دوگانگى راهبرد سازمان ملل متحد در دو جنگ خليج فارس
مرتضى شيرودى
چكيده
عضو هيئت علمى مركز تحقيقات اسلامى
چرا شوراى امنيت سازمان ملل متحد در برخورد با دو پديده واحد ( جنگ تحميلى و جنگ خليج فارس ), يكسان عمل نكرد, بلكه عراق را در جنگ تحميلى , پس از هشت سال و اما در جنگ كويت , يـك روز پس از آغاز حمله , متجاوز شناخت ؟ آيا در جنگ تحميلى , تجاوزى صورت نگرفته بود؟ آيا حـمله عراق به ايران از شدت عمل برخوردار نبود؟ و يا اين كه منافع و اغراض كشورهاى عضو دائم شوراى امنيت , در برخورد دوگانه سازمان ملل نقش داشته است ؟
ايـن مـقـالـه , براى پاسخ به اين پرسش ها, قرارداد الجزيره , اساسنامه ملل متحد, قطعنامه تعريف تـجاوز, گزارش 1370 دبير كل , شدت حملات هوايى عراق , نيت تجاوز و حجم نيروهاى عملياتى آن كـشـور مورد بررسى قرار مى گيرد. حاصل اين بررسى , آن است كه عراق , متجاوز و نيز حمله ايـن كـشـور به ايران از شدت عمل لازم برخوردار بوده است . بنابراين , ادعاى فقدان تجاوز و نبود شـدت عـمـل در حـمـله عراق به ايران , قانع كننده نيست . بلكه با بررسى منافع پنج عضو شوراى امنيت در منطقه , چون درآمد ناشى از فروش تسليحات و مواد مصرفى , خريد ارزان نفت و گاز و نيز مقابله با بنيادگرايى اسلامى و عربى و مانند آن , را بايد از مهم ترين دلايل اتخاذسياست صبر و انتظار در جنگ تحميلى و اتخاذ سياست شدت عمل در جنگ كويت , به شمار آورد.
مقدمه
اثـبات وجود دوگانگى موضع سازمان ملل متحد(1) در دو جنگ خليج فارس ( جنگ عراق عليه
ايران و جنگ عراق عليه كويت )چندان نياز به ارائه دليل ندارد. اما در پاسخ به اين پرسش كه علت اين دوگانگى چه بود؟ پاسخ هاى متعددى ارائه شده است , ازجمله :
1ـ در جنگ عراق عليه ايران , به خلاف حمله عراق به كويت تجاوزى صورت نگرفته است .
2ـ جنگ عراق عليه ايران , به رغم حمله عراق به كويت , از شدت عمل كه شرط تحقق تجاوز است , برخوردار نبوده است .
3ـ مـنافع اعضاى دائم شوراى امنيت (2) سازمان ملل متحد, عامل اصلى در اتخاذ سياست مذكور است .
اينك به بررسى درستى يا نادرستى , اين پاسخ ها مى نشينيم :
يك ـ تحقق تجاوز در جنگ
در بررسى تحقق تجاوز عراق به ايران , قرارداد 1975 الجزيره , منشور سازمان ملل متحد, قطعنامه تعريف تجاوز و گزارش 17 آذر1370 دبير كل شوراى امنيت سازمان ملل متحد را مرور مى كنيم .
الف ـ قرارداد الجزيره
در حـاشيه اجلاس سران اوپك در 1354 در الجزاير, قرارداد 6 مارس 1975 م . الجزيره بين پادشاه ايران و معاون رياست جمهورى عراق ( صدام ) در يك مقدمه و چهار ماده به امضاء رسيد.(3)
در مقدمه قرارداد, طرفين به صراحت كامل , اراده و تصميم خود براى حل و فصل نهايى و دائمى كليه اختلافات دو كشور, با رعايت تماميت ارضى يكديگر, عدم تجاوز به مرزهاى هم و عدم مداخله در امـور هـمـديـگر را اعلام كردند. در ماده يك قرارداد,علامت گذارى مرزهاى زمينى بر اساس پـروتـكـل 1913 اسلامبول و صورت جلسات تحديد مرزى 1914 مورد قبول قرار گرفت . درماده دوم , تـعـيـين حدود مرزهاى رودخانه اى بر اساس خط تالوگ (4) مقرر شد, و در ماده سوم , تعهد طرفين به برقرارى امنيت درمرزها, پايان دادن به هر نوع عمليات اخلال گرايانه مورد تاءكيد واقع گـرديـد, و نيز در ماده چهارم آمده است , تحقق صلح به رعايت همه مواد و مفاد قرارداد است , و طـرفـين در مواقع لزوم از مساعدت رئيس جمهور الجزاير براى اجرا و حل و فصل موارد اختلافى درقـرارداد اسـتفاده كنند. در عهدنامه هاى اجرايى قرارداد 1975 نيز بر قطعى , دائمى و غير قابل نقض بودن توافقات حاصله به عنوان عناصر غير قابل تجزيه يك راه حل كلى و تغييرناپذير مرزها و حل و فصل اختلافات از طريق مذاكره مستقيم و يا مساعى جميله ,داورى و توافقات مطروحه در قرارداد 1975 الجزيره تاءكيد شده است .(5)
عراق در حمله خود به ايران در 1359 به موارد زير استناد كرد:
ـ ايران از مسترد كردن اراضى مورد توافق در قرارداد مذكور, به عراق تمرد كرده است ,
ـ ايران از واگذارى جزاير تنب بزرگ , كوچك و ابوموسى (6) به اعراب تعلل ورزيده است ,
ـ اتخاذ و اجراى راه هاى مسالمت آميز براى حل اختلافات با ايران با شكست روبرو شده است ,
ـ ايران در 13 شهريور 1359 به يك جنگ تمام عيار عليه عراق است زده است ,
ـ عراق شاهد مداخله مكرر ايران در امور داخلى خود و ايجاد حوادث مرزى متعدد ضد عراقى و در نهايت نقض روابط حسن همجوارى بوده است .
البته همه ادعاهاى مذكور نادرست است , اما با فرض درستى اين ادعاها, بازهم عراق مجاز به حمله به ايران بر اساس قرارداد 1975الجزيره نبود, زيرا:
1ـ ميانجى گرى رئيس جمهور الجزاير براى حل اختلافات موجود از سوى عراق درخواست نشد.
2ـ هيچ اختلاف و حادثه اى نمى توانست دائمى , قطعى , تغييرناپذير و غير قابل نقض بودن قرارداد را از بين ببرد.
3ـ عراق از بين راه هاى مسالمت آميز حل اختلافات , تنها به مذاكره مستقيم مشروط متوسل شد.
4ـ در هيچ بند يا ماده اى از قرارداد, نحوه لغو قرارداد و عهدنامه مرزى مربوط به آن , مطرح نشده است .
5ـ بـر اساس كنوانسيون وين , لغو يك قرارداد منوط به اعلام تصميم به لغو, دوازده ماه قبل از لغو آن است , در حالى كه عراق پنج روزقبل از لغو آن , تصميم خود را به ايران اعلام نمود. نـتيجه اين كه , هيچ يك از مفاد قرارداد 1975, به عراق اجازه لغو آن را نمى داد, چه رسد به اين كه عراق بر پايه آن , مجاز به حمله به ايران باشد.(7)
ب ـ منشور و اساسنامه سازمان ملل متحد
بـر پـايـه منشور و اساسنامه مذكور, سازمان ملل متحد به آن منظور تاءسيس شده است تا از بروز جنگ , كه دو بار در مدت يك عمرانسانى جامعه بشرى را دچار مصائب فراوان كرد, جلوگيرى به عـمـل آورد. بـراى تـحـقـق ايـن هدف , پاسدارى از صلح و امنيت بين المللى از طريق اقدامات و تلاش هاى دسته جمعى , برطرف كردن تهديدات عليه صلح , جلوگيرى از وقوع هرگونه تجاوز و به كارگيرى تعديل و تصفيه مسالمت آميز اختلافات , ضرورى تشخيص داده شد.(8)
مـنـشـور يـا اساسنامه سازمان ملل متحد از اعضاى خود مى خواهد براى پرهيز از به خطر افتادن امـنيت و عدالت , اختلافات خود را ابتدااز طريق مذاكره , ميانجى گرى , سازش , داورى , و يا ساير وسايل حل مسالمت آميز حل و فصل نمايند, چنانچه اين شيوه هاموفقيت آميز نبود, بايد حل مشكل را بـه شـوراى امـنـيـت سازمان ملل متحد واگذار نمايند. به همين دليل , سازمان ملل متحد از اعضاى خود خواسته است در روابط بين المللى و بين الدولى از به كارگيرى و يا تهديد به استفاده از زور و يا هر راه مغاير با مقاصد سازمان ملل متحد عليه تماميت ارضى و استقلال سياسى كشورها خوددارى كنند. از نظر كميسيون حقوق بين الملل سازمان ملل متحد به كارگيرى زور به مفهوم حمله مسلحانه عليه يك عضو ملل متحد است .
بر اين اساس , عراق :
اولا, بـه راه هـاى حـل اختلافات مسالمت آميز متوسل نشده است . نويسنده كتاب (تاريخ سياسى جنگ تحميلى ) در اين باره مى گويد:
ثانيا, حمله مسلحانه عراق , به معناى استفاده از زور عليه ايران است , اما عراق معتقد است كه ايران قـبـل از او, به حمله مسلحانه عليه آن كشور دست زده است . بر پايه اين ادعا, ايران در 13 شهريور 1359 بـا اسـلحه سنگين , شهرهاى خانقين و مندلى را بمباران , و اين اقدام را در 26 و 28 شهريور هـمـان سال تكرار و تشديد كرده است . اين ادعاى عراق با توجه به حملات مكرر نيروهاى نظامى آن كشور به مرزهاى ايران , با واقعيات انطباق ندارد. زيرا, عراق از فروردين 1358 تا شهريور 1359 بـه تـرتيب 248, 125 و 8 موردتعرض زمينى , هوايى و دريايى سنگين عليه ايران داشته است . ولى در صـورت درسـتـى اين ادعا هم , آن كشور بر اساس منشور ملل متحد مجاز نبود در پاسخ به يك حـمـله با دامنه اثر كم به حمله اى كه به هيچ وجه با اصل تناسب و شدت پاسخ به حملات نظامى تـطـابـق ندارد, دست بزند. همچنين , برپايه ماده 51 منشور ملل متحد اگر هم ايران متجاوز بود, عـراق مـجاز به ادامه عمليات عليه ايران پس ازبيانيه 23 سپتامبر 1980 ( اول مهر 1359) شوراى امـنـيـت نـبـود. اين بيانيه خواستار حل اختلافات از طريق راه هاى مسالمت آميزشده بود. نتيجه اين كه عراق در سطوح مختلف , منشور ملل متحد را زير پا گذاشته است .(9)
بـر اسـاس مقدمه و مواد 1, 42 و 51 منشور ملل متحد, به كارگيرى و استعمال زور تنها در دفاع جمعى و دفاع از خود, قانونى است درحالى كه حمله عراق عليه ايران , مصداق دفاع جمعى نيست . زيـرا دفـاع جمعى از طريق كشور و يا كشورهاى عضو با نظارت شوراى امنيت سازمان ملل متحد بـراى دفـع تـجـاوز كـشور يا كشورهايى كه به تماميت ارضى يك يا چند عضو سازمان ملل تجاوز كـرده اند,صورت مى گيرد, اما آيا اقدام عراق به حمله عليه ايران را مى توان به منزله دفاع از خود بـه شمار آورد؟ شرط اساسى براى موجه بودن دفاع از خود آن است كه قبل از آن , حمله مسلحانه عـلـيه عراق صورت گرفته باشد. در صورتى كه 18 ماه قبل از آغاز حمله رسمى وسراسرى عراق عـلـيـه ايـران , آن كشور حملات مسلحانه متعددى عليه ايران صورت داده بود. به علاوه , دفاع از خـود, بـه تـصرف و تملك سرزمين طرف مقابل نمى انجامد, اما عراق در همان روز نخست جنگ , بخش هاى زيادى از خاك ايران را به اشغال درآورد. بنابراين ,نمى توان ادعاى عراق را در اين زمينه پذيرفت .(10)
آيـا عـراق نـمـى تـوانـد, حـمـلـه خـود بـه ايران را مصداقى از دفاع پيش گيرانه برشمارد؟ دفاع پـيـش گيرانه , اولا, مستلزم احراز قطعيت انجام حمله در آينده از سوى طرف يا طرف هاى مقابل اسـت . ثـانـيـا, امـكـان بهره گيرى از وسيله ديگر براى دفع حمله احتمالى دشمن و يارسيدگى بـيـن الـمللى به آن وجود نداشته باشد. ثالثا, مربوط به زمانى است كه دست زدن به آن در حقوق بـيـن الـمـلل قانونى بود, ولى امروزه مبناى دفاع پيش گيرانه ماده 51 منشور سازمان ملل متحد است كه اشعار مى دارد:
در صورتى كه يك عضو ملل متحد مورد تجاوز مسلحانه واقع شود, هيچ يك از مقررات اين منشور بـه حـق طبيعى دفاع مشروع انفرادى يا اجتماعى آن كشور تا موقعى كه شوراى امنيت اقدام لازم براى حفظ صلح و امنيت بين المللى آن به عمل آورد, لطمه واردنخواهد آورد.(11) بنابراين , اولا عراق نتوانسته است ثابت كند ايران قصد حمله به آن كشور را داشته است , بلكه ايران بـا دلايـل كـافى آغاز حمله سراسرى را از سوى آن كشور مى داند. ثانيا, در صورت عدم اثبات نيت ايران به حمله عليه عراق , نمى توان اثبات كرد كه فرصت لازم براى جلوگيرى از اين حمله وجود نـداشـتـه اسـت . ثـالـثا, اصولا استناد به دفاع پيش گيرانه مبناى حقوقى ندارد, بلكه كشورها در اين باره , بايد بر اساس مفاد ماده 51 منشور عمل نمايند.(12)
ج ـ قطعنامه تعريف تجاوز
مـجـمـع عمومى سازمان ملل متحد در 14 دسامبر 1974 (22 آذر 1353) در جلسه شماره 2319 بدون راءى گيرى و بر حسب اجماع اعضا, قطعنامه تعريف تجاوز را به تصويب رساند. قـطـعـنـامه تعريف تجاوز اشعار مى دارد: كاربرد نيروهاى مسلح توسط يك دولت عليه حاكميت , تـمـاميت ارضى يا استقلال سياسى دولتى ديگر, تجاوز به شمار مى رود. همچنين پيش دستى يك دولـت در كـاربـرد نـيـروهـاى مسلح مغاير با منشور ملل متحد و نشانه اوليه اقدامى تجاوزكارانه مـحسوب مى شود. تهاجم يا حمله نيروهاى مسلح يك دولت به سرزمين دولتى ديگر, يا هر گونه اشـغـال نـظامى هرچند موقت و نيز هر گونه ضميمه سازى يك دولت به وسيله دولتى ديگر و يا ضميمه سازى بخشى از آن از طريق زور, تجاوز است .بمباران سرزمين يك دولت توسط نيروهاى مـسـلـح دولـتـى ديـگر يا كاربرد هر نوع سلاح به وسيله يك دولت عليه سرزمين دولت ديگرهم مـصـداق تـجـاوز اسـت . بر اساس مواد ديگر قطعنامه , هيچ ملاحظه سياسى , اقتصادى و نظامى , تـوجـيـه كـنـنـده تجاوز نيست . جنگ تجاوزكارانه , جنايتى عليه صلح است كه موجب مسؤوليت بين المللى خواهد بود, و نيز هيچ گونه تصرف ارضى يا امتياز ناشى ازتجاوز مجاز نيست .(13) عراق در آغاز و تداوم حمله سراسرى خود عليه ايران , از مجموعه نيروهاى زمينى , هوايى , دريايى و حـتـى از يگان هاى گارد مرزى ونيروهاى مخصوص و بخشى از گارد رياست جمهورى استفاده كـرد. پـيش دستى كاربرد نيروهاى مسلح هم از سوى عراق صورت گرفته است . عراق در شهريور 1359 اعلام كرد كه در 18 و 20 اين ماه نيروهاى نظامى كشورش , زين القوس , ناحيه ميمك , سيف بـن مـنـدلى و بدره را به تصرف درآورده اند. اين مناطق بايد بر اساس قرارداد 1975 به عراق پس داده مى شد, ولى تصرف آن نيز بر خلاف قرارداد مذكور بود. البته عراق اين اقدام خود را پاسخى به پيش دستى ايران در 4 اسفند 1357 در حمله به تماميت ارضى خويش قلمداد كرده است , در حالى كـه پيش دستى مستلزم آمادگى لازم براى وارد كردن ضربه به دشمن است , اما اين آمادگى در آن زمـان , باتوجه به هم پاشيدگى ارتش و نوپا بودن حكومت , فقدان تجربه كافى و تجهيزات كم سـپـاه پـاسـداران , در ايران وجود نداشت . به هرروى , قطعنامه تعريف تجاوز هر ملاحظه سياسى , اقـتصادى و نظامى را ـ اگرچه درست هم باشد ـ براى توجيه تجاوز مجاز نمى شمارد.بنابراين , بر پـايـه قـطـعـنامه تعريف تجاوز, حمله عراق به ايران مصداق بارز تجاوز است كه مى بايست جامعه جهانى با نظارت و هدايت شوراى امنيت به مقابله با آن برخيزند.(14)
د ـ گزارش 17 آذر 1370 دبير كل
مـاده 6 قـطـعنامه 598, به دبير كل سازمان ملل متحد ماءموريت داده بود كه مسؤول آغاز جنگ عـراق را مـشخص كند و آن را به شوراى امنيت معرفى نمايد. دبير كل براى اجراى اين ماءموريت , پس از مشورت با طرفين دعوا و كارشناسان مستقل و مراجعه به اسناد رسمى سازمان ملل متحد, گـزارشـى را در ايـن بـاره در 17 آذر 1370 يعنى يازده سال پس از شروع جنگ تنظيم و تسليم آن شورا كرد.(15) در بند 5 اين گزارش , شروع جنگ بين عراق و ايران را موجب نقض حقوق بين الملل و ديگر قواعد بشر دوستانه بين الملل برشمرده است , به گونه اى كه در آن كاربرد غيرقانونى زور و بى توجهى به تـمـامـيت ارضى يك دولت صورت گرفته است . دبير كل در بند 6گزارش , 31 شهريور (و نه 13 شـهـريور) 1359 را آغاز حمله و درگيرى دو طرف اعلام و عراق را به دليل حمله , آغازگر جنگ مـعـرفـى نـموده است . بدين ترتيب دبير كل , ادعاى عراق را مبنى بر پيش گيرانه و دفاعى بودن حـمـلـه آن كـشـور عليه ايران را, رد مى كند. در بند7, دبير كل تاءكيد مى كند: چنانچه ايران در دسـت اندازى به خاك عراق پيش دستى كرده باشد, اين اقدام , دست اندازى عراق به خاك ايران را كه اشغال مستمر خاك از طريق كاربرد زور را به دنبال داشت , توجيه نمى كند.(16) دبير كل در ساير بندهاى گزارش خود تاءكيد مى كند كه :
1ـ هيچ يك از توضيحات و دلايل مقامات عراقى , دليل متقاعدكننده اى براى نقض قرارداد الجزاير و تجاوز به ايران نيست و با ذكركلمه (مستمر) در گزارش , متناسب بودن تهاجم عراق به ايران را رد كرد.
2ـ عراق در طول جنگ , بارها به نقض حقوق بشر دوستانه دست زده است كه يك مورد آن كاربرد سـلاح شـيـمـيـايـى عليه غيرنظاميان ايران بود كه منجر به تصويب قطعنامه 612 شوراى امنيت گرديد.
3ـ گـزارش اعلام متجاوز بودن صدام را به آن جهت كه جهانيان از آن مطلعند, بى ثمر دانسته و تـوصـيـه كـرده اسـت , اجـراى مـواد ديـگرقطعنامه 598 به افزايش امنيت و ثبات منطقه منجر شود.(17)
دو ـ شدت حمله
يكى از پاسخ هايى كه ممكن است به چرايى برخورد دوگانه سازمان ملل متحد با دو پديده يكسان , يـعـنى تجاوز عراق به ايران و كويت داده شود, اين است كه حمله عراق عليه ايران به اندازه حمله عـراق بـه كـويت از شدت كافى كه لازمه تبديل يك حمله به تجاوز است ,برخوردار نبوده است , يا لااقل شوراى امنيت سازمان ملل متحد, شدت حمله عراق به ايران را احراز نكرده است به حوادث قبل و بعد از حمله عراق به ايران و كويت و مقايسه آن دو مى توان به شدت يا عدم شدت اين دو حمله پى برد.(18)
الف ـ حملات هوايى
پيش از آغاز جنگ , شهرهاى مهران و قصر شيرين , به ترتيب 2 و 14 بار مورد حمله هوايى , موشكى و تـوپـخانه اى عراق قرار گرفتندكه حاصل آن 28 كشته و 168 مجروح بود. و نيز, يك روز قبل از حـمـلـه سـراسـرى عـراق به ايران , بمباران هوايى خرمشهر, تعدادزيادى مجروح و كشته بر جاى گـذاشـت . بعد از تهاجم عراق به ايران يعنى در 3 مهر 59, در پى 15 بار بمباران هوايى اهواز, 55 نفركشته و 194 نفر مجروح و به دنبال 12 بار بمباران هوايى آبادان و مسجد سليمان در 4 مهر 59 جمعا 673 نفر كشته و مجروح شدند.در حالى كه 2 روز پس از حمله عراق به كويت , تعداد كشته ها و مجروحين آن كشور بين 600 تا 800 نفر برآورد شد.(19)
در نـخـسـتـين روز جنگ , فرماندهى كل نيروهاى مسلح عراق طى صدور چند اطلاعيه از راديو صـوت الـجـمـاهير اعلام كرد كه پايگاه وفرودگاه نظامى تهران , بوشهر, همدان , اصفهان , تبريز, آغاجارى , كرمانشاه , و فرودگاه دزفول , اهواز و انبارهاى مهمات و آذوقه ارتش در دزفول را مورد حـمـله هوايى قرار داده است , اما در جريان حمله عراق به كويت , تنها فرودگاه شهر كويت و كاخ امـيـر كـويت وپايگاهى در نزديكى مرز عربستان سعودى مورد حمله هوايى قرار گرفت , و پس از فرار امير كويت , نيروهاى عراق بر تمام خاك كويت مسلط شدند.(20)
عراق در اولين روز جنگ , پالايشگاه آبادان و قبل از آن خطوط انتقال داخلى نفت را از طريق اعزام گـروه هـاى خـرابكار و نيز بارهامراكز توليد و توزيع نفتى ايران و كشتى هاى نفت كش ايران يا در اجاره ايران را مورد حمله قرار داد كه اين اقدام ها براى قطع يا كاهش درآمد ارزى ايران كه به طور فزاينده اى بر نفت استوار بود, صورت مى گرفت . اما در جريان حمله عراق به كويت چاه هاى نفت آن كشور آسيبى نديد, و تنها زمانى كه نيروهاى عراقى از باقى ماندن در كويت نااميد شدند, يعنى در 3 بـهـمن تا 8 اسفند 1370, حدود700 حلقه چاه نفت را به آتش كشيدند, در حالى كه شوراى امنيت قبل از اين اقدام اخير, عراق را متجاوز شناخته بود.(21)
بـر پـايـه گـزارش مـقامات مسؤول ايرانى , در اولين و دومين روز جنگ , شهرهاى تهران , اهواز, آبـادان , خرمشهر, اصفهان , دزفول ,بوشهر, ايلام , كرمانشاه , قصر شيرين , شهر كرد, گيلان غرب , پـيـران شـهـر, هـمـدان , دهلران , سنندج , اسلام آباد, تبريز, بستان , گچساران ,آغاجارى , خارك و جـلـديان مورد حمله هوايى عراق واقع شدند, در عوض , تمام خاك كويت در ساعات اوليه تهاجم عراق به اشغال درآمد, و حملات اندك هوايى در آن صورت گرفت . به همين دليل , تلفات انسانى و مـادى حمله عراق به كويت كمتر از حمله عراق به ايران چه در روزهاى آغازين جنگ و چه در كل جـنـگ بـود, به گونه اى كه در گزارش سازمان عفو بين المللى و مصاحبه سفير كويت وسازمان مـلـل متحد, هيچ سخنى از تخريب اماكن و تاءسيسات نظامى و اقتصادى كويت از سوى نظاميان عـراق بـه مـيـان نـيامده و تنها به كشتار, شكنجه و بدرفتارى با تعدادى از اتباع كويت اشاره شده است .(22)
ب ـ نيت تجاوز
كشور عراق , قبل از آغاز جنگ به اقداماتى دست زد كه نشان از نيت آن كشور به تجاوز عليه ايران و كـويـت داشت , ولى حجم و نوع اقداماتى كه در اين باره و در مورد ايران انجام داد, بيش از مورد كويت بود.
عـراق قـبـل از حـمـله سراسرى به ايران , 637 تجاوز هوايى , زمينى و دريايى عليه ايران به انجام رساند, به توسعه راه هاى ارتباطى ,مراسلاتى چون بزرگ راه حله و بغداد پرداخت , نيروهاى نظامى خـود را از 175 هـزار نـفـر در 1975 مـيـلادى (1354 شمسى ) به 220هزار نفر در 1979 ميلادى (1358 شـمـسـى ) افـزايـش داد, خـريـدهاى تسليحاتى از 2 ميليارد 179 ميليون دلار در 1978 ميلادى (1357 شمسى ) به 2 ميليارد 668 ميليون دلار در 1979 ميلادى (1358 شمسى ) درآمد, و نيز, به نقض يك طرفه قرارداد 1975الجزاير و عهدنامه مرزى و حسن همجوارى 1975 پرداخت . اين اقدامات , بسترها و زمينه هاى لازم در جنگ با ايران را فراهم كرد.درباره كويت , عراق به چنين اقداماتى دست نزد و يا در حجم اندكى برخى از اقدامات فوق را عليه كويت انجام داد. و همچنين , حـدود300 هـزار سـربـاز عراقى در آغاز حمله به كويت در مرزهاى ايران و عراق مستقر بودند. در حـالـى كـه عـراق در حـمـلـه بـه ايـران نـياز به استقرار 300 هزار نيرو در مرزهاى خود با كويت نمى ديد.(23)
ارتش عراق در روزهاى اوليه جنگ تحميلى , بيش از 30 هزار كيلومتر مربع از خاك كشور ما را به اشـغـال درآورد. اين مقدار از كل مساحت 24 هزار كيلومتر مربعى كويت بيشتر است . به علاوه , در آغـاز جـنگ بيش از دو ميليون ايرانى از مردم مناطق اشغالى آواره شدند, اما در پى تجاوز عراق به كـويت تنها بخشى از جمعيت دو ميليون و 200 هزار نفرى كويت از شهر و ديار خود آواره شدند, و نـيـز,حـجـم و كيفيت جنگ سردى كه عراقى ها قبل از حمله عليه ايران به عمل آوردند, با مورد مـشـابـه چـنـدان قـابل مقايسه نيست . به عنوان مثال , عراقى ها در كتاب هاى درسى خود تصوير وحشتناكى از ايرانيان ارائه كردند كه با تصويرى كه از اعراب كويتى ترسيم شده است , تفاوت بسيار دارد.(24)
ج ـ نيروهاى عملياتى
ارتـش عـراق بـا 5 لـشـكـر زرهـى , 2 لـشـكر مكانيزه , 5 لشكر پياده , 10 تيپ پياده , 3 تيپ نيروى مخصوص , 1 تيپ گارد رياست جمهورى , 766 فروند هواپيما و هلى كوپتر جنگى و پشتيبانى , 800 قـبـضـه تـوپ , 5400 دستگاه تانك و نفربر, 1200 قبضه توپ هوايى به ايران حمله كرد, ولى عراق نـيـازى نـمـى ديـد كـه بـراى درهـم شـكستن ارتش 25 هزار نفرى كويت از حداكثر توان رزمى خوداستفاده كند. در اين شرايط, بخشى از نيروهاى نظامى عراق در مرزهاى ايران مستقر بودند و تـنـها زمانى كه عراق با تهديدهاى عملى آمريكا و متحدانش مواجه شد, و در پى حل مساءله اش با ايران از اين نيروها در كويت استفاده كرد.(25)
از مجموع دلايل ارائه شده به اين نتيجه مى رسيم كه تعلل شوراى امنيت در محكوم كردن تجاوز عـراق بـه ايران به دليل فقدان شدت تجاوز قابل قبول نيست . شوراى امنيت موارد ديگرى را كه از شـدت حـمله كمترى نسبت به حمله عراق به ايران برخوردار بود, تجاوزشناخت . به عنوان نمونه , شـوراى امـنـيت طى قطعنامه 405 در 1356 فرود غير مجاز يك هواپيماى خارجى در فرودگاه كـشور بنين آيكى از كشورهاى آفريقاى مركزى ـ را كه تواءم با وارد كردن خسارت مادى و انسانى قابل توجهى بود, مصداق تجاوز شمرد, و حتى در قطعنامه 419 بار ديگر تجاوز مسلحانه به بنين را محكوم كرد. در عوض , حمله عراق به ايران از سه عنصر پيش دستى , شدت ونيت تجاوز برخوردار بـود, ولى شوراى امنيت آن را پس از 8 سال محكوم كرد. البته دلايل ديگرى هم در مورد متجاوز بودن عراق به ايران , در روزهاى آغازين جنگ , بلكه بعد از آن ابراز شده است كه در تاءييد ادله فوق مفيد است .(26)
1ـ جورج بوش , رئيس جمهورى آمريكا در 1369 عراق را آغازگر جنگ عليه ايران دانست .
2ـ آنتونى پارسونز سفير وقت انگليس در سازمان ملل متحد اعتراف كرد كه اعضاى شوراى امنيت از تجاوز عراق به خاك ايران آگاه بودند.
3ـ فـرانـسـوا مـيتران رئيس جمهورى اسبق فرانسه در 1369 گفت : به خوبى مى دانستيم عراق متجاوز بود و اين نكته به او گوشزد شده بود.
4ـ كـورت والـدهـايـم دبـير كل وقت سازمان ملل متحد گفته است : [مدتى ] طول كشيد تا او... [براى ] تهاجمى گسترده به قلمروى ايران تصميم بگيرد.
5ـ برايان اوكهارت معاون كورت والدهايم اعتراف دارد: عراق در يك [تهاجم ] تكان دهنده ... ايران را مورد تجاوز قرار داد.
6ـ پـريماكف نماينده ويژه گورباچف به عراق ادعا مى كند: طارق ... مى گويد... اين اقدام [جنگ ] يك حركت پيش گيرانه و وسيله اى براى دفاع از خويش بود.(27)
سه ـ منافع پنج عضو اصلى شوراى امنيت
پـاسـخ ديگرى كه به چرايى دوگانگى مواضع سازمان ملل متحد داده مى شود آن است كه منافع اعـضـاى دائم شوراى امنيت اقتضاءمى كرد, در جنگ عراق عليه ايران سكوت و در حمله عراق به كويت اعتراض را در پيش گيرد. اما اين منافع كدامند؟ قبل از پرداختن به اين منافع بايد ثابت كرد كـه آيـا اعضاى دائم شوراى امنيت منافعى در ادامه جنگ عراق عليه ايران و توقف حمله عراق به كويت داشته اند يا نه ؟ پاسخ به اين سؤال مثبت است , زيرا: دليل اول ـ نماينده مكزيك در شوراى امنيت در سخنانى در 4 مهر 1359 در جلسه شورا گفت :
امـيدوارم كه لزوم فورى جلوگيرى از تلفات جانى و خسارات مادى بيشتر دو ملت برادر [ايران و عـراق ] مـقـدم بـر مـلاحظات استراتژيك يا اقتصادى قرار گيرد... در اين صورت است كه شوراى امـنـيـت مـى تـواند احترام عمومى نسبت به اصول سازمان ملل متحد, استقلال و تماميت ارضى كشورها و عدم مداخله در امور داخلى و نيز تصفيه مسالمت آميز اختلافات را جلب كند.(28) دلـيـل دوم ـ نـخـسـت وزيـر فـرانسه در تلاش براى كسب نظر مساعد پارلمان به منظور شركت نـيـروهـاى مـسـلـح آن كشور در حمله عليه عراق گفت : (ما به خاطر يك كشور [كويت ] عمل نمى كنيم , بلكه در جهت منافع فرانسه ... حركت مى كنيم ). وزير امور خارجه فرانسه ,دو هفته پس از شـكست كامل عراق در يك مصاحبه مطبوعاتى اعلام كرد: (وقتى آمريكا و كشورهاى ديگر, به اوضـاع بـعد از جنگ مى انديشند, اهميت دارد كه دوازده كشور جامعه اروپا نيز به سهم خود روى اين موضوع فكر كنند.)
دلـيـل سوم ـ تركيه و اسرائيل , از متحدين منطقه اى غرب به دلايل متفاوتى خواستار ادامه جنگ عـراق عـلـيـه ايران بودند. با آغاز جنگ ,بنادر جنوبى ايران ناامن شد. از اين رو, راه ترانزيت كالا از تركيه به ايران و عراق اهميت يافت , و نيز از قبل ترانزيت خط لوله نفت عراق , به درآمدهاى فراوان دست پيدا كرد. از نظر اسرائيل , ادامه جنگ به تضعيف دو كشور بزرگ اسلامى ايران و عراق كه هر يك در فلسطين صاحب نظر بودند, مى انجاميد.(29)
بـه راسـتـى كـشـورهـاى اصـلى شوراى امنيت چه منافع مشتركى داشتند كه آنان را به برخورد مـشـترك و هماهنگ با جنگ تحميلى وجنگ نفت در منطقه خليج فارس كشانده است . برخى از اين منافع مشترك قدرت هاى بزرگ عبارتند از:(30)
الف ـ مقابله با بنيادگرايى اسلامى و عربى
فـرانسوا ميتران در شهريور 1369 بر اين عقيده بود كه : (ايران در شديدترين مرحله بنيادگرايى خـود قـرار داشـت و اگر عراق از نظرنظامى شكست مى خورد, نيروهاى ايران در رابطه با دنياى عـرب و اسـرائيـل در كجا متوقف مى شدند؟ بارى همين استدلال در موردعراق صادق ... [بود.]) اعـضـاى ديگر شوراى امنيت نيز بر اين باور بودند كه ايران در دهه 80 ميلادى و عراق در دهه 90 ميلادى درشديدترين مراحل بنيادگرايى اسلامى و عربى قرار داشتند, زيرا به عقيده آن ها, ايران در اين دوره , در صدد صدور انقلاب اسلامى وعراق در صدد احراز مقام رهبرى جهان عرب بود. بنابراين , به اعتقاد اعضاى دائم شوراى امنيت , رها كردن ايران و عراق در آن شرايط مى توانست به گسترش بنيادگرايى يا عقايدآرمان گرايانه آن دو, در حوزه منافع حياتى آنان يعنى خليج فارس مـنـجـر شـود. به بيان ديگر, توسعه عقايد ضد امپرياليستى ايران وعراق با سياست هاى منطقه اى آمـريـكـا, شـوروى , انـگـلـيس , فرانسه و چين در تضاد بود. علاوه بر آن , افزايش قدرت معنوى و نـظـامـى ايـران و عـراق مـى تـوانست , كشورهاى متحد غرب در منطقه را با شورش هاى مردمى بـرانـدازانـد و يـا حتى اسرائيل را با تهديد بالقوه وبالفعل مواجه سازد, در حالى كه پنج عضو دائم شـوراى امـنـيـت , حق زيستن براى اسرائيل را به رسميت شناخته بودند. از اين رو,چندان دور از انتظار نبود كه آن كشورها طالب باقى ماندن حالت نه پيروزى و نه شكست براى دو كشور ايران و عراق باشند.(31)
ب ـ تضعيف حوزه نفوذ همديگر
هر يك از اعضاى دائم شوراى امنيت , به دنبال تضعيف حوزه نفوذ ديگرى در منطقه است , زيرا, در ايـن صـورت از مـنـافـع بيشترى برخوردار خواهند شد. براى دستيابى به اين هدف , اعضاى دائم شوراى امنيت در گسترش روابط سياسى , اقتصادى , نظامى و... باكشورهاى منطقه فعال اند, و از هر پديده و وسيله اى براى كاهش يا قطع نفوذ و حضور يكديگر استفاده مى كنند.(32) روس هـا و چـينى ها نسبت به هم بدبين اند, و از هيچ تلاشى عليه يكديگر فروگذار نيستند. حتى چـيـنى ها حاضرند براى جلوگيرى ازتوسعه نفوذ روس ها, از توسعه نفوذ غرب در منطقه حمايت نـمايند. چين با انعقاد قرارداد صلح و دوستى با آمريكا در 1357 با هدف استفاده از تكنولوژى برتر, آمـريـكـا و اروپـا را بر روس ها و جامعه سوسياليستى ترجيح داده است . روس ها نيز با نفوذ چين و غـرب درمنطقه مخالفند, اما براى مقابله با نفوذ منطقه اى چين , حاضر با ائتلاف با غرب نيستند, در مـقابل حاضرند با كمك و همكارى با چين ,مانع گسترش نفوذ غرب شوند. از اين رو, شوروى مـايـل به بسط روابط خود با چين , و نيز, مايل به حضور سلاح هاى چينى در منطقه است . زيرا, اين امر به كاهش واردات سلاح هاى غربى به منطقه كمك مى كند.(33)
سـه كـشور آمريكا, انگليس و فرانسه با هر گونه گسترش نفوذ شرق ( چين و شوروى ) در خليج فارس مخالفند. گرچه آنان هم بايكديگر اختلاف دارند, به گونه اى كه بين آمريكا و انگليس اتحاد و اتفاق بيشترى در سياست هاى خاورميانه وجود دارد.(34)
ج ـ دست يابى به بازار مصرف
كشورهاى حاشيه جنوبى خليج فارس به علت جمعيت فراوان , درآمد سرانه بالا, ناتوانى صنعتى و مـصـرف زيـاد, بـازار مناسبى براى جذب محصولات و مصنوعات پنج عضو دائم شوراى امنيت را فـراهـم آورده اسـت . بـه عـنـوان مـثـال , بين سال هاى 1371 تا 1373,آمريكا و انگليس در صدر كـشـورهاى صادر كننده كالا به بحرين قرار داشتند.(35) فرانسه , انگليس و آمريكا, جزو چهارده شريك تجارى عمده عمانند.(36) آمريكا, انگليس و فرانسه جزو نه كشور عمده صادركننده كالا به عـربـستان سعودى اند.(37) شش كشور عضوشوراى همكارى خليج فارس , شركاى تجارى اصلى چين هستند.(38)
از ايـن رو, پـنـج عضو دائم شوراى امنيت حاضر نيستند, اين بازار گسترده و در عين حال رو به گسترش را فداى ايده هاى استقلال طلبانه و صنعتى ايران و عراق نمايند, و يا اين كه اجاره دهند, ايران و عراق با توجه به زمينه هاى اقتصادى و صنعتى قوى تر,بازار منطقه را اشباع يا بخش مهمى از نـياز كشورهاى منطقه را تاءمين نمايند.(39) به بيان ديگر, اگر ايران و عراق را به آغاز جنگ و ادامـه آن , وادار نـمـى كـردند. اين دو, ممكن بود به توسعه صنعتى و... دست يابند. در آن صورت , كـشورهاى منطقه از توسعه طلبى ساختگى ايران و عراق به وحشت نمى افتادند, و بخش مهمى از نيازهاى خود را از آن ها تاءمين مى كردند.
د ـ نياز به نفت و گاز منطقه
اغلب كشورهاى عضو دائم شوراى امنيت , يا از صادركنندگان نفت و گازند و يا به اندازه مصرف داخلى , از منابع گازى و نفتى برخوردارند. از باب نمونه , چين , انگليس , آمريكا و شوروى به نفت و گـاز وارداتـى نـيـاز ندارند. اما بيشتر اين كشورها, از ذخيره نفتى وگازى قابل توجهى بهره مند نبوده و در آينده به نفت و گاز منطقه نياز فراوان تر پيدا مى كنند.(40) بـه ايـن دليل , نفوذ در منطقه مى تواند زمينه بهره بردارى بيشترى را براى هر يك از اين كشورها فراهم و يا اين كه هر يك از كشورهاى فوق را در تحت فشار قرار دادن ديگر كشورها يارى نمايند. به بـيـان ديـگـر, انگليس 6/13, چين 12 و روسيه 86 ميليارد بشكه ذخيره نفتى دارند كه با توجه به مـصرف روزانه , اين سه كشور قبل از 1394 فاقد نفت خواهند شد. فرانسه نيز, 70 هزار بشكه نفت در روزتوليد مى كند, ولى نياز آن 000/875/1 بشكه است .(41) افزون بر اين , مشكلات و هزينه هاى بـالاى استخراج نفت در كشورهاى مذكور, اين كشورها را همچنان نيازمند نفت خليج فارس باقى نگاه داشته است .(42)
ه ـ بازار اسلحه
كـشورهاى قدرتمند در فراهم آوردن و يا در ادامه درگيرى هاى منطقه , كم و بيش داراى نقش يـكـسـانى هستند. اين امر به افزايش خريدهاى پرخرج تسليحاتى از سوى كشورهاى منطقه منجر شده است . فروش تسليحات به اين كشورها به منظور تقويت بنيه نظامى نيست , بلكه ايجاد بازارى بـراى جـذب دلارهـاى نـفتى است . آمار خريدهاى تسليحاتى خاورميانه و خليج فارس در شراي ط عـادى وجـنـگ رو بـه رشـد بـوده است . به عنوان مثال , طى سال هاى 1369 تا 1370, هزينه هاى نظامى خاورميانه به شدت افزايش يافت , و دراين مقطع زمانى , سه كشور عربستان سعودى , عراق و كـويـت جزو 15 كشور جهانند كه بالاترين هزينه هاى نظامى را داشته اند, و تنهاكويت در 1374 بين 800 تا 1000 ميليون دلار اسلحه از شوروى خريد.(43) اغـلب پنج عضو دائم شوراى امنيت , جزو اولين كشورهاى صادركننده تسليحات به منطقه اند. از ايـن رو, ادامـه جنگ عراق و ايران ومحكوم نكردن آن , موجب داغ ماندن بازار فروش اسلحه براى اعضاى دائم شوراى امنيت مى شده است .
نتيجه سخن
ايـن مـقـاله را با سخنانى از امام خمينى (ره ) كه ناظر بر تاءثير تاءييد منافع ملى , بر استراتژى هاى قدرت هاى بزرگ ـ حتى شوراى امنيت سازمان ملل متحد ـ است , به پايان مى بريم :
ابـرقـدرت هـا آن لحظه اى كه منافع شان اقتضاء كند شما [كشورهاى خليج فارس ] و قديمى ترين وفـاداران و دوسـتـان خـود را قـربانى مى كنند و پيش آنان دوستى و دشمنى و نوكرى و صداقت ارزش و مفهومى ندارد. آنان منافع خود را ملاك قرار داده اند و به صراحت ودر همه جا از آن سخن مـى گـويند. چه خوب است كه بعض سران سرسپرده كشورهاى اسلامى به اربابان و خدايان زر و زور و تـزويرخود, اين نكته را جدى گوشزد كنند كه اين قدر از منافع خود در خليج فارس سخن نگويند, براى اين كه همين مساءله موجب حساسيت شديد مردم منطقه است كه آمريكا و فرانسه و انگليس چه منافعى در آب هاى خليج فارس دارند كه تا پاى دخالت نظامى و جنگ هم مى خواهند آن را حفظ كنند؟(44)
--- پاورقى ---
ـ1 مـنـظور از سازمان ملل متحد, سه ركن شوراى امنيت , مجمع عمومى و دبيرخانه (=دبير كل ) آن سازمان است .
ـ2 اعـضاى دائم شوراى امنيت كه داراى حق وتو نيز هستند, عبارتند از: آمريكا, انگليس , فرانسه , روسيه (به جاى شوروى سابق ) وچين .
ـ3 مـنوچهر پارسادوست , زمينه هاى تاريخى اختلاف ايران و عراق (تهران , شركت سهامى انتشار, 1364), ص 149.
ـ4 خـط تـالـوگ , به عميق ترين نقطه رودخانه اطلاق مى شود كه مرز دو كشور همسايه را روشن مى كند.
ـ5 گـزيـده اسـنـاد مرزى ايران و عراق (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1368), ص 200ـ191.
ـ6 اين جزاير ايرانى پس از عقب نشينى نيروى انگليسى از خليج فارس , مجددا در اختيار ايران قرار گرفت .
ـ7 نـسـريـن مـصـفـا و ديـگران , تجاوز عراق به ايران و موضع گيرى سازمان ملل متحد (تهران : انـتشارات مركز مطالعات عالى بين المللى ,1366), ص 2. پارسادوست , نقش عراق در شروع جنگ (تـهـران : شركت سهامى انتشار, 1369), ص 311. پارسادوست , زمينه هاى تاريخى اختلاف ايران و عراق , ص 166.
ـ8 مصفا و ديگران , تجاوز عراق به ايران و موضع گيرى سازمان ملل متحد, ص 76.
ـ9 مصفا و ديگران , تجاوز عراق به ايران و موضع گيرى سازمان ملل متحد, ص 54.
ـ10 يان برانلى , (منشور ملل متحد و كاربرد زور (1985ـ1945)) ترجمه منيژه اسكندرى , مجله سياست خارجى , سال پنجم , شماره 1(بهار 1370), ص 133.
ـ11 محمود مسائلى و عاليه ارفعى , جنگ و صلح از ديدگاه حقوق و روابط بين الملل (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى ,1371) ص 51.
ـ12 مصفا و ديگران , تجاوز عراق به ايران و موضع گيرى سازمان ملل متحد, ص 76.
ـ13 روزشـمار جنگ ايران و عراق , هجوم سراسرى (تهران : مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پـاسـداران انـقـلاب اسلامى , 1372),ص 20, حماسه مقاومت (تهران : معاونت فرهنگى و تبليغات ستاد فرماندهى كل قوا, 1368), ص 419 و 27.
ـ14 پـارسـا دوست , نقش عراق در شروع جنگ , ص 334 و 311, حماسه مقاومت , ص 27, مصفا و ديگران , تجاوز عراق به ايران وموضع گيرى سازمان ملل متحد, ص 196 و 67.
ـ15 رمضانى , (آغازگر جنگ عراق و ايران كه بود؟) مجله سياست خارجى , سال هفتم , شماره 4 (زمستان 1372), ص 825.
ـ16 همان .
ـ17 (جنگ منافع در خليج فارس ), روزنامه جمهورى اسلامى (1 اسفند 1369), ص 2.
ـ18 عبدالمجيد تراب زمزمى , جنگ ايران و عراق , ترجمه مژگان نژند (تهران : نشر سفير, 1368), ص 162.
ـ19 روزنامه كيهان (14 مرداد 1369), ص آخر.
ـ20 روزشمار جنگ ايران و عراق , هجوم سراسرى , ص 57, رولان ژاكار, اسرار جنگ خليج فارس , ترجمه عباس آگاهى (تهران : دفترنشر فرهنگ اسلامى , 1370), ص 3.
ـ21 كـورش احـمـدى , ابـعـاد جهانى و منطقه اى تجاوز عراق به كويت ) مجله اطلاعات سياسى اقتصادى , سال 14, شماره هفتم (مرداد وشهريور 1369), ص 16.
ـ22 پـيـر سـالـينجر و اريك لوران , جنگ خليج فارس , پرونده محرمانه , ترجمه موسى احمدزاده (تهران : اطلاعات , 1371), ص 96.
ـ23 روزنامه جمهورى اسلامى (2 مهر 1369), ويژه نامه جنگ , برايان اوكهارت , زندگى در جنگ و صلح , ترجمه حسن مشهدى (تهران : اطلاعات , 1369), ص 396.
ـ24 مـنوچهر محمدى , علل و عوامل بروز جنگ تحميلى : يك بررسى همه جانبه (تهران , دانشگاه امام حسين (ع ), 1373), ص 1.
ـ25 همان .
ـ26 فريده شايگان , عمليات حفظ صلح سازمان ملل (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1372), ص 196.
ـ27 پـيـتـر شـولاتـور, (ابرقدرت ها و دخالت آن ها), بازشناسى جنبه هاى تجاوز و دفاع (تهران : دبيرخانه كنفرانس بين المللى تجاوز و دفاع ,1367), ص 409.
ـ28 پارسادوست , نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ايران , ص 42.
ـ29 عـلـى آهنى , فرانسه و مجامع بين المللى در برابر بحران خليج فارس (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1372), ص 118,ولايتى , همان , ص 202.
ـ30 همان , ص 138.
ـ31 مـهـدى نـوربـخش , (ماوراء حمله صدام حسين به كويت ) ترجمه جمشيد زنگنه , مجموعه مـقـالات سومين سمينار بررسى مسائل خليج فارس (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1372), ص 292, جورج لنچافسكى , رؤساى جمهور آمريكا و خاورميانه ,ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى (تهران : البرز, 1373), ص 419.
ـ32 آهـنـى , هـمـان , ص 64, نوربخش , همان , ص 292, محمدرضا حافظنيا, خليج فارس و نقش استراتژيك تنگه هرمز (تهران : سمت ,1371), ص 157.
ـ33 مـحـمـد جـواد امـيـدوارنيا, چين و خاورميانه (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1368), ص 112, الـهـه كـولائى , فـدراسيون روسيه (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1378), ص 140.
ـ34 حافظنيا, همان , ص 294, 34, 25.
ـ35 معصومه سيف افجه اى , بحرين (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1376), ص 131.
ـ36 عباس يگانه , عمان (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1374), ص 59.
ـ37 رقيه سادات عظيمى , عربستان (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1375), ص 68.
ـ38 زهرا طاهرى امين , چين (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1375), ص 207.
ـ39 حافظ نيا, همان , ص 294و34, 025
ـ40 طاهرى امين , همان , ص 207.
ـ41 كامياب منافى , فرانسه (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1372), ص 104.
ـ42 حـافظنيا, همان , ص 370 و 139, اميدوارنيا, همان , ص 102, فليپ رابينز (كشورهاى جامعه اروپا و خليج فارس ) ترجمه جمشيدزنگنه , مجموعه مقالات دومين سمينار بررسى مسائل خليج فارس , 1372), ص 233.
ـ43 لواء فيلى رودبارى , كويت (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1375), ص 152, ناصر ثـقـفـى عـامـرى , استراتژى و تحولات ژئوپلتيك پس از دوران جنگ سرد (تهران : دفتر مطالعات سياسى و بين المللى , 1373), ص 70.
ـ44 صحيفه نور, ج 20, ص 120.