاه حزب بوده و مراجع حزبی تابع تصمیمات کنگره ملی و کمیته مرکزی باشند.
  7. انضباط را باید کاملا رعایت کرده و فرمانبرداری اصل هدایت کننده فعالیت های سیاسی است.

با وصف اینکه بر روی کاغذ اصول حزب دموکراتیک به نظر می آیند ولی به دلیل وجود دو اصل آخر در عمل بیشتر به مرکزیت توجه شده است تا به دموکراتیک بودن تشکیلات حزبی. در ضمن، برای جلوگیری از انحرافات بوروکراتیک منفی بافی دستگاه مرکزی از ازدیاد قدرت سازمانهای محلی جلوگیری میکرد. همچنین اصل اول جنبه دموکراتیک خود را از دست داده است چونکه مقررات داخلی حزب تائید انتخابات و در نتیجه انتصاب نمایندگان را مشروط به موافقت مراجع عالی حزب نموده است.

      کنگره ملی حزب بعنوان منشاء قدرت به تعیین خط مشی و سیاستهای حزب می پرداخت. در واقع اقتدار واقعی دستگاه اداری حزب در کمیته مرکزی قرار داشت.

      کمیته مرکزی محل تجمع بزرگان حزب کمونیست بود و تمام صاحب منصبان حساس در جلسات آن شرکت مینمودند.

      کنگره ملی حزب هر پنج سال یکبار تشکیل میشد که در مجمع عمومی خود سازمان هایی مثل اداره سیاسی کمیته مرکزی، کمیته دائمی اداره سیاسی را تاسیس، و افرادی چون رئیس و نایب رئیس کمیته مرکزی را انتخاب مینمود.

      کنگره نهم حزب کمونیست چین که در سال 1969 تشکیل گردید اصل مهم دیگری را که حزب را بیشتر به دموکراسی نزدیک میکرد برقرار نمود. گزارشات مرتبی درباره نحوه عملکرد کنگره ها و مجامع عمومی داده میشد، و نظریات و انتقادات اعضاء حزب و مردم را هم می پذیرفتند.  

      هر عضویی از حزب حق انتقاد و ایراد از رئیس خود را داشت. در صورت عدم توافق با تصمیمات رهبران حزبی، اعضاء مستقیما میتوانستند به مقامات عالی رتبه و حتی رئیس کمیته مرکزی شکایت کنند.  این اصل از این نظر مهم است که بر خلاف دموکراسی تمرکز یافته مرسوم در شوروی که "انضباط" اصل اساسی آن بود، در چین به جنبه دموکراتیک به مفهوم سیاسی واقعی بیشتر از "مرکزی" توجه میشد.

      از میان بردن سلسله مراتب باعث شد که عضو حزب آزادی  بیشتری احساس نماید و رئیس در روابط خود با مرئوس به جوانب دیگری جز انضباط و فرمانبرداری دقت نماید. این حق حتی به اشخاص غیر حزبی نیز داده میشد. این موضوع باعث شده بود که از شدت دیوان سالاری حزب کاسته شود.

      در چین با وجود اینکه حزب "هدایت کننده" اصلی بود اما هیچگاه مسئولیت حکومت اجتماعی و اقتصادی سازمانهای دیگر را تصاحب نمیکرد. حزب وظیفه داشت که برنامه ریزی، تبلیغ، و نظارت نماید، ولی در مورد اجرا سازمانهای مربوطه مسئول بودند.

      هیچگاه به اعضائ حزب اجازه داده نمیشد که مستقیما در امور حکومتی دخالت نمایند. اگر اشتباهی یا ایرادی رخ میداد باید به حزب گزارش داده میشد تا از طریق سلسله مراتب خاصی به موضوع رسیدگی شود.

      به عقیده مائو "چون حزب چکیده ای از مردم چین است نمیتواند بر آنها بوسیله تسلط بر سازمانهای حکومتی صاحب اختیار کامل باشد و لیکن بر دستگاه های اداری و انقلابی که به دلیل پیشبرد هدفهای مردم بوجود آمده اند برای حفظ منافع زحمتکشان باید اقتدار کامل داشته باشد ولی در عین حال نمیتواند به جای دولت انجام وظیفه کند. فقط خطوط اساسی سیاست خارجی و داخلی را ترسیم میکند و بر اجرای آن بوسیله سازمانهای دولتی نظارت مینماید." باید اشاره شود که در چین احزاب کوچک دیگری نیز وجود داشتند ولی چار چوب کلی عقاید آنها از خط مشی سیاسی حزب کمونیست چین تجاوز نمیکرد بلکه زیر سلطه آن بود، و این به خاطر تحقق بخشیدن به فرضیه دموکراسی جدید مائو بود. زیرا که چین به علت وسعت زیاد و جمعیت زیاد دارای مردمی با عقاید بسیار متفاوت میباشد و هر چه جامعه چین بیشتر به طرف کمونیسم واقعی پیش برود این احزاب در شکم حزب بزرگ مستحیل میشوند.

      بطور خلاصه، باید گفت که تصمیم گیری در چین توسط حزب انجام میشد و قدرت مافوق در سراسر چین در دست یک نفر بود، و آن هم شخصی جز مائو نبود.

***

با توجه با مطالبی که بیان شد کلیه پیروان کارل مارکس بعنوان یک رهبر در پی آن بوده اند که دستورات این فیلسوف بزرگ را اجرا نمایند، اما در عمل با مشکلات و اشکالات زیادی مواجه بوده اند.

      لنین و مائو هر دو آرزو داشتند که بتوانند آن بهشت موعود را که مارکس بیان نموده در سرزمین تحت رهبری خود بوجود آورند; با مطالعه سیستم های اداری کشورهای بلوک شرق (کمونیست) ملاحظه شده که اینها نتوانسته اند موفق شوند. همانطور که همه رهبران بلوک کمونیست برای رسیدن به اهداف سوسیالیستی و بالاخره کمونیستی خود ناچار شدند سازمان بوروکراسی را در ممالک خود توسعه و گسترش دهند به امید اینکه شاید پس رسیدن به هدف این دستگاه پیچیده بوروکراسی از بین برود، ولی نه تنها بوروکراسی در اجتماع این کشورها از بین نرفت بلکه روز به روز پیچیده تر میشد. در شوروی اختلاف دستمزد بین یک کارگر و یک مقام عالیرتبه به بیش از یک تا پنجاه فاصله داشت و این نشانه آن بود که طبقه جدیدی را که جیلاس عنوان میکرد واقعیت داشت، و هنوز رهبران کمونیست نتوانسته اند جوابی قانع کننده در برابر انتقادات بدهند. در واقع آنها سکوت کرده اند، سکوتی که گویا دلیل بر تائید به وجود طبقه جدید باشد.

      بهرحال، همانطور که بیان شد گویا بوروکراسی بلای جان کشورهای بلوک شرق شده و آنها را از رسیدن به مدینه فاضله کمونیسم واقعی بسیار دور نموده است.

 

واژه نامه

شوروی: اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا اتحاد شوروی یا بطور خلاصه شوروی، کشوری بود متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در ۱۹۲۲ تا زمان انحلال در ۱۹۹۱ بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی‌گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می‌شد. اتحاد جماهیر شوروی حاصل انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود و روسیه بخش بزرگ‌تر آن را تشکیل می‌داد. در این کشور تمام قدرت سیاسی و اداری در دست تنها حزب مجاز، حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. این حزب تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی شوروی را تحت کنترل داشت. تمام فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی در کشور طبق نظر این حزب انجام می‌گرفت و مخالفان این حزب مجازات می‌شدند. مطبوعات و انتشارات و هنرها نیز در کنترل حزب و دولت بود.

چین: نظام سوسیالیسم نظام اصلی جمهوری خلق چین است. جمهوری خلق چین کشوری است در شرق آسیا. چین پرجمعیت‌ترین و یکی از گسترده‌ترین کشورهای جهان است. حزب کمونیست چین در سال ۱۹۲۱ میلادی شروع به فعالیت کرد و جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ تأسیس گردید. آنگاه ژاپنیها بر این سرزمین تاختند. با پایان جنگ جهانی دوم ژاپنیها از صحنه خارج شدند ولی جنگ داخلی میان هواداران ژنرال چیانگ کای شک و مائو تسه تونگ بالا گرفت که سرانجام به پیروزی هواداران حزب کمونیست چین انجامید و از آن پس چین به گونهٔ کمونیستی تا به امروز گردانده می‌شود و هواداران چیان کایچک نیز که ملی‌ها بودند به جزیره تایوان گریختند و از آنجا به ایستادگی در برابر فشار جمهوری خلق چین فعالیت داشته اند. از سال ۱۹۵۶ حزب کمونیست چین به دلیل فقدان تجربه کافی در جریان رهبری اقتصادی و نوسازی کشور اشتباهاتی مرتکب شد. اما پس از پایان انقلاب فرهنگی در اکتبر سال ۱۹۷۶ چین به دوره نوین توسعه تاریخی وارد شد. در اوایل ۱۹۷۹ حزب کمونیست چین سیاستهای اصلاحات و درهای باز را که تنگ شیائوپنگ مطرح کرد به اجرا گذاشت. پس از اجرای سیاستهای اصلاحات و درهای باز، توسعه اقتصاد ملی و اجتماعی چین به دستآورده‌های چشمگیری نائل آمد و کشور دستخوش تغییرات تکان دهنده ای شد.

کارل هاینریش مارکس: مارکس (1818 - 1883) متفکر انقلابی، فیلسوف، جامعه‌ شناس، تاریخ‌دان، و اقتصاددان آلمانی، از تاثیرگذارترین اندیشمندان دنیا میباشد.

ولادیمیر ایلیچ لنین: لنین ‏(۱۹۲۴ - ۱۸۷۰) تئوریسین و انقلابی کمونیست روسی، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.

ژوزف استالین: استالین (1879-1953) رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و نتیجتا رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود.

نیکیتا سرگیویچ خروشچف: خروشچف (1894 - 1971) رهبر شوروی بعد از استالین، و صدر حزب کمونیست شوروی از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۴ و در عین حال از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴ نخست وزیر شوروی بود. او پس از رسیدن به رهبری حزب کمونیست در کنگرهٔ این حزب سخنرانی کرد و جنایات دوران استالین را محکوم کرد.

مائو تسه تونگ: مائو (1893-1976) تئوریسین مارکسیست لنینیسم و سیاست‌مدار انقلابی کمونیست بود. وی تا پایان عمر در راس حکومت جمهوری خلق چین قرار داشت و این کشور جهان سومی را به یکی از مهم‌ترین کشورهای دنیا در عرصهٔ سیاست و اقتصاد تبدیل کرد، گرچه روشهایی که وی در پیش گرفت مورد انتقاد برخی است.

سرمایه‌داری: سرمایه داری یا کاپیتالیزم یک نظام اقتصادی سیاسی است که در آن مالکیت ثروت و ابزار تولید ثروت در دست افراد است نه در دست دولت. در این نظام زمین، نیروی انسانی، و سرمایه توسط افراد جامعه به صورت انفرادی یا شراکتی مورد داد و ستد و مالکیت قرار می‌گیرد و سرمایه گزاری، تولید، توزیع، درآمد، قیمت گذاری و عرضه مواد و خدمات توسط تصمیم گیری های شخصی در یک اقتصاد بازاری تعیین می‌شود. مشخصه بارز سرمایه داری این است که هر فرد مالک نتیجه زحمت خود است و می‌تواند آنرا به کارفرماها بفروشد.

مارکسیسم: مکتبی سیاسی و اجتماعی است که تحت تأثیر اندیشه‌های کارل مارکس در اواخر قرن نوزدهم بوجود آمد. فردریش انگلس نیز از شکل‌دهندگان مهم اندیشه مارکسیسم بوده‌ است و مارکسیست‌ها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند. اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شده ‌است بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده ‌است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد. میان مارکسیست‌های مختلف، برداشت‌های بسیار متفاوتی از مارکسیسم موجود است اما موضوعی که تقریباً همه بر آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایه‌داری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعه‌ای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان از خودبیگانگی انسان» است.

سوسیالیسم:  اندیشه‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می‌کوشد، جامعه‌ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته ‌باشند. هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد مانند مالکیت و اداره صنایع توسط شوراهای کارگری، یا غیر مستقیم باشد، از طریق مالکیت و اداره دولتی صنایع.

کمونیسم:  یک ایدئولوژی سیاسی اقتصادی است که می‌کوشد بر اساس مالکیت مشترک روش‌ها و ابزارهای تولید و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی ضد دولت‌گرایی فاقد طبقه‌های اجتماعی را ترسیم کند. کمونیسم را شاخه‌ای از مکتب سوسیالیسم می‌دانند.

 

منابع و ماخذ

  • برای اطلاعات بیشتر درباره "طبقه جدید" مراجعه شود به کتاب طبقه جدید، نوشته میلوان جیلاس، ترجمه عنایت الله رضا.
  • جهت اطلاعات بیشتر درمورد "تئوری های سیاسی غرب" مراجعه شود به کتاب نظریات سیاسی، نوشته جورج ساباین، ترجمه بهاء الدین پازارگاد.
  • درباره "تاریخ پیدایش ایدئولوژیهای سوسیالیسم و کمونیسم" مراجعه شود به سه جلد (1، 2، 3) از کتابهای بهاء الدین پازارگاد تحت عنوان تاریخ فلسفه سیاسی، انتشارات زوار، تهران.
  • جهت اطلاعات بیشتر درمورد "فرهنگ فلسفه سیاسی" مراجعه شود به فرهنگ فلسفه سیاسی بهاء الدین پازارگاد تحت عنوان مکتب های سیاسی، انتشارات اقبال.
  • برای اطلاعات بیشتر درباره "نظام سیاسی چین" مراجعه شود به کتاب چین سرخ، نوشته ارگاراسنو، ترجمه سیفاله غفاری.
  • در مورد "کارل مارکس و تفکر وی" رجوع شود به کتاب مارکس و مارکسیسم، نوشته اند پیتر، ترجمه شجاع الدین ضیائیان.
  • در مورد "جریانات سیاسی کشور چین" رجوع شود به کتاب  بررسی و شناخت تحولات چین، نوشته منصور تاراجیان.
  • در مورد " مفهوم بوروکراسی" رجوع شود به کتاب بوروکراسی در هفت مفهوم، نوشته مارتین البرو، ترجمه ی صادق پور و حبیب الله بهزادی.
  • همچنین، درباره "دستگاه بوروکراسی" مراجعه شود به بوروکراسی در اجتماع نو، نوشته پیتر بلاد، ترجمه محمد علی طوسی.
  • برای اطلاعات بیشتر درباره "سیاست در چین" رجوع شود به مقاله تحت عنوان "وضع سیاسی، اقتصادی و کشاورزی چین"، مجله شماره ده بورس، تاریخ 01/02/1351.

 

  • Gottfried, Ted, The Road to Communism, (2002, Part of a 4-volume series on the Rise and Fall of the Soviet Union).
  • Kort, Michael G., Marxism in Power: The Rise and Fall of a Doctrine, (Millbrook, 1993).
  • Kort, Michael, China Under Communism, (Millbrook, 1995).
  • Watson, William E, The Collapse of Communism in the Soviet Union, (Greenwood, 1998). A resource that combines narrative, biographic profiles, and the text of key primary documents.
  • A Profile of China and USSR, at the "Microsoft ® Encarta ® Reference Library 2005. © 1993-2004 Microsoft Corporation."
منبع: سایت شخصی فلسفه سیاسی دکتر احمد رضا طاهری