تروتسکی؛ ادیب، فیلسوف، سیاستمدار

سارا ارمني


تروتسکی در مبارزات درون حزبی، استالین را خائن به انقلاب و سنبل بوروکراتیک و نوع جدبد تیپ بناپارتیسم دانست. وی میگفت که اگر بناپارتیسم تاکنون وسیله سیاسی رژیم کاپیتالیتی دردوران بحران بوده، استالینیسم نیزنوع منحرف همان سیستم درسوسیالیسم است. وی به صفات مشترک فاشیسم و استالینیسم نیز اشاره کرد. گرچه مدتها انتظارمیرفت که تروتسکی جانشین لنین شود ولی استالین توانست او را ازمیدان خارج کند

سه اسم مستعار در یک ترورسیاسی

درسال 1940 در کشور مکزیک جوانی بنام" رامون مرکاد" پیرمردی 60 ساله بنام داود برونشتاین را بدستور آمری با نام یوسف چوقاشویلی بقتل رساند. امروزه هرسه فرد فوق با نام های مستعار، فرانک جکسون، لئون تروتسکی، و یوسف استالین، درتاریخ مبارزات اجتماعی ثبت شده اند. آنزمان بعد ازحمله، اطرافیان تروتسکی، ضارب را دستگیر و به کتک کاری شدید او پرداختند، تروتسکی ولی ازآنان میخواهد که او را زنده تحویل پلیس دهند تا او نام آمراین سوء قصدرا افشاکند، و روزبعد، پیش ازمرگ، تروتسکی خطاب به اطرافیان میگوید که یه پیروزی انترناسیونالیسم پنجم، که ضداستالینیسم است، یقین دارد.

تروتسکی درسال 1879 دریک خانواده دهقانی یهودی درکشور اوکرائین بدنیا آمد. خانواده آنان به کارکشاورزی و پرورش دام اشتغال داشت و درسال، حدود 400 کارگر فصلی را روی مزرعه خود مشغول می نمود. او از سال 1902 با نام مستعار"تروتسکی" به مبارزه سیاسی علیه حکومت تزاری پرداخته بود، ولی بدلیل مخالفت با سیاست استالینی درسال 1927 ازحزب کمونیست ، و درسال 1929 از شوروی اخراج شد و درسال 1940 بدستوراستالین درتبعید ترورشد.

تروتسکی درکنارلنین، یکی از محبوب ترین چهره های انقلاب اکتبر در سال 1917 بود. او پیش ازانقلاب مدتی هوادارجنبش نارودنیکی بود و میگفت که برای شکست تزاریسم باید روشنفکران انقلابی با دهقانان متحد شوند. تروتسکی نخستین باردر20 سالگی دستگیرشد و در زندان، مارکسیست گردید. وی در سال 1900 همراه همسر و دخترش به بازداشتگاهی درسیبریه تبعید گردید. او دراردوگاههای سیبریه بعد از مطالعه کتاب انجیل و الهیات مسیحی، با آثار داروین، پلخانف، و میشالوسکی آشناشد، و ازطریق آثار آنتونیو لوبریولا با ماتریالیسم تاریخی آشناگردید. تروتسکی پیش ازمارکسیست شدن میگفت که دهقانان باید با چریک هایی وحدت کنند که درراه مبارزه ازجان خود گذشته اند. اوازدرون زندان با نام مستعار"ضد زهر" یا آنلید اوتو دربحثهای سیاسی خارج اززندان شرکت میکرد.

تروتسکی درآغازهوادارنظرات لنین، مارتف و پلخانف بود و در روزنامه ایسکرا"جرقه" مقاله مینوشت. او آنزمان خواهان حزب طبقه کارگر به رهبری انقلابیون حرفه ای بود. وی در دوران تبعید به نوشتن مقالات ادبی، فلسفی و سیاسی، بیشماری پرداخت. در روزنامه ایسکرا غیراز لقب"قلم" به او عنوان " گرز لنین" نیزداده بودند. او دراتوبیوگرافی مشهورش یعنی درکتاب "زندگی من" درسال 1928 اعتراف نمود که درخارج ازکشور قصد ادامه مبارزه علیه استالین را دارد. استالین همسراو را به جرم تروتسکیست بودن، در زندان بقتل رساند.

دردانشنامه های شوروی پیرامون تروتسکی آمده که او دشمن مارکسیسم و لنینیسم و خط عمومی حزب کمونیست است که به سبب فعالیتهای ضدشوروی اش درسال 1928 ازحزب اخراج شد. درآنجا تروتسکی را نماینده ایدئولوژیک یک جریان خرده بورژوا و ماجراجویانه چپگرا نامیده اند که به نیروی طبقه کارگربرای پیروزی باورنداشت و به سیاستهای شبه انقلابی و اپورتونیستی میپرداخت و علیه ساختمان سوسیالیسم در شوروی و سیاست کمونیستی انترناسیونالیستی فعالیت میکرد. انترناسیونالیسم پنجم تروتسکی در سال 1938 را فرقه گرایی دانستند که حامل تجزیه و ازهم پاشیده گی درجنبش کارگری بود. منابع استالینیستی، تروتسکی را ادامه دست دراز امپریالیسم درجنبش مخالفت با سوسیالیسم میدانستند.

تروتسکی تازمان انقلاب اکتبر، منشویک بود، سپس کوشید تا میان بلشویکها و منشویکها میانجیگری کند و آنان را باهم آشتی دهد. با پیروزی انقلاب اکتبراو نیز بلشویک شد. او زمانی که منشویک بود از "مرکزیت گرایی یعقوبی" لنین در حزب انتقاد نمود. منشویکها، بورژوازی را درراُس انقلاب آینده می دیدند که باید ابتدا یک سرمایه داری معمولی را براه اندازد و روابط دمکراتیک بورژوایی را برقرارکند. درنظر منشویکها، سوسیال دمکراسی میتواند نقش اپوزیسیون را بعهده گیرد و مقدمات انقلاب پرولتاری آینده را تامین کند.

تروتسکی بعد ازپیروزی انقلاب، بعنوان کمیسارجنگ، یکی ازموسسان ارتش سرخ شوروی بود. تئوری انقلاب مداوم او درمقابل تئوری" سوسیالیسم ابتدا در یک کشور" شکست خورد. او درسال 1923 خواهان روابط دمکراتیک درحزب بود و میگفت که اگردرشوروی اصلاحات آغازنشود، سیستم دچار شکست خواهد شد. او نه تنها خواهان دمکراتیک نمودن نظام شوروی بلکه خواهان یک پلورالیسم حزبی سوسیالیستی بود. تروتسکی زوال اقتصادی، فرارمغزها، گرسنگی، و بیماری را آنزمان از عوارض دوران گذر میدانست و نه ضعفهای نظام سوسیالیستی. درجنگ داخلی، او مدافع ترورعلیه نیروها و احزاب پیشین تزاری بود چون در نظر او با کمک زندان نمیتوان آنان را ساکت نمود بلکه بایداز طریق ترور وایجاد ترس آنان را آرام کرد. اعدامهای خیابانی و صحرایی که درحین جنگ داخلی انجام گرفتند متکی به این تئوری تروتسکی بودند. او میگفت که ترور نیز وسیله ای قوی در اجرای سیاست است و درمقابل یک طبقه ارتجاعی که حاضر نیست میدان را ترک کند و تسلیم شود، باید خشونت بکار برد.

سئوال این است که چرا استالین در داخل و خارج شوروی به قتل صدها تن میارز تروتسکیستی پرداخت. از اعضای کمیته مرکزی سالهای 1923-1924 تنها لنین و استالین به مرگ طبیعی مردند. تروتسکی در مبارزات درون حزبی، استالین را خائن به انقلاب و سنبل بوروکراتیک و نوع جدبد تیپ بناپارتیسم دانست. وی میگفت که اگر بناپارتیسم تاکنون وسیله سیاسی رژیم کاپیتالیتی دردوران بحران بوده، استالینیسم نیزنوع منحرف همان سیستم درسوسیالیسم است. وی به صفات مشترک فاشیسم و استالینیسم نیز اشاره کرد. گرچه مدتها انتظارمیرفت که تروتسکی جانشین لنین شود ولی استالین توانست او را ازمیدان خارج کند. درسالهای نخستین بعد ازانقلاب بدلیل جنگ داخلی، بحث های درونی درحزب بسیارمحدود بودند. لنین درآغازمحتاطانه توصیه میکرد که استالین شاید نتواند ازقدرت خود بطور صحیح استفاده کند، او در پایان میگفت که باید راههایی یافت تا از بقدرت رسیدن استالین جلوگیری شود. تروتسکی درتبعید نیزمبارزه ای آشتی ناپذیرعلیه استالین را ادامه داد. او درسال 1930 تروتسکیسم خود را دوباره تئوریزه نمود تا به یک جنبش جهانی علیه استالینیسم تبدیل شود.

تروتسکی نخستین بار درانقلاب 1905 نقش مهمی درتشکیل شوراهای شهرپتروگراد داشت. او در زمان تزاربعد از دستگیری دوم به خارج فرارنمود و درکشورهای اتریش، فرانسه و آمریکا زندگی نمود. او در تبعید با پلخانف و لنین و دیگر سوسیالیستهای مهاجر روس آشناشد. وی سرانجام درماه مه سال 1917 به روسیه بازگشت و درانقلاب اکتبرشرکت کرد.

تروتسکی از سال 1905 خالق آثار مهمی از جمله: نتایج و پیش بینی ها، نیروهای محرک انقلاب، و زندگی من، بود. او میگفت که انقلاب بطور خودکار در وقت معینی اتفاق نخواهد افتاد، چون غیراز روابط تولید به عناصر دیگری نیز وابسته است. وی مصممانه میگفت که انقلاب نباید فقط در یک چارچوب ملی محدود شود، بلکه باید به کشورهای دیگر نیز صادرشود. تئوری انقلاب مداوم او تحت نظرات پاروس هالپهند بود. او تا پایان عمربه این تئوری باورداشت. وی با تکیه برنظرات مارکس و انگلس میگفت که انقلاب سوسیالیستی در یک کشور پیروز نمیشود بلکه باید ازطرف خلقهای کشورهای دیگر نیز حمایت شود چون انقلاب سوسیالیستی در چارچوب ملی غیرممکن است و دیکتاتوری پرولتاریا تنها در وحدت با دهقانان انقلابی قادر به نابودی ساختارهای پیشین و ارتجاعی است. تروتسکی همچون نیچه یکی ازاهداف سوسیالیسم را خلق انسان نوین و ابرمردی میدید. او میگفت که در سوسیالیسم آینده انسانهای متوسط و نوین، استعدادهایی درحد ارسطو، مارکس، و گوته خواهند داشت. او درباره انسان نوین آینده درنظام سوسیالیستی، یک عقیده شبه اتوپیستی را نمایندگی میکرد.