نظريه‌هاي روابط بين‌الملل (بخش سوم)

معرفت شناسیسئوال ديگر مربوط به معرفت‌شناسي است يعني چگونه بدانيم كه چيزي را مي‌دانيم. در اين باره دو دسته امكان گرايان در مقابل نسبي گرايان قرار دارند.
1- از نظر امكان گرايان واقعيت مستقل از شناخت است و در قالب توصيفات درست مي‌توان به شناخت دست يافت. (مثلا درست بگو ببينم چي شده)
2- اما از نظر نسبي گرايان شناخت حقيقي و اساسا شناخت ممكن نيست. امكان گرايان هم به دو دسته
i) خردگرايان rationalists خردگرايان خرد انسان را در درك واقعيت توانا مي‌دانند مثل فلاسفه و تجربه‌گرايان شناخت را تنها از طريق تجربه ممكن مي‌دانند مثل دانشمندان.
ii) و تجربه‌گرايان positivists تقسيم مي‌شوند. برخي تجربه‌گرايان را با اثبات‌گرايان positivists در يك گروه دانسته‌اند چرا كه اثبات‌گرايان هم با تكيه بر نظريه‌هاي عمومي علوم طبيعي در پي توضيح نظم سياست بين‌المللي بودند و به نظريه‌پردازان توصيه مي‌كردند كه از لحاظ ارزشي بي‌طرفي را رعايت كنند. همين تجربه‌گرايي يا علم‌گرايي بود كه در دهه‌هاي 1950 و 1960 به نام انقلاب رفتاري وارد روابط بين‌المللي شد و از اين پس روش‌هاي سنتي كه متكي بر تاريخ و فلسفه بود را غير علمي معرفي و طرد كرد.
اما امروزه همين تجربه‌گرايي هم زير سئوال است. لودويگ ويتگنشتاين مي‌گفت واقعيت در درون زبان ساخته مي‌شود يعني چرخش زبان است كه واقعيت را معرفي مي‌كند. (تأثير خوش‌زباني و چرب‌زباني) توماس كوهن مي‌گفت علم بر پارادايم‌هاي خاصي مبتني است و اين پارادايم‌ها را نمي‌توان از طريق علمي مقايسه كرد مثلا مي‌توانيد از طريق علمي بگوييد كدام خودرو مفيدتر است؟ پل فایرابند هم معتقد بود كه علم در عمل تابع فلسفه علم نيست و معياري براي برتري شناخت علمي بر ديگر ادعاي شناختي نيست. مثل داغ بودن بازار استخاره. ميشل فوكو و ژاك دريدا هم جديدا علم‌گرايي را زير سئوال برده و بر نسبي گرايي و گفتماني بودن شناخت تأكيد كرده‌اند. مشيرزاده (12) به نقل از فرگوسن و متزباخ مي‌گويد كه تفاوت و تعدد گاه غير قابل جمع اين ديدگاه‌هاي نظري اغلب بخاطر تفاوت در اين ديدگاه‌هاي فرانظري است.
انواع نظریه های رده اول
تقسیم بندی کار
نظريه‌هاي رده اول روابط بين‌الملل هم خود در چندين دسته مختلف مورد طبقه‌بندي قرار گرفته است. اي اچ كار و تقريبا همه واقع‌گرايان، نظريه‌هاي روابط بين‌المللي را در دو دسته
1) واقع‌گرا realist واقع‌گرا جهان را چنانكه هست مي‌پذيرد و دنبال تحميل اصول اخلاقي خود بر آن نيست و ميان خير سياسي و خير اخلاقي قائل به جدايي است و درس تاريخ و تلقي از سياست را مبتني بر مبارزه قدرت مي‌داند.
2) و آرمان‌گرا utopianist قرار داده‌اند. آرمانگرا بي‌توجه به بنيان مادي كل سياست، هماهنگي طبيعي منافع را ممكن مي‌داند و حقوق و اخلاق را كه در جوامع كوچك مشاهده مي‌شود را قابل تعميم بر جامعه بين‌المللي مي‌داند.
تقسیم بندی وایت
مارتين وايت اين نظريه‌ها را به سه دسته تقسيم كرده كه عبارتند از
1) واقع‌گرايي يا سنت ماكياولي. واقع‌گرا معتقد است كه قراردادي ميان دولت‌ها نيست و دولت‌ها منافع خود را بيشتر از هر چيزي ترجيح مي‌دهند و جامعه بين‌المللي مفهومي ندارد و صلح نتيج ناامني متقابل است و كارگزاران هم تابع منافع خود هستند و دولت تنها جامعه ممكن است و از جنگ براي تأمين منافع آن حذر نمي‌كند.
2) انقلابي‌گري يا سنت كانتي. انقلاب‌گرا دنبال غايت شناخت يعني تشكيل جامعه بين‌المللي است و وجود دولت‌هاي متعدد را مانع از آن مي‌داند. وي خواستار بازبيني راديكالي در نظام دولتي است و معتقد است كه انسان بر دولت مقدم است و تنها جامعه امن جامعه جهاني است.
3) خردگرايي يا سنت گروسيوسي. در مقابل آن دو خردگرا قرار دارد كه راهي ميانه است يعني وضعيت ماقبل قرارداد را هرج و مرج مطلق نمي‌داند بلكه انسان را يك جانور اجتماعي دانسته كه در تعامل مستمر با ديگري است. حتي وضعيت طبيعي نيز وضعيت شبه اجتماعي است و وجود دولت‌هاي متعدد وضعيت جنگي در روابط بين‌المللي ايجاد نمي‌كند. با اين حال از نظر يك خردگرا جامعه بين‌المللي هم خصوصيات جامعه داخلي را ندارد كه يك مرجع اقتدار داشته باشد ولي جامعه منحصر به فردي است كه در آن دولت‌هاي مستقل به روابط تجاري و ديپلماتيك با هم پرداخته و بر اساس حقوق بين‌المللي و اصول مدنيت به يكديگر احترام متقابل مي‌گذارند و قانوني در اين رابطه حاكم است.
تقسیم بندی براون
در طبقه‌بندي براون اين نظريه‌ها به دو دسته تقسيم مي‌شود:
1) تجربي empirical و
2) هنجاري normative يا تجويزي تقسيم مي‌شود كه اين دسته اخير خود به دو دسته
a) جهان وطن گرا cosmopolitan جهان وطن گرا از بعد اخلاقي به اجتماع كل بشريت توجه دارد
b) اجتماع‌گرا communitarian. اجتماع‌گرا از همين بعد به اجتماعات محدودتر اولويت مي‌دهد.
تقسیم بندی بنکس
از نظر مايكل بنكس سه دسته تقسيم مي‌شود
1) واقع‌گرا. اين دسته جهان را همچون ميز بيليارد هر دولتي را به توپي تشبيه مي‌كند كه در فكر بيرون كردن ديگران از صحنه است
2) كثرت‌گرا pluralist. ثرت‌گرايان شبكه‌اي از روابط متعدد و متداخل مي‌بينند كه به نظام جهاني شكل مي‌دهد
3) ساختارگرا structuralist. از نظر ساختارگرايان هم نظام جهاني اختاپوسي با شاخك‌هاي قوي است كه ثروت را از جوامع فقير پيرامون به مراكز ثروتمند منتقل مي‌كند و اقتصاد را عامل اصلي دانسته و تضاد ميان فقير و غني را مورد توجه قرار مي‌دهند.
تقسیم بندی روزنا
جيمز روزنا هم نظريه‌ها را به سه دسته معرفي مي‌كند
1) دولت‌محور،
2) چند محور multicentric. چند محور بر تعدد كنشگران و پيچيدگي نظام بين‌المللي تأكيد مي‌كنند و وابستگي متقابل را در رفع تعارض نقش و منافع آنها مؤثر مي‌دانند.
3) جهان محور globalist. از نظر جهان محور هم بنيان اقتصادي نظام بين‌المللي الگوهاي تجارت و توزيع كالا و خدمات و تعارضات طبقاتي را ترسيم و تحت تأثير قرار مي‌دهد.
تقسیم بندی هولیس
هوليس و اسميت هم اينها را به دو دسته طبيعت‌گرا و غير آن طبقه بندي كرده كه طبيعت‌گرايان انسان را همچون طبيعت با همان انگيزه‌هاي طبيعي مي‌بينند و فقط بدنبال تبيين explanation رفتار انسان هستند. اما مخالفان اينها ميان انسان و طبيعت فرق قائل شده و در نتيجه دنبال فهم understanding رفتار انسان هستند.
با وجود اين طبقه‌بندي‌هاي مختلف نكته مهم اين است كه اسميت در 1999 به اين نتيجه رسيد كه يك نظريه را در يك دسته نمي توان قرار داد و از اين نظر آنها را كاملا ساختگي دانسته اما مي‌پذيرد كه رشته روابط بين‌المللي اساسا خود را به همين شكل و بر مبناي اين تمايزات تعريف كرده است. (مشيرزاده 16) در روابط بين‌المللي اجماع و اتفاق نظري درباره نظريه وجود ندارد كه خاص اين رشته هم نيست. جوزف فرانكل هم در كتاب نظريه معاصر روابط بين‌المللي مي‌گويد ما نظريه به معناي حقيقي آن نداريم هر آنچه شما مي‌بينيد و مي‌شنويد مدلهايي و چارچوب‌هايي و الگوهايي از رفتارها هستند كه با هم متفاوت هستند. وقتي از يك نظريه براي رفتار دولت‌ها صحبت مي‌كنيد يعني براي همه موارد مشابه در همه زمان‌ها و مكان‌ها ثابت است و جاري ولي وجود تعداد زيادي از اين دست نظريه نشان مي‌دهد كه هيچيك ديگري را جامع و مانع و كامل ندانسته است.

به نقل از : انديشکده روابط بين الملل