همايش تخصصی بيداري آمريكا و اروپا

 دو عنصر آگاهی و کاهش عصبیت بیداری جهانی را به وجود آورده است. مردم جهان را بر علیه جامعه یک درصد سلطه گرا بسیج کرده است.جامعه یک درصد سلطه گرای آمریکای امروز فقط بر 99درصد مردم آمریکا ظلم نمی کنند بلکه بر 99% مردم جهان ظلم می کنند. توسعه آگاهی ها و کاهش لایه عصبیت موجب بیداری عظیم در جهان شده است که دیوارهای کاخ های سرمایه داری و ظلم را به لرزه در آورده است. حرف دقیق تر این است که آمریکا 99 درصد و جامعه 99 درصد جهانی قربانی دوری از خدا هستند. این روند بیداری؛ جهان را به سمت بازگشت به خداپرستی و توحید راهنمایی خواهد کرد.

----------------------

همايش بيداري آمريكا و اروپا روز دوشنبه اول اسفند 1390 با سخنراني رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و استادان ايراني و آمريكايي در تالار حنانه دانشكده مطالعات جهان برگزار شد.

 در ابتداي اين همايش دكتر محمد باقر خرمشاد، رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با طرح چند سوال سخنان خود را ‌آغاز کرد.

وی اين سوال ها را که چرا علیه وال استریت شاهد وقوع جنبش هستیم و این جنبش به عنوان نماد و مظهر چه معنایی دارد؟ آیا این جنبش علیه سرمایه‌داری است یا اینکه وقوع این جنبش به معنای چالش یا بحران در این نظام است؟ مطرح كرد.

دكتر خرمشاد در ادامه با طرح این سوال که آیا زوج لیبرال ـ کاپیتالیسم می‌تواند به عدالت‌ پایبند باشد، گفت: اگر این جنبش با همین ویژگی‌ها در جای دیگری غیر از آمریکا ایجاد می‌شد، تحلیل اندیشمندان طرفدار کاپیتالیسم و لیبرالیسم چه بود؟

وی با طرح این پرسش که آیا می‌توانیم بگوییم جهان با تجربه بیداری در حال پوست‌اندازی است،‌ عنوان کرد: همواره یکی از ستون‌های اصلی دموکراسی در آمریکا شرایط برابری برای همه بوده است، ولی در حال حاضر شاهد وقوع نوعی بیداری در آمریکا و سطح جهان هستیم.

رییس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در ادامه با اشاره به نظریات جامعه‌شناسی الکسیس دو تکویل در کتاب «دموکراسی در آمریکا» گفت: به عقیده تکویل وقوع جنبش‌ها از به هم خوردن ثبات در جامعه پدید می‌آید و در آمریکا هم نژاد سیاه‌ و سفید هیچ وقت نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند. بنابراین می‌توان گفت یکی از شرایط وقوع انقلاب که فقدان شرایط مساوی و برابر برای همه است در آمریکا وجود ندارد و همین نابرابری‌هاست که به انقلاب‌ها اجازه بروز خواهد داد.

دكتر خرمشاد تصريح کرد: به عقیده تکویل جامعه فقط در صورتی که شرایط دموکراسی برای همه به هم بخورد به سمت انقلاب پیش می‌رود که در آمریکا هم جامعه سیاهان شرایط مساوی نسبت به سفید پوستان نداشته و همین زمینه برایشان فراهم است.

وي با بیان اینکه تکویل سیر تحول در نحوه تقسیم کار جوامع صنعتی را باعث ایجاد تحولات می‌داند،‌ عنوان کرد: به عقیده تكويل نحوه تقسیم کار در جوامع صنعتی به سمتی رفته که جوامع دچار انقلاب خواهند شد،‌ زیرا شاهد تقسیم کار نامتوازن در جوامع هستیم که این عدم توازن در تمام زوایای اجتماعی،‌ سیاسی و اقتصادی دیده می‌شود. بنابراین می‌توان گفت این جنبش عکس‌العملی به نحوه تقسیم کار در جامعه صنعتی آمریکاست.

وی در پايان خاطر نشان کرد: یکی دیگر از نظریات تکویل در خصوص وقوع انقلاب‌ها و جنبش‌ها این است که در هر جامعه‌ای که اقلیت‌ها وجود داشته باشند امکان ظهور انقلاب هست که در آمریکا می‌توان دید غیر از سیاهان، ارتش آمریکا هم امکان دارد نظم را برهم زده و جنبشی را به راه اندازد. برخی از فیلم‌های ساخته شده توسط آمریکا این امر را به تصویر کشیده‌اند و به نوعی جنبش ارتش آمریکا هم دور از ذهن نیست.

استاد جامعه شناسي دانشگاه ايالتي فوردهم: جنبش وال استريت براي ايجاد شكل جديدي از دموكراسي ايجاد شده است

دكتر هدر گاتني، استاد دانشگاه ايالتي فوردهم نيويورك آمريكا گفت: با توجه به بي‌اعتمادي مردم نسبت به دولت آمريكا در حل مشكلات، طبقه متوسط خواهان ايجاد شكل جديدي از دموكراسي است.

دكتر گاتني، در مورد اعتراض به بحران بي‌عدالتي با اشاره به حضور خود در ميان كمپ‌هاي اعتراض آميز مردم در آمريكا به خصوص در نيويورك افزود: در ابتداي اين اعتراضات تنها در شهرهاي بزرگ مانند لس‌آنجلس و نيويورك كمپ‌هاي اعتراض‌آميز برپا مي‌شد، اما اكنون حتي در شهر‌هاي كوچك نيز كمپ‌هاي اعتراض‌آميز برپا شده است.

وي با اشاره به شعار این جنبش اظهار داشت: براساس آمار ، ثروت های خصوصی در امریکا در اختیار یک درصد جمعیت است و جنبش می خواهد توزیع ثروت و قدرت ، عادلانه باشد.

 استاد دانشگاه نیویورک افزود: امریکا کشور متنوع و دارای گرایش های سیاسی مختلف است که این گرایش ها در جنبش حضور دارند و در پی دست یابی به راهکارهایی برای ابراز نظر خود هستند.

 وي در ادامه اظهاراتش با اشاره به گفت‌وگوهاي خود با مردم معترض در آمريكا گفت: در اين گفت‌وگو‌ها بسياري از مردم، دليل حضور خود را در اين جنبش اعتراض‌آميز، نرخ بالاي بيكاري، افزايش هزينه‌هاي تحصيلات دانشگاهي، نبود مراقبت‌هاي بهداشتي،‌ خصوص‌سازي آموزش عمومي اعلام كردند

اين استاد آمريكايي اظهار داشت: از مشتركات افراد معترض به سياست‌هاي اقتصادي آمريكا مي‌توان به خشم و بي‌اعتمادي آنها نسبت به دولت در حل مشكلات، نبود احساس مسئوليت در ميان مقامات آمريكايي، سودجويي آنها از بحران اقتصادي اشاره كرد كه در واقع اين مسائل باعث ايجاد شكاف در ميان مردم شده و اين جنبش اعتراض آميز را ايجاد كرده است.

 دكتر گاتني ادامه داد: اين جنبش اعتراض ‌آميز مي‌خواهد حقوق از دست رفته مردم و منابعي را كه در گذشته مردم در اختيار داشته‌اند بازپس گيرد و شعار 99 درصدي معترضان براساس آماري است كه در كشور مشهود است و اين جنبش سعي مي‌كند توزيع ناعادلانه ثروت و قدرت به شكل بهتري انجام گيرد.

وي با بيان اينكه در اين جنبش طيف وسيعي از مردم با گرايش‌هاي مختلف حضور دارند، خاطر نشان كرد: مردم آمريكا در اين جنبش به دنبال راهكاري براي بيان خواسته ‌هاي خود هستند. همچنين درباره گستردگي اين جنبش بايد گفت به طور مثال در اول ژانويه سال جاري حدود 2660 كمپ در سراسر جهان در اعتراض به سياست‌هاي دولت كشورشان برپا بود كه بيشترين كمپ‌ها در آمريكا قرار داشت. در حال حاضر نيز برخي از اين كمپ‌ها فعاليت خود را ادامه داده و برخي ديگر توسط پليس جمع شده‌اند.

اين استاد دانشگاه در پايان سخنان خود گفت: افراد معترض در جنبش‌هاي وال استريت از شبكه‌هاي اجتماعي مانند فيس بوك استفاده مي‌كنند و در سراسر جهان به صورت هماهنگ عمل مي‌كنند و اين جنبش به دنبال ايجاد يك شكل جديد از دموكراسي و يك جامعه سياسي متشكل از حداكثر عموم مردم است. در واقع اين جنبش سيستم نمايندگي را لغو مي‌كند و افراد حاضر در اين جبنش‌هاي اعتراض‌ آميز خواهان تصميم‌گيري جمعي هستند.

رئيس دانشكده مطالعات جهان: جنبش وال استريت نه گفتن به نگرش و سياست‌هاي سلطه آميز نظام سرمايه‌داري آمريكاست

ديگر سخنران مراسم افتتاحيه رئيس دانشكده مطالعات جهان درباره نهضت امریکایی وال استریت در مقابل امریکا گرایی، امریکا سازی وآمریکایی بودن به ايراد سخن پرداخت.

دكتر سعيد رضا عاملي گفت: مردم امریکا به نابرابری اقتصادی در امریکا اعتراض کردند. این نابرابری اگرچه اعتراضی است به وضعیت اقتصادی در امریکا ولی این یک حرکت اقتصادی صرف نیست بلکه یک حرکت سیاسی و فرهنگی است، اعتراضی به وضعیت غالبی که در امریکا به وجود آمده است.

وي در ادامه افزود: در اینجا می خواهم به اين سوال ها پاسخ دهم: چه تصویر کلی از قدرت در جهان وجود دارد؟ به نظرم اگر ما نگاهی کلان به قدرت نداشته باشیم به خاطر زیر مجموعه هایی که دارد نمی‌توانیم تحلیل پیوستاري از آن داشته باشيم. چرا امریکاي سلطه در سطح ملی و جهانی به وجود آمد؟ چه معرفت شناسی از آمریکای یک درصدی می توان ارائه کرد؟ چه ظرفیت‌هایی را آمریکای یک درصد ایجاد کرده است تا بتواند بر 99 درصد مردم امریکا سلطه داشته باشد؟ چه فرایند هایی را امریکای یک در صد ایجاد کرده است؟

 استاد مطالعات آمریکای شمالی با اشاره به مولفه‌های قدرت گفت: مؤلفه اول این است که به وجود آمدن فضای مجازی، با یک تصاعد مجازی افزایش قدرت در جهان مواجه شده‌ایم. منظورم از این واژه این است که محیط مجازی محیط ریاضی است. محیط ظرفیت متمایل به بی‌نهایت ریاضی است. در این محیط وقتی شما تولیدی را انجام می دهید، تولید متصاعد مجازی می شود و یک قدرت فراگیر جهانی ایجاد می‌کند. یعنی تولیدات مجازی متمایل به بی نهایت تولید، توزیع و مصرف محسوب می‌شود. امروز شما می‌بینید گوگل به عنوان پدیده کالیفرنیایی چگونه 65 درصد سرچ دنیا را در انحصار خودش قرار داده است، چگونه پرتال‌های بزرگ کالیفرنیا امروز قلمروهای روزمره زندگی جهان را در انحصار خود قرار داده اند. عامل دومی که قدرت و مدیریت قدرت گرایانه را در جهان ضریب و توانش بالا می‌دهد؛ ظهور مفهومی است به نام «نانو مجازیت» نانو تکنولوژی صنعت کوچک سازی پدیده هاست. یک نانومتر یک میلیاردم متر است. یک نانو مجازیت یعنی کوچک سازی جهان متمایل به بی نهایت. اگر یک نظام قدرت بتواند جهان را آنقدر کوچک بکند که زیر موس خودش بیاورد آن وقت خیلی امکان مدیریت بالای تخریب و جهت دهی فراهم می شود. امکان تغییرجهان در سطح وسیعی فراهم می‌شود. این قدرتی است که در این محیط امکانش هست ولی در محیط فیزیکی امکانش وجود ندارد.

نويسنده كتاب «استعمار مجازي آمريكا» افزود: پدیده سوم قدرتی، وبی وود است. پدیده وبی‌وود فرسنگ ها بالاتر و قَدَرتر از هالیوود گام بر می دارد. هالیوود عرصه قدرت سینماست ولی وبی وود عرصه قدرت همه ابعاد زندگی است. امروز فضای مجازی در بعضی از عرصه‌ها فضای 85 درصدی زندگی است. قدرت این محیط قدرت بسیار بزرگی است. لذا با توجه به این دیدگاه ما با دو فضایی شدن همه ظرفیت های جهان مواجه شده ایم. می‌توانیم این را بگوییم که خیر و شر از ظرفیت مضاعف برخوردار شده اند. خیر ظرفیت مضاعف پیدا کرده است. شر هم همینطور. وگاهی اوقات وقتی آدم در یک مسئله جزیی خیلی عمیق می‌شود مسائل بزرگتر را فراموش می‌کند این مسئله‌ای است که ما در ذیلش می خواهیم مسئله وال استریت را مورد توجه قرار دهیم.

 وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا آمریکای سلطه در سطح ملی و جهانی به وجود آمداظهار داشت: من می‌خواهم برگردم به اکتشاف کریستف کلمب. تاریخ می‌نویسد که کریسف کلمب آمریکا را کشف کرد. خیلی واژه کشف حرف زوری است. کریستف کلمب به عنوان تاجری که به دنبال طلا بود به آنجا رفت. آنجا را کشف کرد برای اروپایی‌ها. و اِلا اکتشاف خاصی صورت نگرفته بود. میلیون ها نفر از مردم آنجا زندگی می‌کردند. اگر امروز از تسخیر وال استریت صحبت می کنیم برای این است که این سلطه آن زمان بر مردم بومی امریکا اتفاق افتاد. لذا روحیه مردم یک درصدی متعلق به امروز امریکا نیست متعلق به همان روزی است که آمریکا را به اصطلاح کشف کردند ولی در واقع اشغال آمریکا بود نه کشف آمریکا. سیصد سال است که این جامعه یک درصدی وجود دارد با همین روحیه سلطه و اشغال. رشد کرده است، توان پیدا کرده است. امریکای یک درصدی وارث امریکای جنگ و کشتار جمعی است.

دكتر عاملي تصريح كرد: به نظر می‌رسد یک اتفاقی باید بیفتد. شما ببینید صهیونیسم چهره یهود را در جهان خراب کرد. آمریکای یک در صدی چهره آمریکا را در جهان ضعیف کرد. چهره کلان آمریکا را تبدیل به یک چهره زورگو و بی‌منطق کرد. آمریکای سلطه به چگونگی تولد امریکا بر می گردد. امریکا با کشتار امریکای بومی متولد شده است. اعداد و ارقام خیلی متفاوت است ولی چیزی که معلوم است امروز از آن جمعیت مردم بومی آمریکا که تا بالای 100 میلیون هم ذکر شده است یک جامعه دو میلیونی از امریکای بومی باقی مانده است. امریکا قبل از اینکه به ملت های دیگر ظلم کند به میزبان خودش ظلم کرده است. جامعه امریکای بومی میزبان بوده اند. این داستان ادامه پیدا کرده است.

استاد دانشگاه تهران با اشاره به روند تاريخ آمريكا گفت: متاسفانه در تاریخ سیاست امریکا شواهد آبرومندی نیست یا مستقیم یا غیر مستقیم درگیر کشتار و جنگ بوده است و این درگیری ادامه پیدا کرده است. آمریکا از همان آغاز که با کشتار مردم بومی آغاز کرده است و ادامه آن که به هیروشیما، ناکازاکی، ویتنام، افغانستان و عراق رسیده است و هنوز هم این طبل جنگ خیلی محکم است و خیلی مرتب می زنند و مثل اینکه یک افتخاری برای سیاستمداران امریکاست که مرتب این قدرت خود را به رخ مردم جهان بکشند که این طبل جنگ آماده عملیات است. در همین فیلیپین از سال 1899 تا 1902 میلیون ها نفر مردم نظامی و غیر نظامی توسط آمریکا کشته شده‌اند. تا چهار میلیون نفر کشتار دسته جمعی ذکر شده است. در هیروشیما و ناکازاکی در دو روز تا 300 هزار نفر کشته شدند و هنوز از تاثیر مواد شیمیایی که استفاده کردند مردم در رنج و تب هستند. در ویتنام بین سال‌های 1955 تا 1975 میلیون ها نفر را محکوم به جنگ کردند. می‌گویند تبعیض شده، تبعیض شده را درک می‌کند. ما که 8 سال جنگ داشتیم، می‌توانیم مردم فیلیپین و ویتنام را درک کنیم که جنگ یعنی چه. در جنگ شرایط زندگی به هیچ وجه شرایط مناسبی نیست. در جنگ شرایط فشار است. شرایطی که بین کودک، پیر و یک نظامی تفاوتی قائل نمی‌شود. 2 تا 4 میلیون نفر در ویتنام کشته شدند و همچنان هنوز ادامه دارد.

وي در پاسخ به این سئوال که چه معرفتی بر امریکای یک در صدی حاکم است؟ اظهار كرد: باید گفت تفکر استثناءگرایی بر اندیشه آمریکایی یک درصد حاکم است. یک تفکر استثناگرایانه. تفکری که خودش را استثنا می‌کند. ازهر قانون و سازمانی با نام اینکه برترین‌های جهان است. با این نام که قدرت، حق است. یعنی هرچه قدرت داری حق داری. این تفکری است که از جهان بینی خودخواهانه برخوردار است. از یک روحیه حذف کردن دیگران به هرقیمتی برخوردار است. ارزش یکی با لحاظ قدرت برای آنها مساوی همه است. یعنی یک نفر بماند همه از دنیا بروند. آن منطق منطقی است که تبدیل به یک امریکاگرایی از یک ایدئولوژی نهادینه شده در تفکر جمعیت خاصی از رهبران آمریکا حکایت می‌کند که تفسیر خودخواهانه‌ای از حق و حقوق زندگی با تکیه بر قدرت ارائه می‌کنند.از همان آغاز، سیاست یا بپیوندید یا بمیرید پایه امریکای سلطه طلب بود. این سیاست مربوط به امروز آمریکا نیست بلکه اندیشه ای قدیمی است که اصلا پیشرفتی در آن نمی بینیم. اگر جامعه‌ای در انسانیت پیشرفت نکند در ساختمان و بزرگراه و در تکنولوژی ارتباطات پیشرفت بکند واقعا پیشرفتی نکرده است. پیشرفت مربوط به انسانیت است مربوط به انسان است. مربوط به معنویت است.

 دكتر عاملي با انتقاد از شعار دموكراسي آمريكا تاكيد كرد: روح دموکراسی به رسمیت شناختن است. یعنی دیگران را به حساب بیاور. شما ببینید در افغانستان چه شد. در عراق چه شد. به نظر من مردم آمریکا تازه دارند طعم ظلم این یک درصدی ها را درک می کنند. اگر به جای مردم عراق بودند اگر به جای مردم ایران بودند. اگر به جای مردم افغانستان بودند، این اتفاق نباید امروز در آمریکا می افتاد. سال های سال پیش نهضت مقابله با سیاست‌های وال استریت باید اتفاق می‌افتاد. این وال استریت نیست. این وایت هاوس است. وال استریت نمودی از وایت هاوس است. وال استریت نمود و مصداق از سیاست‌های کاخ سفید است. چیز روشنی است که نظام انتخاباتی آمریکا وابسته به نظام سرمایه‌داری آمریکاست. در واقع انتتخابات نیست. قدرت مالی است. توان مالی است. حرف و منطق در این چهارچوب هم بیان می شود. ولی این ساختار است که کارش را جلو می‌برد. بسیاری از نهاد‌های مالی دنیا را در انحصار خود گرفته‌اند. بسیاری از نهادهای رسانه‌ای دنیا را در انحصار خود گرفته‌اند. رسانه آمریکا رسانه دروغ است با تکنیک. دروغی است که دیگران راست بپندارند. این اوج تکنیک رسانه است. رسانه در اوج بازنمایی زمانی قدرتمند است که بتواند دروغ را آنقدر بزرگ بگوید که کسی در دروغ بودنش تردید نکند. بزرگ ترین دروغی که در رسانه آمریکا گفته شده درباره ایران است. آنقدر چهره ایران را سیاه کرده‌اند که افراد قبل از آمدن به ایران دچار هراس می‌شوند. دیگر فکر نمی‌کنند مردم ایران، تونس، مصر و غیره مردم متمدنی هستند. سلطه رسانه‌ای جهان دوم می‌سازد. جهان دوم غلبه بر جهان اول دارد. آنقدر جهان دوم را پررنگ می‌کنند که افراد جهان اول را فراموش می‌کنند. همان جهانی که در جهان یوتیوبی، فیس بوکی و تویتری عرضه شده است.

وي در ادامه افزود: نهادهای اقتصادی مثل imf، بانک جهانی و wto همه این نهادها در اختیار آمریکا است. شما امروز اگر بخواهید بالای 5 هزار دلار گردش مالی بین المللی انجام دهید، گردش مالی آن از مسیر نهادهای مالی آمریکا می گذرد. یعنی هر جا که می خواهی قدم بگذاری یک جوری عمل می کنند که بقیه جای نفس کشیدن نداشته باشند. دموکراسی یعنی فرصت صحبت دادن به دیگران نه ایجاد جامعه لال. این دموکراسی از جنسی است که نمی گذارد صدای کسی بلند شود.

رئيس دانشكده مطالعات جهان با انتقاد از عقلانيت حاكم بر تفكر غرب خاطر نشان كرد: قرن بیستم شاهد کشته شدن انسان هایی بود که تا بیست و دو برابر کشته شدگان جنگ در قرن 18 و 12 برابر انسان های کشته شده در قرن 19 بود. آخر این چه عقلی است. جهان و جهان سیاست مسیر عقلانی طی نمی‌کند. واقعا مسیر جهالت و بربریت را طی می‌کند. برگشته اند به دوره بربریت. به انحصار در آوردن نهادهای بین المللی سیاسی مثل سازمان ملل، در سازمان ملل هم یک شورای امنیتی ایجاد شده. همه کسانی که بحث حقوقی روابط بین الملل می‌کنند می‌بینند که آنها ساختار دموکراسی ندارند. برای اینکه یکی می‌تواند نظر جمع را وتو کند. نهادهای فرهنگی که ایجاد کردند مثل گوگل. گوگل امروز خبر 40 هزار خبرگزاری دنیا را ویرایش می کند. در گذشته آسوشیتد پرس خبرگزاری بزرگی بود ولی امروز در برابر گوگل نیوز يك خرده خبرگزاری محسوب می‌شود. این فضا 40 هزار پایگاه خبری را ویرایش می کند ولی خبر را چگونه تحویل ما می‌دهد؛ بر اساس رتبه بندی خودش. اين يعني به انحصار کشاندن فضای دوم زندگی یعنی فضای مجازی.

وي در پاسخ به اين پرسش كه چه نهادهایی را فضای یک درصدی ایجاد کرده استگفت:پاسخ  دموکراسی کردن جهان است. به نظر من دموکراسی کردن جهان از دیدگاه آمریکایی اهانت به مردم جهان است. اصلا نگاهی که ما بقیه را نفهمیم و غیرمتمدن بدانیم، توهين آميز است. اینکه آمریکایی ها از توسعه دموکراسی در کشورهای دیگر صحبت می کنند، واقعا اهانت به ملت های دیگر است. هر ملت حوزه فرهنگی و سیاسی بومی خود را دارد. اگر به دولت آمریکا بگوییم سیاست جمهوری اسلامی را دنبال بکنید، اعتراض می کنند. می گویند ما تاریخی داریم، روشی داریم برای زندگی مان. ایران منطق خودش را دارد. سنت خودش را دارد. بر مبنای سنت پیغمبر اسلام می خواهد زندگی کند. بر مبنای نص الهی می خواهد زندگی کند. به دنبال روش جامع زندگی یعنی توجه همزمان به عقلانیت و معنویت است. در منطق آمریکایی دموکراسی یک ابزار است. ابزاری است که پشتش تفنگ است. آخر چه گونه می شود هم از دموکراسی صحبت کرد، هم جنگ فراگیر ایجاد کرد. اين مسئله در حوزه علم هم وجود دارد. به نظرم حتی نهاد علم هم در آمریکا از نگاه استثناگرایانه سالم نمانده است. نهاد علم هم حتی به نوعی استانداردها و روش های تفکری را نهادینه کرده گو اینکه علم مطلق است می دانید اگر علم را مطلق بکنیم آن را انکار کرده ایم. علم طبیعتش در تغییر است.

دكتر عاملي در پایان یادآور شد: بین لایه مردم و لایه قدرت دارد فاصله می افتد و این فاصله را شما در اروپا و آمریکا و هر جایی که سیاست سلطه آمیز بر مردم وجود دارد جدی تر شده است. البته دو عنصر آگاهی و کاهش عصبیت بیداری جهانی را به وجود آورده است. مردم جهان را بر علیه جامعه یک درصد سلطه گرا بسیج کرده است.جامعه یک درصد سلطه گرای آمریکای امروز فقط بر 99درصد مردم آمریکا ظلم نمی کنند بلکه بر 99% مردم جهان ظلم می کنند. توسعه آگاهی ها و کاهش لایه عصبیت موجب بیداری عظیم در جهان شده است که دیوارهای کاخ های سرمایه داری و ظلم را به لرزه در آورده است. حرف دقیق تر این است که آمریکا 99 درصد و جامعه 99 درصد جهانی قربانی دوری از خدا هستند. این روند بیداری؛ جهان را به سمت بازگشت به خداپرستی و توحید راهنمایی خواهد کرد.

 در پايان مراسم افتتاحيه اين همايش ادريس سماوي حامد،عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه ایالتی کلرادو نیز جنبش وال استریت را اعتراض به بی عدالتی در جامعه امریکا دانست و گفت: بسیاری از مردم امریکا از نابرابری اجتماعی آگاه و متوجه شده اند که یک درصد جامعه کل ثروت را در دست دارد.

دکتر ادریس سماوی با اشاره به اینکه وال استریت از سرخوردگی فزاینده بخش مهمی از توده مردم امریکا در مورد آینده و فرصت های رشد و ترقی نشات می گیرد افزود: این موضوع تا حدی به اعتقاد فعالان جنبش به فرصت های برابر در موفقیت اقتصادی مربوط است.

منبع : دانشکده مطالعات جهان