آدام اسمیت و معجزه اقتصادی چین
آدام اسمیت و معجزه اقتصادی چین

صادق زیباکلام
در چین نه اقتصاد آدام اسمیت پیاده شد و نه تغییر در نظام بسته، مختنق و غیردموکراتیک حزب کمونیست صورت گرفت. حزب کمونیست بدون آنکه کوچکترین تغییرات و اصلاحات سیاسی به وجود آورد یا درستتر گفته باشیم حاضر شود به وجود بیاورد، معجزه اقتصادی بزرگش را تحقق بخشید. در حالی که جوامع دیگر و کشورهایی که توانستهاند یک جهش بزرگ اقتصادی را تحقق ببخشند، بالضروره به سمت اصلاحات سیاسی هم رفتهاند، چین بدون آنکه کوچکترین گامی در جهت اصلاحات و توسعه سیاسی بردارد، موفق شد اصلاحات اقتصادیاش را به نحو چشمگیری تحقق ببخشد. رهبران حزب کمونیست چین نه تنها حاضر نشدند گامی در جهت اصلاحات سیاسی بردارند بلکه زمانی که یک جنبش اعتراضی مردمی (که اکثرا جوانان و دانشجویان تشکیلدهنده آن بودند) داشت جدی میشد،
حکایت پیشرفت اقتصادی چین حکایت غریبی است. پیشرفت چین یکی از اصول و بنیانهای پیشرفت اقتصادی را با چالش مواجه کرد. بگذارید بیشتر توضیح بدهم. از انقلاب صنعتی و آدام اسمیت به این سو رشد و توسعه صنعتی، جهش اقتصادی و در یک کلام خروج از مدار توسعهنیافتگی و عقبماندگی مستلزم دو پیشنیاز اساسی بوده است؛ اقتصاد آزاد و دموکراسی.
البته بسیاری از صاحبنظران، دولتمردان و مسوولان جمهوری اسلامی ایران 33 سال است که در مقام رد این ملزومات پیشرفت و توسعه اقتصادی بودهاند. آنان نه اقتصاد آدام اسمیت را لازمه پیشرفت میدانند و نه به طریق اولی دموکراسی را. برعکس، سعی کردهاند تا به زعم خودشان با خلق یک مدل یا الگوی ایرانی- اسلامی؛ یا بومیسازی و بومی کردن یک الگوی توسعه اقتصادی که با ویژگیهای مذهبی، تاریخی، فرهنگی و تمدنی ایرانی همسازی داشته باشد، یک مدل جدید ارائه دهند.که البته هنوز بعد از گذشت 33 سال این الگو را نساخته اند ولی دارند تلاش می کنند که الگوی ایرانی- اسلامی توسعه را بالاخره به دنیا ارائه دهند.
اگر از الگوی پیشنهادی ایران صرفنظر کنیم، تمامی کشورهایی که ظرف 50 سال گذشته از مدار توسعهنیافتگی خارج شده و به اقتصادهای پیشرفته بدل شدهاند، بدون استثنا آن دو ویژگی یا دو مولفه را داشتهاند: ایجاد یک اقتصاد آزاد سرمایهداری و حداقلی از دموکراسی. از آخرین مثالها که شامل ترکیه، برزیل، آرژانتین، اندونزی و مالزی میشود تا مثالهای قدیمیتر همچون کره جنوبی، تایوان، هنگکنگ، سنگاپور و...
به بیان دیگر هیچ کشور و مثالی را نمیتوان یافت که توانسته باشد با حفظ یک ساختار اقتصاد دولتی و حاکمیت اختناق و استبداد گام در مسیر توسعه و پیشرفت صنعتی جدی گذاشته باشد. همه کشورهایی که توانستهاند از نظر اقتصادی جهش کنند هم نظام اقتصاد دولتیشان را برچیدهاند و اقتصاد آدام اسمیت را جایگزین آن کردهاند و هم بالضروره یک درجهای از دموکراسی و حاکمیت قانون در آنها به اجرا درآمده است. برعکس کشورهایی که بر روی اقتصاد دولتی پای فشردهاند و در عین حال از نظر سیاسی هم با اختناق و استبداد روبهرو بودهاند، هیچ کدام نتوانستهاند به توسعه و پیشرفت اقتصادی چندانی دست یابند. از کره شمالی گرفته تا برمه، زیمبابوه، کوبا، مغولستان، سوریه، عربستان، لیبی (در زمان معمر قذافی) و دهها نمونه دیگر در آسیا، آفریقا و امریکای جنوبی که همچنان در مدار توسعهنیافتگی دست و پا میزنند. البته برخی از آنها نفت و گاز یا برخی مواد اولیه و خام دیگر داشتهاند و در سایه فروش آنها توانستهاند یک شکل ظاهری مدرنیته و توسعه به خود بگیرند، همچون عربستان سعودی که اگر یک روز درآمدهای نفتی آن قطع شود از افغانستان و حبشه هم فقیرتر و درماندهتر میشود.
چین اما یک استثنای بزرگ و تاریخی در این میان شد. در چین نه اقتصاد آدام اسمیت پیاده شد و نه تغییر در نظام بسته، مختنق و غیردموکراتیک حزب کمونیست صورت گرفت. حزب کمونیست بدون آنکه کوچکترین تغییرات و اصلاحات سیاسی به وجود آورد یا درستتر گفته باشیم حاضر شود به وجود بیاورد، معجزه اقتصادی بزرگش را تحقق بخشید. در حالی که جوامع دیگر و کشورهایی که توانستهاند یک جهش بزرگ اقتصادی را تحقق ببخشند، بالضروره به سمت اصلاحات سیاسی هم رفتهاند، چین بدون آنکه کوچکترین گامی در جهت اصلاحات و توسعه سیاسی بردارد، موفق شد اصلاحات اقتصادیاش را به نحو چشمگیری تحقق ببخشد. رهبران حزب کمونیست چین نه تنها حاضر نشدند گامی در جهت اصلاحات سیاسی بردارند بلکه زمانی که یک جنبش اعتراضی مردمی (که اکثرا جوانان و دانشجویان تشکیلدهنده آن بودند) داشت جدی میشد، در سال 1367 تصمیم به سرکوب اعتراضات گرفتند. ارتش دستور یافت وارد میدان تیانآنمین شده و بیش از یک صد هزار تظاهرکننده را که چند روزی میشد در آن میدان به عنوان اعتراض تجمع کرده بودند متفرق نماید. ستونهای تانک و زرهپوش وارد میدان تیانآنمین شدند و در عرض چند ساعت و کشته شدن 3 هزار تن از معترضان که اکثرا دانشجو بودند و بازداشت هزاران تن از معترضین، به تجمع آنان پایان بخشیدند. موج سرکوب و دستگیریها که به دنبال آن به راه افتاد بعد از چند ماه که به نظر میرسید چین در بستر یک جنبش بزرگ دموکراسیخواهی افتاده همه چیز را به سرعت به پایان رساند.
میماند این سوال پیچیده که به راستی چگونه میتوان جهش اقتصادی چین را با توجه به سرکوب و اختناق گسترده سیاسی از یک سو و بقای سوسیالیسم به عنوان ساختار بنیادی اقتصاد آن کشور از سوی دیگر تبیین کرد؟ آیا چین ثابت کرده که برای جهش اقتصادی نه نیازی به اصلاحات و توسعه سیاسی و حضور درجهای از آزادیهای سیاسی و دموکراسی است و نه نیازی به آدام اسمیت؟ آیا کشورهای دیگری هم میتوانند بدون اصلاحات سیاسی و بدون تغییر در ساختار اقتصادیشان و پیروی از اقتصاد آزاد آدام اسمیت، جهش و پیشرفت شگفتانگیز اقتصادی بنمایند؟
نخستین نکتهای که در خصوص چین باید گفت این است که کلاف جهش شگفتانگیز چین همچنان در حال باز شدن است. به بیان دیگر، مساله چین این گونه نیست که جهش اقتصادی آن کشور حدود سه دهه پیش شروع شده و اکنون دیگر کار تمام شده است و چین پروسه یا روند توسعه اقتصادی را با موفقیت به پایان رسانده است. چین در حقیقت در میانه راه است. درست است که ظرف سه دهه گذشته اقتصاد چین زیر و رو شده و با پشت سر گذاشتن آلمان و ژاپن از جایگاه بیستم اقتصاد جهان به جایگاه دوم صعود کرده است. اما همان طور که گفتیم جهش یا معجزه اقتصادی چین در میانه راه است و به هیچ روی به انتها نرسیده. به بیان دیگر این گونه نیست که چین جهش بزرگش را سه دهه پیش شروع کرده بدون آنکه دست به اقتصاد سوسیالیستیاش بزند و بدون اینکه ذرهای اصلاحات سیاسی به عمل آورد و حالا هم همه چیز تمام شده و حزب کمونیست به اهدافش رسیده و دیگر مشکل و مسالهای وجود ندارد. چین در میانه راه توسعه اقتصادیاش است و درست است که گامهای سترگ و محیرالعقولی برداشته اما مشکلات و مسائل زیادی بر سر راهش قرار دارد.
نکته دیگر اینکه درست است که بنیان کلان اقتصاد چین همچنان سوسیالیسم (مالکیت دولت بر اقتصاد) باقی مانده است اما آن بخش که معجزه اقتصادی چین لقب گرفته بخشی است که فرسنگها از اقتصاد دولتی فاصله دارد و در حقیقت فرمان آن نه در دست کارل مارکس که در دست آدام اسمیت است. قلب جهش بزرگ اقتصاد چین در مناطق آزاد میتپد. در مناطقی که دولت چین آنها را مناطق اقتصاد آزاد تعیین کرده، دولت هیچکاره است، شرکتها و صنایع بزرگ و کوچک چندملیتی و بعضا حتی کشورها و دولتها سرمایهگذاری کردهاند، تکنولوژی آوردهاند و سهم دولت چین فقط ارائه تسهیلات بانکی و سایر خدمات بوده است. دولت چین نه در تولید نقشی دارد، نه در توزیع، نه در ساخت، نه در فروش، نه در خرید و نه در هیچ امر دیگری. شرکتهای خارجی تصمیمگیری میکنند که چه تولید کنند، چقدر تولید کنند، مواد اولیه را از کجا تهیه کنند و کالای ساختهشده را به کجا صادر کنند. تنها ارتباط شرکتهای خارجی با مقامات چین در خصوص مالیات است. مناطق آزاد چین برای شرکتها و تولیدکنندگان خارجی شرایط ایدهآلی فراهم آورده. یک شرکت آلمانی، یک کمپانی امریکایی، یک کارخانهدار فرانسوی، یک تولیدکننده پوشاک مارکدار ایتالیایی و... به مناطق آزاد میآیند، تکنولوژیشان را وارد میکنند، مواد اولیه هم که کمابیش قیمت جهانی دارد، فقط میماند دستمزد. آنچه معجزه اقتصادی چین را رقم زده در این بخش سوم تولید یعنی دستمزد است. دستمزدها در چین بسیار پایین است و راز تولید قابل رقابت یا قیمت تمامشده پایین عمدتا در دستمزدهای پایین است و الا همان طور که گفتیم مواد اولیه قیمت جهانی دارد و تکنولوژی هم ثابت است، پس آنچه قیمت تولید را پایین میآورد دستمزد است. به بیان دیگر، معجزه اقتصادی چین مدیون آدام اسمیت، اقتصاد آزاد و عدم دخالت دولت است.
اما مشکلات اساسی و زیربناییتری در حوزه سیاسی و اجتماعی وجود دارد. فقدان اصلاحات سیاسی به معنای آن است که مخالفت سیاسی گسترده بالقوهای در چین وجود دارد. رهبران چین جنبش دموکراسیخواهی را در سال 1367 با قدرت و خشونت باورنکردنی سرکوب کردند اما مثل همه جنبشهای آزادیخواهانه دیگر جنبش سرکوب شد ولی از بین نرفت و به صورت یک جریان اعتراضی بالقوه مثل آتش زیر خاکستر در انتظار فوران به سر میبرد. گاهی یکی از ناراضیان دموکراسیخواه در چین ناقوس اختناق را به صدا درمیآورد و مقامات چین مجبورند او را ساکت کنند. ساکت کردن ناراضیان که نوعا نویسنده، صاحبنظر، هنرمند، روزنامهنگار و وبلاگنویس هستند باعث اعتراض غربیها میشوند. بارها و بارها مقامات امریکایی و اروپایی که به چین رفتهاند خواهان آزادی این زندانی سیاسی یا آن یکی شدهاند. چین رکورددار اعدام در جهان است. البته ظرف سالهای گذشته رهبران چین با معضل جدیدی به نام اینترنت روبهرو شدهاند. بعد از اعدام، چین رکورددار فیلتر کردن و بستن سایتها و وبلاگهای نویسندگان مخالف و ناراضی است. چینیها با همان خشونتی که ناراضیان در پکن را سرکوب میکنند مسلمانان ناراضی را هم در مناطق مسلماننشین آن کشور کشتار میکنند (که البته این مساله خیلی به ما مربوط نمیشود و من هم بیخودی آن را نوشتم). چین فقط در صادرات و جهش اقتصادی رکورددار نیست بلکه در سرکوب ناراضیان، منتقدان و مخالفان هم مقام بالایی در میان رژیمهای سرکوبگر جهان داراست.
اما مشکل اساسی و بنیادیتری در راه است. معجزه اقتصادی چین فقط در صادرات تولیدات ارزانقیمت به دنیا خلاصه نمیشود. رشد اقتصادی نزدیک به 10 درصد در طول 20 سال به معنای تغییرات عمیق در ساختار طبقاتی و اجتماعی چین است. سه دهه پیش زمانی که چراغ راهنمایی و رانندگی در یک چهارراه اصلی در خیابانهای شهرهای اصلی چین سبز میشد هزاران دوچرخه همچون بهمنی از دوچرخهسواران به حرکت درمیآمدند. صدها هزار چینی در پکن و سایر شهرهای بزرگ چین با دوچرخه به سر کار میرفتند. هزاران کارگر و کارمند زن در حالی که کودک خردسالشان را در عقب یا جلوی دوچرخهشان حمل میکردند به سر کار میرفتند. اما در پرتو معجزه اقتصادی چین بخش قابل توجهی از دوچرخهسواران دیروزی، امروزه با اتومبیل شخصیشان سر کار میروند. به بیان دیگر، یک طبقه متوسط بزرگ طی سه دهه گذشته در چین به وجود آمده. تا بدینجا رهبران چین توانستهاند با برآوردن نیازهای مادی طبقه متوسط جدید را ساکت و قانع نگه دارند. اما طولی نخواهد کشید که طبقه متوسط و بالنسبه مرفه شهرنشین چین خواستههای دیگری جز رفاه، طلب خواهد کرد. تا به حال کسانی که خواهان آزادی بیان، آزادی اندیشه و انتخابات آزاد بودند به دانشجویان، روشنفکران و نخبگان جامعه چین محدود میشد اما طبقه متوسط جدید به تدریج به سمت این مطالبات خواهد رفت.
به نظر میرسد رهبران چین هم به فراست به این خطر و تهدید پی بردهاند. در هجدهمین کنگره حزب کمونیست چین که در هجده آبانماه امسال در تالار بزرگ «خلق» در پکن و با شرکت نزدیک به 2300 تن از نمایندگان حزب کمونیست از اطراف و اکناف چین برگزار شده بود برای نخستین بار رهبران حزبی از جمله «هو جین تائو» رئیس جمهور و دبیر کل حزب کمونیست و در حقیقت بالاترین مقام کشور چین صحبت از «فضای سیاسی باز» به میان آورد. البته مراد آنان بیشتر آن بود که از فضای سیاسی باز باید در جهت مبارزه با فساد اقتصادی استفاده شود. اما «شی جین پینگ» 59ساله که از سوی اعضای کنگره حزب کمونیست به عنوان رهبر جدید این کشور انتخاب گردید، نمیتواند نداند که حکومت میتواند فضای باز سیاسی را به منظور مبارزه با فساد اقتصادی به کار گیرد اما نمیتواند تضمین کند که طبقه متوسط جدید که محصول معجزه اقتصادی سه دهه اخیر آن کشور هستند صرفا فضای باز سیاسی را به حوزه مبارزه با فساد محدود کنند.
به نقل از : هفته نامه نگاه پنجشنبه