نظریه وابستگی متقابل
از اواخر دههء 1960 و در دههء 1970 در ویژگیهای اصلی نظام بین المللی تغییراتی ایجاد شد که شاخصهء آن عبارت از پیچیدگی و روابط متعدد و متداخل در کشاکش همکاری بود.در این زمان اتحادهای واقع در جنگ سرد بر اثر تنش زادیی کمرنگ شده و مسائل جدیدی مخصوصا مسائل اقتصادی ، سیاسی شده بودند. از این رو ادوارد مورس در باب وابستگی متقابل ، جوزف نای و رابرت کیون در کتاب قدرت و وابستگی متقابل و ریچارد کوپر در مقالاتش در باب وابستگی متقابل اقتصادی در جهت ارائهء نظریه نوینی در باب مسائل بین المللی برآمدند. آنها تلاش کردند که بتوانند آسیب پذیری دولتها و جوامع دنیا را در برابر حوادث و جریاناتی که در قلمرو دیگر کشورها رخ می دهند و تاثیر آن بر روابط بین الملل را نشان دهند.
نظریه وابستگی متقابل ریشه در طرز تفکر انتر ناسیونالیستی دارد وریشه فکری متاخر این نظریه را می توان در مطالعات مربوط به همگرایی منطقه ای یافت.نظریه پردازان وابستگی متقابل بسیاری از نگرشهای مربوط به نظریه همگرایی منطقه ای را به طیفی از مسائلی که به وابستگی متقابل اقتصادی بین الملل مربوط می شود- و در دهه 1970 مطرح شد - گسترش دادند.این نظریه جزء نظراتی است که در راستای پیوند دو سطح تحلیل خرد و کلان مطرح شده است. مفاهیم بنیادین وابستگی متقابل را می توان شامل وابستگی متقابل ،قدرت حساسیت ، آسیب پذیری، هزینه ، تقارن و عدم تقارن دانست که جا دارد حدود و ثغور مفهومی شان بر اساس نوشته های نظریه پردازان وابستگی متقابل تشریح شود
وابستگی متقابل:
ریچارد روز کرانس ودیگران در تعریف وابستگی متقابل در جایی آن را نوعی پیوند می دانند :...وابستگی متقابل را می توان به عنوان پیوند مستقیم و مثبت منافع دولتهای در مواردی تعریف کرد که تغییر در موقعیت یک دولت ، جایگاه سایرین را در همان جهت تغییر می دهد. در جائی دیگر می گویند: وابستگی متقابل به مفهوم نظامی است که در آن دولتها معمولا در نردبان موقعیت بین المللی و توازن اقتصادی ،قدرت ،رفاه دسترسی به اطلاعات و یا تکنو لوژی با هم بالا و پائین می روند .کیون و نای می نویسد :وابستگی به معنای وضعیتی است که نیروهای خارجی آن را تعیین می کنند یا تا حد زیادی تحت تاثیر قرار می دهند .وابستگی متقابل در ساده ترین مفهوم وابستگی دو جانبه است .وابستگی متقابل در سیاست جهانی به وضعیتهایی اشاره دارد که وجه مشخصه آنها آثار متقابل میان کشورها یا میان بازیگران در کشورهای مختلف است. ریچارد کوپر بر بعد اقتصادی تاکید می کند و آن را حساسیت تعاملات اقتصادی میان دو یا چند دولت به تحولات اقتصادی درون آن دولتها می داند و تاکید می کند که لازمه وابستگی متقابل دو جانبه بدون حساسیت است.
مفروضه های نظریه وابستگی متقابل:
-
کانالهای متعددی جوامع را به یکدیگر می پیوندند. روابط میان دولتها – روابط فراحکومتی – فراملی
-
دستور کار روابط میان دولتها ، یعنی مجموعه مسائل مربوط به سیاست خارجی از اقلام متعددی تشکیل می شود که در سلسله مراتب یا مداومی قرار نمی گیرند.
-
دولتها از نیروی نظامی در مواردی که وابستگی متقابل پیچیده حاکم است علیه سایر دولتهایی که در منطقه وابستگی متقابل قرار دارند استفاده نمی کنند.
از دیدگاه ادوارد مورس مجموعه شرایطی که وابستگی متقابل نامیده می شود در میان جوامع نوسازی شده با ویژگیهایی نظیر " رشد شناخت در مورد کنترل فیزیکی " ، "تمرکز فزاینده سیاسی " ، "رشد سازمانهای بوروکراتیک " ، "تولید مازاد اقتصادی " ، " شهر نشینی " ...شکل می گیرد.
-
هر چه تعداد کانالهای ارتباطی بیشتر می شود ، دولتها نقش نسبتا انحصاری خود را در روابط بین الملل از دست می دهند.
-
هر چه تعداد کانالهای ارتباطی بیشتر باشد ، دولتها بیشتر آزادی عمل خود را از دست خواهند داد.
-
کانالهای متعدد ارتباط میان جوامع ، تمایز سنتی میان سیاست داخلی و بین المللی را کمرنگ می کنند.از نظر روز کرانس و اشتاین و همچنین مورس نوسازی و تغییرات سیاسی درون جوامع نیز در کمرنگ شدن مرز سیاست داخلی و خارجی موثر بوده اند.
-
اگر کانالهای متعددی میان جوامع وجود داشته باشد از میزان خشونت در روابط جوامع کاسته می شود ، چون گسستن روابط برای همهء طرفها پر هزینه می شود و این عاملی برای همکاری بین المللی است.
-
اگر سلسله مراتب روشنی در موضوعات دستور کار بین المللی وجود نداشته باشد ، ترتیب موضوعات بر اساس مسائل بین المللی و داخلی ناشی از رشد اقتصادی و وابستگی متقابل و حساسیت تعیین می شود.
-
اگر سلسله مراتب روشنی در دستور کار بین المللی وجود نداشته باشد ، اهداف دولتها تنوع پیدا می کند. یعنی دیگر هدف فائقه دولتها اهداف نظامی نیست.
-
اگر مسائل بین المللی در حوزه سیاست ملایم باشد بازی های غالب در روابط بین الملل از نوع " حاصل جمع متغیر " خواهد بود نه " حاصل جمع صفر " .
-
الف : اگر مسائل سیاست ملایم در دستور کار بین المللی تفوق یابد مفهوم بحران به معنای سنتی آن نقش رو به افولی در عرصهء بین المللی می یابد. ب : اگر مسائل سیاست ملایم در دستور کار بین المللی قرار گیرد این مسائل باعث بروز بحران می شود.
-
اگر زور در روابط بین الملل غیر موثر شود منازعات از شکل جنگ به اشکال دیگری تبدیل می شود.
-
اگر زور در روابط بین الملل غیر موثر شود تکیه بر مسائل خاص به عنوان ابزار گسترش قدرت چانه زنی برای دولتهای بزرگتر دشوار می گردد.
-
اگر وابستگی متقابل نامتقارن باشد دولتی که کمتر وابسته است از عدم تقارن برای گسترش قدرت چانه زنی خود استفاده می کند.
-
وابستگی متقابل میزان بالایی از عمل متقابل را سرعت می بخشد ، در نتیجه اعمال قدرت از روابط حذف می شود و بنابراین در چنین شرایطی شاخصهء روابط بین المللی همکاری و اجماع است.
-
به نقل از گاه بار سیاست