نظريه‌هاي روابط بين‌الملل (بخش دوم)

دامنه مطالعهدامنه روابط بين‌الملل از كجا تا كجاست و چه موضوعاتي را بايد پوشش داد؟ استنلي هوفمن معتقد است كه كليه عوامل و فعاليت‌هاي مؤثر بر خط مشي‌هاي خارجي و قدرت واحدهاي اساسي تشكيل دهنده جهان را بايد مطالعه كرد. از نظر مورتون كاپلان نيز نظريه پرداز بايد به تمامي نظام هاي گذشته، حال و آينده و حتي نظام‌هاي فرضي بپردازد و معتقد است كه بدون مطالعه تاريخ اروپا نمي‌توان همگرايي اتحاديه اروپايي را درك كرد.
به اين ترتيب نظريه يك دستاورد علمي است كه به بيان واسكز موجب شناخت ما مي‌شود و ميان پديده‌هاي ظاهرا نامرتبط و بي‌معنا براي ما جهاني معنادار ايجاد مي‌كنند و به ما براي شناخت واقعيت كمك مي‌كند. اما واقعيت چيست؟ آيا واقع چيزي است كه در بيرون رخ مي‌دهد يا خودش يك موضوع نظري است؟ در اين باره اتفاق نظري وجود ندارد و ريمون آرون آن را واژه بسيار مبهمي خوانده است. (قضيه مسواك و قضيه آشوب و مانع يا علت همكاري بودن آن)
انواع نظریه
از يك نظر نظريه‌پردازان را به دو دسته مي‌تواند تقسيم كرد
1) نظريه‌پردازان رده اول first order theorists كه در مورد ساختار و پويايي نظام بين‌المللي نظريه پردازي كرده‌اند. مثل واقع‌گرايي، ليبراليسم، نهادگرايي نوليبرال اينها به تبيين واقعيت مي‌پردازند ولي
2) نظريه‌پردازان رده دوم Second order theorists به مسائل فرانظري metatheoretical issues پرداخته و به روش غير مستقيم با تأكيد بر مسائل هستي شناسي ontological و معرفت شناسي epistemological درصدد افزايش فهم ما از سياست جهاني هستند مثل فمينيسم و نظريه انتقادي و پساتجدد. اينها به عوامل تشكيل دهنده يك نظريه خوب مي‌پردازند و اينكه چه موضوعاتي بايد در نظريه لحاظ شود و به چه سئوالاتي بايد پاسخ داد.
سئولات نظریه
سئوالاتي كه يك نظريه خوب بايد به آن توجه كند عبارتند از:
سرشت جهان
سرشت جهان چيست و عناصر تشكيل دهنده آن كدامند؟ در پاسخ به اين سئوال نظريه‌پردازان فرانظري خود به سه گروه زير تقسيم شده‌اند:
1) ماديگرايان materialists، از نظر ماديگرايان موجوديت مادي مستقل از فهم و ذهن انسان است و با مشاهده بايد آن را شناخت.
2) معناگرايان idealists از نظر معناگرايان موجوديت ماده ساخته ذهن انسان است و جز با فهم انسان وجود نمي‌يابد و در نتيجه براي رسيدن به يك فهم مشترك، گفتمانی هم لازم است. مثلا اگر بدانيد كه دو جهان است يا يك جهان بيشتر نيست اين در رفتار شما با ديگران تأثير خواهد داشت.
3) گروه ميانه. اما گروه سوم معتقدند كه برخي موضوعات واقعي هستند و برخي ديگر بستگي به گفتمان ما تغيير مي‌كنند و فهم ما در برخي از موضوعات مهم است.
سرشت کنشگران
سئوال دوم درباره سرشت كنشگران است. در اين باره هم نظريه‌پردازان فرانظري راه اختلاف رفته‌اند.
1- از منظر سنتگرايان ساختارهاي مادي ثابتند و باعث شكل‌گيري كنشهاي كنشگرايان مي‌شود
2- از نظر پساساختارگرايان گفتمان مهمتر از ساختارها است و رويه‌هاي گفتماني discursive practices را بر سوژه‌ها و واقعيت مؤثر مي‌دانند. اينها معتقدند كه منافع كنشگران آموختني است و متكي بر واقعيت محض و جدا از ذهن نيست مثل درستي تبليغات سيگار.
هستی شناسی
سئوال سوم درباره هستي شناسي است كه دو گروه در تضاد هستند.
1. فردگرايي individualism
2. كل‌گرايي wholism
بعبارت ديگر آيا فرد مهم است يا ساختار. در سياست بين‌المللي تقدم بر دولت‌ها است يا ساختار و سيستم بين‌المللي يا چيزي ميان اين دو. يعني هيچيك از ديگري استقلال ندارد بلكه به هم وابسته و به اصطلاح در يك هم نهاد ديالكتيكي به هم پيوند خورده‌اند.
انواع کنشگران
سئوال ديگر درباره انواع كنشگران در روابط بين‌المللي است. از قديم دولت‌ها را مهمتر مي‌دانستند و آنها را محور روابط بين‌المللي قلمداد مي‌كردند ولي نظريه‌هاي فراملي‌گرايي يا كثرت گرايي بر نقش عناصر ديگري مثل افراد، جنبش‌ها و سازمان‌هاي غير دولتي و شركت‌هاي چند مليتي هم تأكيد كرده‌اند و معتقد به تكثر بازيگران هستند.

به نقل از : انديشکده روابط بين الملل