بيوگرافي شخصيت هاي سياسي جهان : جمال عبدالناصر
بيوگرافي شخصيت هاي سياسي جهان : جمال عبدالناصر
جمال در سال های پایانی جنگ اول در 15ژانویه 1918در روستای «بنی مور» زاده شد. پدر وی کارمند اداره پست اسکندریه بود. تحصیلات خود را در قاهره و اسکندریه به پایان رسانید. با وجود اینکه وی به هنگام اخذ مدرک دیپلم از شرکت در امتحانات نهایی به دلیل حضور در تظاهرات برعلیه وزیر امور خارجه انگلیس «سرساموئل هور» محروم شده بود اما توانست با جهد و کوشش فارغ التحصیل شود. وی از همان آغاز نوجوانی شور انقلابی و ناسیونالیستی داشت. چنانکه در تکوین شخصیت سیاسی و اعتقادی او چهره هایی چون مصطفی کامل، چهره معروف ناسیونالیسم مصر و بانی حزب میهن، احمد شوقی شاعر ملی، توفیق الحکیم و شخصیت های انقلابی چون ولتر و روسو و مونتسکیو دست داشته اند.
وی با مطالعه آثار آنان خود را برای آینده ای آماده می نمود که جنبش
1952نمونه ای از آن بود. احزابی مانند «مصر الفتات» برای وی ستودنی بود.
بعد از اینکه از دبیرستان فارغ التحصیل شد وارد دانشکده حقوق شد اما روحیه
او این رشته را برنمی تابد و وارد ارتش می شود چرا که آن را وسیله ای برای
تحقق آرزو هایش می دید. به زودی در میان دانشجویان، نمونه شد. در این دوران
با عبدالحکیم عامر جوان شوخ طبعی آشنا شد و دوستی آن دو تا پایان ادامه
یافت. در منکاباد بود که با دو افسر دیگر یعنی انورالسادت و عبدالمجید محی
الدین آشنا شد و «سوگند منکاباد» را با این دو افسر که بعدها در جنبش
1952تجلی یافت، یاد کرد.
هنگام ورود جمال به ارتش، آتش جنگ جهانی دوم به تازگی شعله گرفته بود و نیرو های آلمان با پیشروی به مرز های مصر به فرماندهی «ژنرال رومل» اختیار عمل را به دست گرفته بودند. رومل توانست به کمک عده ای از افسران مصری طرفدار نازیسم، عملیات ضد انگلیسی وسیعی ترتیب دهند. در این سال ها جمال در عین حال که به مسئله همراهی با افسران طرفدار نازیسم بی تفاوت بود به درجه سروانی رسید و به دنبال پایان یافتن نبرد العلمین با ایرانی الاصلی به نام تحمیه کاظم ازدواج نمود که ثمره ازدواج آنها 5 فرزند بود. بعد از پایان یافتن جنگ اوضاع به نحو دیگری رقم خورد و منشاء تحولات شگرفی در مصر شد.
ویرانی ها و آسیب های شدید ناشی از جنگ وضع فلاکت بار و اسفباری را برای متحدین و متفقین به بار آورد و انگلستان مصمم تر از گذشته به حفظ شاهرگ های حیاتی اقتصاد خود پرداخت. یکی از این شاهرگ های حیاتی کانال سوئز بود و با وجود اینکه در سال 1936نحاس پاشا پیمان نامه اشغال مصر را امضا کرده بود، اما کانال سوئز همچنان به عنوان پایگاه استراتژیک نیرو های بریتانیا در دست آنها باقی ماند. این مسئله برای بسیاری از روشنفکران مصری از جمله عبد الناصر تلخ و رنج آور بود. جنگ جهانی دوم دو جنبه مثبت و منفی برای مصر به بار آورد. جنبه مثبت آن منافع مالی سرشار بود اما افزایش تورم و افزایش نرخ بیکاری جنبه منفی آن را تجلی می کرد.
جنبه مثبت اجتماعی جنگ را باید در بیداری عمومی ملت و آگاهی سیاسی عده ای از افسران مصری مشاهده کرد چنانکه در اعتراض به اقدامات دولت دست نشانده در طرفداری از نیرو های بریتانیا تظاهرات گسترده ای روی داد که یکی از آنان در 6 فوریه 1946اتفاق افتاد. در واقع بعد از توطئه قتل امین عثمان پاشا به رهبری حسین توفیق که انورسادات نیز در این میان به اتهام شرکت در توطئه قتل دستگیر شد، دانشگاهیان و مطبوعات قوی تر از گذشته به مانور های سیاسی و اجتماعی دست زدند.
عبدالناصر در این دوران عقاید مارکسیستی خود را همراه با دو افسر دیگر، خالد و احمد فؤاد قوت بخشید. اما نقطه آغاز تحولات در زندگی سیاسی ناصر با ایجاد «سازمان افسران آزاد» شروع شد. این سازمان خود را در جنگ فلسطین در معرض آزمایش و امتحان قرار داد. تعداد این افسران 9 نفر بود، با عقاید سیاسی و آرمان های متفاوت. ولی آرمان جمال تنها تغییر اوضاع مصر و ایجاد یک سازمان انقلابی بود. پس از تصویب طرح تقسیم فلسطین از سوی سازمان ملل، سازمان افسران آزاد در برابر این طرح عکس العمل نشان دادند و به این منظور ناصر وعده ای از افسران سازمان با حاج امین الحسینی مفتی فلسطین ارتباط برقرار کردند تا طرح تشکیل یک گروه برای دفاع از فلسطین را پی ریزی کنند اما حاج امین الحسینی مخالفت کرد. 15مه 1948 اعلان جنگ اسرائیل به سران کشور های عرب بود.
بنابراین مصر نیز وارد جنگ شد، ناصر در «العریش» رئیس گردان 6 پیاده نظام بود. سرانجام، با انجام نبرد «فالوجه»، فاجعه شکست مصر رخ می دهد و سرگرد دوم ناصر به دستور «سرهنگ طه» مشهور به «ببر فالوجه» مامور مذاکره با فرمانده نیرو های اسرائیلی یعنی یروهوم کوهن برای اجرای آتش بس می شود. پس از این شکست ناصر نیز مانند سایر افسران به مصر بازگشت. با پیروزی کودتای نظامیان به رهبری سرهنگ «حسنی الزعیم» در سوریه، ناصر با اتهام تشکیل یک جمعیت مخفی زیر نظر پلیس قرار گرفت. در این دوران بود که «کمیته افسران آزاد» را تأسیس کرد. اما حادثه 26ژانویه 1952میدان عمل کمیته افسران آزاد و سایر احزاب را وسیع تر کرد. با اینکه در حادثه 26ژانویه هیچ یک از افسران شرکت نداشتند.
این واقعه به دلیل ادامه اشغال کانال توسط بریتانیا و اقدامات تلافی جویانه نیرو های بریتانیا علیه عملیات چریکی اخوان المسلمین صورت گرفت، باید خاطر نشان کرد که حزب وفد حکومت دست نشانده ملک فاروق شرایط لازم را برای رهبری دولت نداشت به این دلیل نحاس پاشا استعفا داد و علی ماهر مامور تشکیل کابینه شد. تعداد افسران کمیته 12نفر بود. اما همچنان که اشاره شد حادثه 26ژانویه این امر را تسریع بخشید. در نوامبر 1951ناصر ملاقاتی با ژنرال نجیب و صالح سالم ترتیب داد و برنامه ای با 6 اصل تصویب شد:
1- جلوگیری از نفوذ استعمار و خائنان مصری 2- محو نظام فئودالیته 3- انحلال سلطه سرمایه داری در دولت و حکومت 4- ایجاد عدالت اجتماعی 5- تشکیل یک ارتش قوی 6- استقرار اصول دموکراتیک. روز 22 ژوئیه فرا رسید ستاد ارتش محاصره شد و رئیس ستاد ژنرال حسین فرید نیز دستگیر شد. و دیگر واحد های نظامی- تبلیغاتی- استراتژیکی قاهره محاصره شدند. علی ماهر کاندیدای مورد پسند فاروق نخست وزیر و ژنرال محمد نجیب فرمانده کل قوا شدند. واقعه 26 ژوئیه به عمر رژیم دست نشانده مصر پایان داد و ملک فاروق مجبور به ترک مصر شد. از آن پس نجیب به جای ماهر به سمت نخست وزیری انتخاب شد.
اما وضعیت احزاب و دول خارجی در برخورد با انقلاب افسران، تقریباً یکسان بود چرا که همگی با خوش بینی مسئله را دنبال کردند. به عنوان مثال آمریکا، از این مسئله خیال پیشگیری در برابر کمونیسم را در ذهن خود تقویت می کرد ولی انگلیس همچنان موضع مخالف خود را ابزار داشت که عمده مخالفت ها حول محور کانال سوئز و پادشاهی مصر دور می زد. دیری نگذشت که روابط افسران و حزب وفد رو به تیرگی نهاد و راه فعالیت کمونیست ها سد شد. در تاریخ 16 ژانویه 1953شورای انقلاب حکم انحلال احزاب را صادر کرد و در این میان تصفیه در میان افسران ارتش وعده ای از سیاستمداران و فئودال ها و مخالفان رژیم صورت گرفت و دادگاه های متعددی به رهبری خود جمال تشکیل شد.
در نهایت در ژوئن 1953 نجیب به عنوان اولین رئیس جمهوری مصر انتخاب شد.
از همان آغاز اختلاف نجیب و ناصر بارز بود به این دلیل که نجیب احزاب را منحل کرد و جمعیت اخوان المسلمین را سرکوب کرد. نجیب برای شرکت در مراسم شورای قانونگذاری به خارطوم مسافرت کرد اما با مخالفت شدید حزب «امه» مواجه شد، نجیب به مصر باز گشت. در بازگشت با درخواست وی مبنی بر ایجاد پارلمان، لغو سانسور و آزادی گروهی از زندانیان سیاسی و پایان دادن به دوره انقلاب و انحلال شورای انقلاب موافقت کرد. اما این امر مخالفت مردم را به دنبال داشت. چنانکه عده ای به خیابان ها ریختند و خواستار احیای مجدد شورای انقلاب شدند. بنابراین طرح احیای پارلمان معلق ماند و شورایی به نام شورای ملی مشورتی تشکیل شد.
از اقدامات این شورا حل اختلاف مصر و انگلیس بر سر کانال سوئز بود. در خلال این مذاکرات نخست مسئله سودان مورد مذاکره قرار گرفت و سپس مسئله کانال سوئز بررسی شد. نتیجه مذاکرات بر سر مسئله سودان به موافقتنامه 12 فوریه 1953 مبنی بر اتحاد سودان و مصر منجر شد که از طریق رفراندوم عملی شد. بعد از مسافرت دوم نجیب به خارطوم در مارس 1954 و حمله پیروان حزب امه به نیرو های انگلیسی در فرودگاه پرونده اتحاد با سودان بسته شد و متعاقب آن در 26فوریه 1954 نجیب از قدرت برکنار شد. ناصر به عنوان رئیس جمهور قدرت خود را تثبیت کرد. با این حال ناصر در ژانویه 1956استقلال سودان را اعلام کرد و در 8نوامبر 1959 میان مصر و سودان برای احداث سد «عالی» موافقتنامه ای به امضا رسید اما مسئله کانال سوئز به دنبال اعلام بیانیه استراتژیک افسران مبنی بر آمادگی کامل برای دفاع از کانال باعث شد مذاکرات روند دیگری به خود بگیرد.
این روند در مورد چگونگی تخلیه کانال و حفظ پایگاه مطرح شد. در تاریخ 27ژوئیه 1954 لندن موافقت کرد طی 20 ماه نیرو ها و کارشناسان خود را از کانال خارج کند. جمال نیز موافقت کرد در صورت حمله یک نیروی خارجی در خاورمیانه علیه یک کشور عربی یا ترکیه نیرو های بریتانیا حق مداخله را داشته باشند. این قرارداد باعث شد اخوان المسلمین طرح توطئه ترور ناصر را بکشند اما بعد از این ترور نافرجام ناصر دستور اعدام شخصیت های برجسته اخوان المسلمین و از جمله عبدالقادر عدو را صادر کرد. سال 1955سال شرکت ناصر در کنفرانس باندونگ، امضای پیمان نامه بغداد میان ترکیه و عراق و نهایتاً گرایش وی به سوی شرق است.
وی این امر را برای رهایی از حملات تبلیغاتی روشنفکران مصری به دنبال امضای قرارداد لندن صورت داد. به خصوص پس از امضای پیمان بغداد که طراح آن «جان فوستر دالس» وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده بود و برای ایجاد سدی محکم در برابر کمونیسم صورت گرفت، ناصر درصدد یافتن متحدی در بلوک شرق برآمد و طی ملاقات هایی که با چوئن لای و پاندیت نهرو و مارشال تیتو داشت تحت تأثیر شخصیت این سه قرار گرفت، به خصوص چوئن لای. البته حمله کماندوهای اسرائیل به غزه گرایش به شرق را از طرف ناصر تسریع بخشید. وی این حمله را از ناحیه غرب تلقی می کرد و با فرستادن نمایندگانی به مسکو جریان مذاکرات با شرق را عملی کرد. او در ملاقات با چوئن لای، رهبر چین از وی درخواست خرید پنبه مصر را مطرح کرد و در عوض خواستار به رسمیت شناختن پکن از سوی قاهره شد. از آن گذشته سفری به اندونزی داشت و مورد استقبال گرم سوکارنو رئیس جمهور اندونزی و مردم آن کشور قرار گرفت.
هنگامی که غرب از پیشنهاد فروش اسلحه به ناصر که آن را منوط به امضای پیمان دفاعی مشترک و قطع حمایت قاهره از ناسیونالیست های الجزایر کرده بود ممانعت ورزید، او با پایمردی چوئن لای اقدام وسیعی را برای خرید اسلحه از شرق آغاز کرد. در این هنگام مسکو نیز آمادگی خود را برای فروش اسلحه به قاهره اعلام کرد. پس از این، قرارداد خرید اسلحه با چکسلواکی امضا شد. به دنبال امضای این قرارداد مقامات واشنگتن «جورج آلن» سیاستمدار ورزیده خود را با یادداشت تهدید آمیزی به قاهره فرستاد. در دوران زمامداری ناصر روابط رژیم وی با غرب با نحوه روابط وی با اسرائیل پیوند خورده بود. در جریان مذاکرات قاهره و لندن، واشنگتن به این مسئله امید داشت که با تخلیه نیرو های انگلیسی از کانال روابط قاهره و تل آویو بهتر شود اما حمله ناو جنگی اسرائیلی به نام «بات گالیم» به مواضع توپخانه مصر در سوئز به رغم وساطت «موریس اورباش» نماینده حزب کارگران، در انگلستان میان «موشه شارت» و ناصر روابط را تیره تر کرد.
پس از کشف شبکه ای از جاسوسان یهودی در قاهره که همگی اعدام شدند روابط قاهره و تل آویو وخیم تر شد. به دنبال این مسئله کماندو های اسرائیلی به غزه و نحالین حمله بردند ولی عکس العمل ناصر سکوت بود. او طرحی را مبنی بر عقب نشینی نیرو های طرفین به میزان یک کیلو متر از خط آتش بس به سازمان ملل ارائه داد که با مخالفت سوریه مواجه شد. بمباران هواپیماهای اسرائیل همچنان ادامه یافت و تلاش های «ایدن» و «دالس» نتیجه ای به بار نیاورد. در سال 1956حمله نیرو های اسرائیل به صحرای سینا امید حل اختلافات را بسیار ضعیف کرد. در واقع ناصر سیاست خاصی را به کار برد. وی نه موافق جنگ مطلق و نه موافق صلح مطلق بود.
در پی این سیاست ها با عبور کشتی های اسرائیلی از تنگه تیران و استقرار واحد های نظامی سازمان ملل در مصر موافقت کرد و مخالف اقدامات جنگ افروزانه متحد خود یعنی سوریه بود. به دنبال تیرگی روابط با اسرائیل روابط قاهره و واشنگتن نیز به تیرگی کامل گرائید. این تیرگی روابط را می توان با حملات روزنامه های آمریکایی به سیاست های ناصر و اقدام تلافی جویانه اسرائیل علیه سوریه و کودتای یونان توجیه کرد. این مسائل به قاهره اطمینان داد حملات اسرائیل به اعراب با تحریک مستقیم واشنگتن صورت می پذیرد و از سویی ناصر نگران تهدید اسرائیل به مصر به دنبال تهدید علیه سوریه بود. توطئه بزرگ 1965 در قاهره که عده ای با سازماندهی «سیا» قصد براندازی رژیم ناصر را داشتند و قطع فروش گندم آمریکا به مصر، رژیم ناصر را با انتقاد ها و مخالفت های مردم مواجه کرد. آمریکا فروش گندم به مصر را منوط به عدم دخالت قاهره در یمن و عدن کرده بود و از همه مهمتر آنکه وی مسبب بحران مه- ژوئن 1967 و جنگ شش روزه شناخته شد.
از جمله 1- حمایت از احمد شقیری نماینده رسمی فلسطین که با اقدامات تندروگرایانه خود که حزب بعث عراق و سوریه او را حمایت می کردند، باعث حملات متعددی از سوی اسرائیل به اردن و سوریه را فراهم آورد.
2- بدون درایت سیاسی به موجودیت و توان رزمی و نظامی خود مفتون وسوسه های عامر و شمس بدران شده بود که گمان می کردند ارتش مصر با در اختیار داشتن سلاح های روسی بسیار نیرومند است. جمال عبدالناصر در سال 1970 ضمن مصاحبه ای که در روزنامه لوموند انتشار یافت، گفت: «من در سال 1967 مایل به جنگ نبودم. رهبران اسرائیل نیز کاملاً بدین موضوع واقف بودند. من قصد نداشتم خلیج عقبه را به روی کشتی های اسرائیل ببندم. از آقای «اوتانت» درخواست نکردم نیروهای سازمان ملل از غزه و شرم الشیخ کاملاً عقب نشینی کنند، بلکه خواستار عقب نشینی قسمتی از نیروهای مزبور در مرز میان رفح و الیات بودم.
ولی دبیرکل سازمان ملل به توصیه یک مقام عالی سازمان مزبور که ملیت او آمریکایی است، تصمیم گرفت همه افراد کلاه آبی را احضار کند، این اقدام مرا ناگزیر ساخت که نیروهای مصری را به جای آنها به شرم الشیخ اعزام دارم و آنجا را مسدود سازم. ما در دامی افتادیم که برایمان تهیه و تدارک دیده بودند. در نهایت پس از شکست مصر در جنگ شش روزه و پس از قبول قرارداد آتش بس ناصر تصمیم به کناره گیری گرفت و همه مسئولیت ها و دشواری ها را به گردن گرفت و ذکریا محی الدین را به جانشینی خود انتخاب کرد اما در روز 10 ژوئن 1967با اصرار مردم به قدرت بازگشت. پس از آن وی شروع به تصفیه در میان افسران ارتش کرد. از جمله بدران و عامر را که علیه ناصر تبلیغات وسیعی ترتیب داده بودند. در این هنگام عامر دوست نزدیک وی طی یک عمل انتحاری دست به خودکشی زد.
جمال در دریای مشکلات قرار گرفته بود. در فوریه و نوامبر 1968 تظاهرات وسیعی از سوی کارگران و دانشجویان به دنبال محاکمه ژنرال ها و افسران ارشد نیروی هوایی انجام گرفت. آنان با شعارهایی خواستار تشکیل پارلمان بودند، بدین منظور ناصر تغییراتی در سازمان کمیته مرکزی حزب واحد مصر به وجود آورد و وعده داد در قانون اساسی تجدیدنظر به عمل آورد و سندیکاهای کارگری براساس انتخابات صحیح تشکیل شود. سه ماه بعد از شکست اعراب کنفرانسی در خارطوم با حضور سران عرب تشکیل شد و راه حل سیاسی به جای راه حل نظامی به کار گرفته شد.
فروش مجدد نفت به بازارهای غرب و محور پایگاه های خارجی در کشورهای عربی و شناسایی اسرائیل مشروط به تخلیه اراضی اشغالی از نتایج این کنفرانس بود. طرح 22 نوامبر 1967 از سوی لرد «کارادون» رئیس هیأت نمایندگی انگلیس در سازمان ملل ارائه شد و به عادی سازی روابط مصر و اسرائیل تا حدودی کمک کرد اما حادثه غرق شدن ناو جنگی «الیات» اسرائیل توسط مصر باعث از سرگیری مخاصمه مصر و اسرائیل شد و ناصر به دنبال حمایت از دو نفر از شخصیت های اردن غربی که به عنوان نماینده رسمی فلسطین خود را معرفی کردند، جنگ «فرساینده» را برای ارضای مردم اعلام کرد. از ژوئن 1967تا ژوئن 1970 هواپیماهای اسرائیل مواضع مصر را مورد حملات متعدد خود قرار دادند.
در خلال این سال ها با تبانی و توافق واشنگتن و مسکو در حمایت از متحدان خود یعنی تل آویو و قاهره و تشکیل کنفرانس سران عرب در رباط و تحقیر ناصر از سوی سران عرب صورت گرفت. در آغاز سال 70 حملات هوایی اسرائیل به منتهای درجه خود رسید. ناصر در ملاقات با برژنف قرارداد خرید موشک «سام3» از شوروی را امضا کرد. در اوایل ژوئیه 1970 طرح راجرز براساس طرح 22 فوریه از سوی «ویلیام راجرز» وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده پیشنهاد شد و طرفین مجبور شدند تا 90 روز اعلام آتش بس کنند. این طرح از سوی ناصر با موافقت روبه رو شد و زیان قبول این طرح، پشت پا زدن به اصول «سیاست عربیسم» از سوی ناصر بود اما او در آخرین روزهای عمر خود بیکار ننشست و در 22 سپتامبر 1970 کنفرانس سران عرب را در قاهره تشکیل داد و موجبات آشتی ملک حسین و یاسر عرفات برای جلوگیری از خونریزی در اردن فراهم آورد اما 6روز بعد در 28 سپتامبر 1970 جمال عبدالناصر در اثر یک حمله قلبی پس از 52 سال زندگی پرتلاطم و پرفراز و نشیب درگذشت.
ناصر زیربنای تمام اقداماتش را پایه ارتش قرار داد و از میان افسران ارتش به میزان شایستگی آنها در امور مختلف استفاده می کرد. وی به افسران ارتش و در مجموع ارتش، نقش کاریزماتیک داد اما هیچ گاه مصر را میلیتاریزه به طور مطلق نکرد. وی کتابی به نام «فلسفه انقلاب» دارد، که در این کتاب به بسط و تبیین آرا و نظریات خود به خصوص از منظر ناسیونالیست اصلاح طلب و انقلابی می پردازد.
او همچنان که اشاره شد در ایجاد «سازمان افسران آزاد» تنها تغییر وضع مصر را خواهان بود و در راستای این هدف می توان گفت که وی با دیدگاه های اصلاح طلبانه افراطی خود مخالف هرگونه دخالت توده ها در امور بود. او گفته است: «کنترل زمام انقلاب در دست رهبر باید بسان مهار آن در دست مهندس هیدرولیک باشد.» اما دیدگاه وی در مورد سوسیالیسم شایان ذکر است و به عنوان واضح تز «سوسیالیسم عرب» در روابط با کمونیست ها دچار تناقضات و ابهاماتی شد. به خصوص پس از کنفرانس باندونگ نحوه عملکرد وی در مورد سوسیالیسم تغییر کرد و در پی الحاق مصر به سوریه و پس از انقلاب عراق با مارکسیست خشمگین شد.
چرا که بکتاش شخص مورد اعتماد ناصر یعنی عارف را در عراق کنار گذاشته بود. تز «سوسیالیسم عرب» به دنبال ایجاد «کمیته کنگره خلق» در قاهره و تصویب طرح «منشور ملی یا بیانیه سیاسی» ناصر از سوی کنگره رسمیت یافت. در واقع بر مبنای این تز اختلافات طبقاتی برداشته شد. سوسیالیسم عرب با همه احترام به مبانی مارکسیسم، مذهب را به عنوان یک اصل غیرقابل انکار مطرح می کند. محمدحسنین هیکل نظریه پرداز رژیم ناصر می گوید: «کمونیسم فرد را ابزار کار می داند ولی سوسیالیسم عرب فرد را عامل و محصول تاریخ تلقی می کند.»
به نقل از انديشه سازان نور
هنگام ورود جمال به ارتش، آتش جنگ جهانی دوم به تازگی شعله گرفته بود و نیرو های آلمان با پیشروی به مرز های مصر به فرماندهی «ژنرال رومل» اختیار عمل را به دست گرفته بودند. رومل توانست به کمک عده ای از افسران مصری طرفدار نازیسم، عملیات ضد انگلیسی وسیعی ترتیب دهند. در این سال ها جمال در عین حال که به مسئله همراهی با افسران طرفدار نازیسم بی تفاوت بود به درجه سروانی رسید و به دنبال پایان یافتن نبرد العلمین با ایرانی الاصلی به نام تحمیه کاظم ازدواج نمود که ثمره ازدواج آنها 5 فرزند بود. بعد از پایان یافتن جنگ اوضاع به نحو دیگری رقم خورد و منشاء تحولات شگرفی در مصر شد.
ویرانی ها و آسیب های شدید ناشی از جنگ وضع فلاکت بار و اسفباری را برای متحدین و متفقین به بار آورد و انگلستان مصمم تر از گذشته به حفظ شاهرگ های حیاتی اقتصاد خود پرداخت. یکی از این شاهرگ های حیاتی کانال سوئز بود و با وجود اینکه در سال 1936نحاس پاشا پیمان نامه اشغال مصر را امضا کرده بود، اما کانال سوئز همچنان به عنوان پایگاه استراتژیک نیرو های بریتانیا در دست آنها باقی ماند. این مسئله برای بسیاری از روشنفکران مصری از جمله عبد الناصر تلخ و رنج آور بود. جنگ جهانی دوم دو جنبه مثبت و منفی برای مصر به بار آورد. جنبه مثبت آن منافع مالی سرشار بود اما افزایش تورم و افزایش نرخ بیکاری جنبه منفی آن را تجلی می کرد.
جنبه مثبت اجتماعی جنگ را باید در بیداری عمومی ملت و آگاهی سیاسی عده ای از افسران مصری مشاهده کرد چنانکه در اعتراض به اقدامات دولت دست نشانده در طرفداری از نیرو های بریتانیا تظاهرات گسترده ای روی داد که یکی از آنان در 6 فوریه 1946اتفاق افتاد. در واقع بعد از توطئه قتل امین عثمان پاشا به رهبری حسین توفیق که انورسادات نیز در این میان به اتهام شرکت در توطئه قتل دستگیر شد، دانشگاهیان و مطبوعات قوی تر از گذشته به مانور های سیاسی و اجتماعی دست زدند.
عبدالناصر در این دوران عقاید مارکسیستی خود را همراه با دو افسر دیگر، خالد و احمد فؤاد قوت بخشید. اما نقطه آغاز تحولات در زندگی سیاسی ناصر با ایجاد «سازمان افسران آزاد» شروع شد. این سازمان خود را در جنگ فلسطین در معرض آزمایش و امتحان قرار داد. تعداد این افسران 9 نفر بود، با عقاید سیاسی و آرمان های متفاوت. ولی آرمان جمال تنها تغییر اوضاع مصر و ایجاد یک سازمان انقلابی بود. پس از تصویب طرح تقسیم فلسطین از سوی سازمان ملل، سازمان افسران آزاد در برابر این طرح عکس العمل نشان دادند و به این منظور ناصر وعده ای از افسران سازمان با حاج امین الحسینی مفتی فلسطین ارتباط برقرار کردند تا طرح تشکیل یک گروه برای دفاع از فلسطین را پی ریزی کنند اما حاج امین الحسینی مخالفت کرد. 15مه 1948 اعلان جنگ اسرائیل به سران کشور های عرب بود.
بنابراین مصر نیز وارد جنگ شد، ناصر در «العریش» رئیس گردان 6 پیاده نظام بود. سرانجام، با انجام نبرد «فالوجه»، فاجعه شکست مصر رخ می دهد و سرگرد دوم ناصر به دستور «سرهنگ طه» مشهور به «ببر فالوجه» مامور مذاکره با فرمانده نیرو های اسرائیلی یعنی یروهوم کوهن برای اجرای آتش بس می شود. پس از این شکست ناصر نیز مانند سایر افسران به مصر بازگشت. با پیروزی کودتای نظامیان به رهبری سرهنگ «حسنی الزعیم» در سوریه، ناصر با اتهام تشکیل یک جمعیت مخفی زیر نظر پلیس قرار گرفت. در این دوران بود که «کمیته افسران آزاد» را تأسیس کرد. اما حادثه 26ژانویه 1952میدان عمل کمیته افسران آزاد و سایر احزاب را وسیع تر کرد. با اینکه در حادثه 26ژانویه هیچ یک از افسران شرکت نداشتند.
این واقعه به دلیل ادامه اشغال کانال توسط بریتانیا و اقدامات تلافی جویانه نیرو های بریتانیا علیه عملیات چریکی اخوان المسلمین صورت گرفت، باید خاطر نشان کرد که حزب وفد حکومت دست نشانده ملک فاروق شرایط لازم را برای رهبری دولت نداشت به این دلیل نحاس پاشا استعفا داد و علی ماهر مامور تشکیل کابینه شد. تعداد افسران کمیته 12نفر بود. اما همچنان که اشاره شد حادثه 26ژانویه این امر را تسریع بخشید. در نوامبر 1951ناصر ملاقاتی با ژنرال نجیب و صالح سالم ترتیب داد و برنامه ای با 6 اصل تصویب شد:
1- جلوگیری از نفوذ استعمار و خائنان مصری 2- محو نظام فئودالیته 3- انحلال سلطه سرمایه داری در دولت و حکومت 4- ایجاد عدالت اجتماعی 5- تشکیل یک ارتش قوی 6- استقرار اصول دموکراتیک. روز 22 ژوئیه فرا رسید ستاد ارتش محاصره شد و رئیس ستاد ژنرال حسین فرید نیز دستگیر شد. و دیگر واحد های نظامی- تبلیغاتی- استراتژیکی قاهره محاصره شدند. علی ماهر کاندیدای مورد پسند فاروق نخست وزیر و ژنرال محمد نجیب فرمانده کل قوا شدند. واقعه 26 ژوئیه به عمر رژیم دست نشانده مصر پایان داد و ملک فاروق مجبور به ترک مصر شد. از آن پس نجیب به جای ماهر به سمت نخست وزیری انتخاب شد.
اما وضعیت احزاب و دول خارجی در برخورد با انقلاب افسران، تقریباً یکسان بود چرا که همگی با خوش بینی مسئله را دنبال کردند. به عنوان مثال آمریکا، از این مسئله خیال پیشگیری در برابر کمونیسم را در ذهن خود تقویت می کرد ولی انگلیس همچنان موضع مخالف خود را ابزار داشت که عمده مخالفت ها حول محور کانال سوئز و پادشاهی مصر دور می زد. دیری نگذشت که روابط افسران و حزب وفد رو به تیرگی نهاد و راه فعالیت کمونیست ها سد شد. در تاریخ 16 ژانویه 1953شورای انقلاب حکم انحلال احزاب را صادر کرد و در این میان تصفیه در میان افسران ارتش وعده ای از سیاستمداران و فئودال ها و مخالفان رژیم صورت گرفت و دادگاه های متعددی به رهبری خود جمال تشکیل شد.
در نهایت در ژوئن 1953 نجیب به عنوان اولین رئیس جمهوری مصر انتخاب شد.
از همان آغاز اختلاف نجیب و ناصر بارز بود به این دلیل که نجیب احزاب را منحل کرد و جمعیت اخوان المسلمین را سرکوب کرد. نجیب برای شرکت در مراسم شورای قانونگذاری به خارطوم مسافرت کرد اما با مخالفت شدید حزب «امه» مواجه شد، نجیب به مصر باز گشت. در بازگشت با درخواست وی مبنی بر ایجاد پارلمان، لغو سانسور و آزادی گروهی از زندانیان سیاسی و پایان دادن به دوره انقلاب و انحلال شورای انقلاب موافقت کرد. اما این امر مخالفت مردم را به دنبال داشت. چنانکه عده ای به خیابان ها ریختند و خواستار احیای مجدد شورای انقلاب شدند. بنابراین طرح احیای پارلمان معلق ماند و شورایی به نام شورای ملی مشورتی تشکیل شد.
از اقدامات این شورا حل اختلاف مصر و انگلیس بر سر کانال سوئز بود. در خلال این مذاکرات نخست مسئله سودان مورد مذاکره قرار گرفت و سپس مسئله کانال سوئز بررسی شد. نتیجه مذاکرات بر سر مسئله سودان به موافقتنامه 12 فوریه 1953 مبنی بر اتحاد سودان و مصر منجر شد که از طریق رفراندوم عملی شد. بعد از مسافرت دوم نجیب به خارطوم در مارس 1954 و حمله پیروان حزب امه به نیرو های انگلیسی در فرودگاه پرونده اتحاد با سودان بسته شد و متعاقب آن در 26فوریه 1954 نجیب از قدرت برکنار شد. ناصر به عنوان رئیس جمهور قدرت خود را تثبیت کرد. با این حال ناصر در ژانویه 1956استقلال سودان را اعلام کرد و در 8نوامبر 1959 میان مصر و سودان برای احداث سد «عالی» موافقتنامه ای به امضا رسید اما مسئله کانال سوئز به دنبال اعلام بیانیه استراتژیک افسران مبنی بر آمادگی کامل برای دفاع از کانال باعث شد مذاکرات روند دیگری به خود بگیرد.
این روند در مورد چگونگی تخلیه کانال و حفظ پایگاه مطرح شد. در تاریخ 27ژوئیه 1954 لندن موافقت کرد طی 20 ماه نیرو ها و کارشناسان خود را از کانال خارج کند. جمال نیز موافقت کرد در صورت حمله یک نیروی خارجی در خاورمیانه علیه یک کشور عربی یا ترکیه نیرو های بریتانیا حق مداخله را داشته باشند. این قرارداد باعث شد اخوان المسلمین طرح توطئه ترور ناصر را بکشند اما بعد از این ترور نافرجام ناصر دستور اعدام شخصیت های برجسته اخوان المسلمین و از جمله عبدالقادر عدو را صادر کرد. سال 1955سال شرکت ناصر در کنفرانس باندونگ، امضای پیمان نامه بغداد میان ترکیه و عراق و نهایتاً گرایش وی به سوی شرق است.
وی این امر را برای رهایی از حملات تبلیغاتی روشنفکران مصری به دنبال امضای قرارداد لندن صورت داد. به خصوص پس از امضای پیمان بغداد که طراح آن «جان فوستر دالس» وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده بود و برای ایجاد سدی محکم در برابر کمونیسم صورت گرفت، ناصر درصدد یافتن متحدی در بلوک شرق برآمد و طی ملاقات هایی که با چوئن لای و پاندیت نهرو و مارشال تیتو داشت تحت تأثیر شخصیت این سه قرار گرفت، به خصوص چوئن لای. البته حمله کماندوهای اسرائیل به غزه گرایش به شرق را از طرف ناصر تسریع بخشید. وی این حمله را از ناحیه غرب تلقی می کرد و با فرستادن نمایندگانی به مسکو جریان مذاکرات با شرق را عملی کرد. او در ملاقات با چوئن لای، رهبر چین از وی درخواست خرید پنبه مصر را مطرح کرد و در عوض خواستار به رسمیت شناختن پکن از سوی قاهره شد. از آن گذشته سفری به اندونزی داشت و مورد استقبال گرم سوکارنو رئیس جمهور اندونزی و مردم آن کشور قرار گرفت.
هنگامی که غرب از پیشنهاد فروش اسلحه به ناصر که آن را منوط به امضای پیمان دفاعی مشترک و قطع حمایت قاهره از ناسیونالیست های الجزایر کرده بود ممانعت ورزید، او با پایمردی چوئن لای اقدام وسیعی را برای خرید اسلحه از شرق آغاز کرد. در این هنگام مسکو نیز آمادگی خود را برای فروش اسلحه به قاهره اعلام کرد. پس از این، قرارداد خرید اسلحه با چکسلواکی امضا شد. به دنبال امضای این قرارداد مقامات واشنگتن «جورج آلن» سیاستمدار ورزیده خود را با یادداشت تهدید آمیزی به قاهره فرستاد. در دوران زمامداری ناصر روابط رژیم وی با غرب با نحوه روابط وی با اسرائیل پیوند خورده بود. در جریان مذاکرات قاهره و لندن، واشنگتن به این مسئله امید داشت که با تخلیه نیرو های انگلیسی از کانال روابط قاهره و تل آویو بهتر شود اما حمله ناو جنگی اسرائیلی به نام «بات گالیم» به مواضع توپخانه مصر در سوئز به رغم وساطت «موریس اورباش» نماینده حزب کارگران، در انگلستان میان «موشه شارت» و ناصر روابط را تیره تر کرد.
پس از کشف شبکه ای از جاسوسان یهودی در قاهره که همگی اعدام شدند روابط قاهره و تل آویو وخیم تر شد. به دنبال این مسئله کماندو های اسرائیلی به غزه و نحالین حمله بردند ولی عکس العمل ناصر سکوت بود. او طرحی را مبنی بر عقب نشینی نیرو های طرفین به میزان یک کیلو متر از خط آتش بس به سازمان ملل ارائه داد که با مخالفت سوریه مواجه شد. بمباران هواپیماهای اسرائیل همچنان ادامه یافت و تلاش های «ایدن» و «دالس» نتیجه ای به بار نیاورد. در سال 1956حمله نیرو های اسرائیل به صحرای سینا امید حل اختلافات را بسیار ضعیف کرد. در واقع ناصر سیاست خاصی را به کار برد. وی نه موافق جنگ مطلق و نه موافق صلح مطلق بود.
در پی این سیاست ها با عبور کشتی های اسرائیلی از تنگه تیران و استقرار واحد های نظامی سازمان ملل در مصر موافقت کرد و مخالف اقدامات جنگ افروزانه متحد خود یعنی سوریه بود. به دنبال تیرگی روابط با اسرائیل روابط قاهره و واشنگتن نیز به تیرگی کامل گرائید. این تیرگی روابط را می توان با حملات روزنامه های آمریکایی به سیاست های ناصر و اقدام تلافی جویانه اسرائیل علیه سوریه و کودتای یونان توجیه کرد. این مسائل به قاهره اطمینان داد حملات اسرائیل به اعراب با تحریک مستقیم واشنگتن صورت می پذیرد و از سویی ناصر نگران تهدید اسرائیل به مصر به دنبال تهدید علیه سوریه بود. توطئه بزرگ 1965 در قاهره که عده ای با سازماندهی «سیا» قصد براندازی رژیم ناصر را داشتند و قطع فروش گندم آمریکا به مصر، رژیم ناصر را با انتقاد ها و مخالفت های مردم مواجه کرد. آمریکا فروش گندم به مصر را منوط به عدم دخالت قاهره در یمن و عدن کرده بود و از همه مهمتر آنکه وی مسبب بحران مه- ژوئن 1967 و جنگ شش روزه شناخته شد.
از جمله 1- حمایت از احمد شقیری نماینده رسمی فلسطین که با اقدامات تندروگرایانه خود که حزب بعث عراق و سوریه او را حمایت می کردند، باعث حملات متعددی از سوی اسرائیل به اردن و سوریه را فراهم آورد.
2- بدون درایت سیاسی به موجودیت و توان رزمی و نظامی خود مفتون وسوسه های عامر و شمس بدران شده بود که گمان می کردند ارتش مصر با در اختیار داشتن سلاح های روسی بسیار نیرومند است. جمال عبدالناصر در سال 1970 ضمن مصاحبه ای که در روزنامه لوموند انتشار یافت، گفت: «من در سال 1967 مایل به جنگ نبودم. رهبران اسرائیل نیز کاملاً بدین موضوع واقف بودند. من قصد نداشتم خلیج عقبه را به روی کشتی های اسرائیل ببندم. از آقای «اوتانت» درخواست نکردم نیروهای سازمان ملل از غزه و شرم الشیخ کاملاً عقب نشینی کنند، بلکه خواستار عقب نشینی قسمتی از نیروهای مزبور در مرز میان رفح و الیات بودم.
ولی دبیرکل سازمان ملل به توصیه یک مقام عالی سازمان مزبور که ملیت او آمریکایی است، تصمیم گرفت همه افراد کلاه آبی را احضار کند، این اقدام مرا ناگزیر ساخت که نیروهای مصری را به جای آنها به شرم الشیخ اعزام دارم و آنجا را مسدود سازم. ما در دامی افتادیم که برایمان تهیه و تدارک دیده بودند. در نهایت پس از شکست مصر در جنگ شش روزه و پس از قبول قرارداد آتش بس ناصر تصمیم به کناره گیری گرفت و همه مسئولیت ها و دشواری ها را به گردن گرفت و ذکریا محی الدین را به جانشینی خود انتخاب کرد اما در روز 10 ژوئن 1967با اصرار مردم به قدرت بازگشت. پس از آن وی شروع به تصفیه در میان افسران ارتش کرد. از جمله بدران و عامر را که علیه ناصر تبلیغات وسیعی ترتیب داده بودند. در این هنگام عامر دوست نزدیک وی طی یک عمل انتحاری دست به خودکشی زد.
جمال در دریای مشکلات قرار گرفته بود. در فوریه و نوامبر 1968 تظاهرات وسیعی از سوی کارگران و دانشجویان به دنبال محاکمه ژنرال ها و افسران ارشد نیروی هوایی انجام گرفت. آنان با شعارهایی خواستار تشکیل پارلمان بودند، بدین منظور ناصر تغییراتی در سازمان کمیته مرکزی حزب واحد مصر به وجود آورد و وعده داد در قانون اساسی تجدیدنظر به عمل آورد و سندیکاهای کارگری براساس انتخابات صحیح تشکیل شود. سه ماه بعد از شکست اعراب کنفرانسی در خارطوم با حضور سران عرب تشکیل شد و راه حل سیاسی به جای راه حل نظامی به کار گرفته شد.
فروش مجدد نفت به بازارهای غرب و محور پایگاه های خارجی در کشورهای عربی و شناسایی اسرائیل مشروط به تخلیه اراضی اشغالی از نتایج این کنفرانس بود. طرح 22 نوامبر 1967 از سوی لرد «کارادون» رئیس هیأت نمایندگی انگلیس در سازمان ملل ارائه شد و به عادی سازی روابط مصر و اسرائیل تا حدودی کمک کرد اما حادثه غرق شدن ناو جنگی «الیات» اسرائیل توسط مصر باعث از سرگیری مخاصمه مصر و اسرائیل شد و ناصر به دنبال حمایت از دو نفر از شخصیت های اردن غربی که به عنوان نماینده رسمی فلسطین خود را معرفی کردند، جنگ «فرساینده» را برای ارضای مردم اعلام کرد. از ژوئن 1967تا ژوئن 1970 هواپیماهای اسرائیل مواضع مصر را مورد حملات متعدد خود قرار دادند.
در خلال این سال ها با تبانی و توافق واشنگتن و مسکو در حمایت از متحدان خود یعنی تل آویو و قاهره و تشکیل کنفرانس سران عرب در رباط و تحقیر ناصر از سوی سران عرب صورت گرفت. در آغاز سال 70 حملات هوایی اسرائیل به منتهای درجه خود رسید. ناصر در ملاقات با برژنف قرارداد خرید موشک «سام3» از شوروی را امضا کرد. در اوایل ژوئیه 1970 طرح راجرز براساس طرح 22 فوریه از سوی «ویلیام راجرز» وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده پیشنهاد شد و طرفین مجبور شدند تا 90 روز اعلام آتش بس کنند. این طرح از سوی ناصر با موافقت روبه رو شد و زیان قبول این طرح، پشت پا زدن به اصول «سیاست عربیسم» از سوی ناصر بود اما او در آخرین روزهای عمر خود بیکار ننشست و در 22 سپتامبر 1970 کنفرانس سران عرب را در قاهره تشکیل داد و موجبات آشتی ملک حسین و یاسر عرفات برای جلوگیری از خونریزی در اردن فراهم آورد اما 6روز بعد در 28 سپتامبر 1970 جمال عبدالناصر در اثر یک حمله قلبی پس از 52 سال زندگی پرتلاطم و پرفراز و نشیب درگذشت.
ناصر زیربنای تمام اقداماتش را پایه ارتش قرار داد و از میان افسران ارتش به میزان شایستگی آنها در امور مختلف استفاده می کرد. وی به افسران ارتش و در مجموع ارتش، نقش کاریزماتیک داد اما هیچ گاه مصر را میلیتاریزه به طور مطلق نکرد. وی کتابی به نام «فلسفه انقلاب» دارد، که در این کتاب به بسط و تبیین آرا و نظریات خود به خصوص از منظر ناسیونالیست اصلاح طلب و انقلابی می پردازد.
او همچنان که اشاره شد در ایجاد «سازمان افسران آزاد» تنها تغییر وضع مصر را خواهان بود و در راستای این هدف می توان گفت که وی با دیدگاه های اصلاح طلبانه افراطی خود مخالف هرگونه دخالت توده ها در امور بود. او گفته است: «کنترل زمام انقلاب در دست رهبر باید بسان مهار آن در دست مهندس هیدرولیک باشد.» اما دیدگاه وی در مورد سوسیالیسم شایان ذکر است و به عنوان واضح تز «سوسیالیسم عرب» در روابط با کمونیست ها دچار تناقضات و ابهاماتی شد. به خصوص پس از کنفرانس باندونگ نحوه عملکرد وی در مورد سوسیالیسم تغییر کرد و در پی الحاق مصر به سوریه و پس از انقلاب عراق با مارکسیست خشمگین شد.
چرا که بکتاش شخص مورد اعتماد ناصر یعنی عارف را در عراق کنار گذاشته بود. تز «سوسیالیسم عرب» به دنبال ایجاد «کمیته کنگره خلق» در قاهره و تصویب طرح «منشور ملی یا بیانیه سیاسی» ناصر از سوی کنگره رسمیت یافت. در واقع بر مبنای این تز اختلافات طبقاتی برداشته شد. سوسیالیسم عرب با همه احترام به مبانی مارکسیسم، مذهب را به عنوان یک اصل غیرقابل انکار مطرح می کند. محمدحسنین هیکل نظریه پرداز رژیم ناصر می گوید: «کمونیسم فرد را ابزار کار می داند ولی سوسیالیسم عرب فرد را عامل و محصول تاریخ تلقی می کند.»
به نقل از انديشه سازان نور
+ نوشته شده در ساعت توسط
|