اندیشه سیاسی : رواقیون یا استائیکیسم (Stoicism)
اندیشه سیاسی : رواقیون یا استائیکیسم (Stoicism)
فلسفه رواقیون یا استائیک چهارمین و آخرین مکتب از چهار مکتب بزرگ آتن میباشد که بر پایه عقاید جامعه یونانی قرار گرفته است.در واقع، در رم، در همین زمان یک دستگاه فلسفه تازه بوجود آمد که مبنی و اساس آن اولا تجارب سیاسی خود دولت رم، و دوما سیستم حقوقی و قضائی معمول در رم بود. اما فلسفه یونانی نیز به نحو کامل در آن نفوذ یافت و از ترکیب این سه عنصر بود که فلسفه رمی بوجود آمد، یا به عبارت دیگر، میتوان چنین گفت که مقدمه ظهور فلسفه سیاسی در رم، در همین زمان است. مکتب استائیک در سال 300 قبل از میلاد بوسیله زنو یا زنون فینیقی اهل شهر سیتیوم واقع در جزیره قبرس در شهر آتن تاسیس شد، ولی مانند سایر مکاتب فلسفی یونانی منحصر و محدود به آتن و حتی به یونان نگشت.
فلسفه رواقیون یا استائیک چهارمین و آخرین مکتب از چهار مکتب بزرگ آتن میباشد که بر پایه عقاید جامعه یونانی قرار گرفته است.
در واقع، در رم، در همین زمان یک دستگاه فلسفه تازه بوجود آمد که مبنی و اساس آن اولا تجارب سیاسی خود دولت رم، و دوما سیستم حقوقی و قضائی معمول در رم بود. اما فلسفه یونانی نیز به نحو کامل در آن نفوذ یافت و از ترکیب این سه عنصر بود که فلسفه رمی بوجود آمد، یا به عبارت دیگر، میتوان چنین گفت که مقدمه ظهور فلسفه سیاسی در رم، در همین زمان است.
مکتب استائیک در سال 300 قبل از میلاد بوسیله زنو یا زنون فینیقی1 اهل شهر سیتیوم واقع در جزیره قبرس در شهر آتن تاسیس شد، ولی مانند سایر مکاتب فلسفی یونانی منحصر و محدود به آتن و حتی به یونان نگشت.
بعد از زنو، شاگرد وی کلیانتس Cleanthes جانشین وی شد. بعدها، Chrysippus (280 تا 207 ق م) جانشین کلیانتس شد و آئین زنو و تشکیلات آن را به یک سیستم بزرگ متافیزیکی بسط داد و این فلسفه را به رم برد.
سپس، پاناسیوس Panaetius (قرن دوم قبل از میلاد) و دیگران نیز این فلسفه را به رم بردند. پاناسیوس و شاگردش پوسی دونیوس Posidonius برای تقلیل انتقاد منقدین قدری از فلسفه روان شناسی افلاطون را بدان افزودند و بدین طریق فلسفه جدیدی مرکب از فلسفه های مختلف در رم بوجود آمد که باز همان فلسفه استائیک یا فلسفه استائیک جدید نامیده میشد.
خصوصیت این فلسفه این است که با وجود آنکه مکتب آن ابتدا در شهر آتن تاسیس شده و یکی از چهار مکتب آتن شمرده میشود کمتر متعلق به آتن بود، بلکه اولین فلسفه یونانی است که صورت عام و خاصیت جهانی پیدا کرده، و دیگر اینکه سران این مکتب همه آتنی نبوده اند.
پس از زنو، سایر پیشوایان این مکتب و جانشینان او از نواحی خارج و اطراف جهان یونانی بودند بخصوص از آسیای صغیر که در آنجا سرعت اختلاط یونانیان با مردم خاور زمین سریع تر انجام میگرفت و بالاخره در خلال قرن اول قبل از میلاد مدرسه رواقیون که در شهر آتن واقع شده و ریاست آن با یک فیلسوف آتنی بود از مرکزیت این مکتب افتاد.
بهاء الدین پازارگاد مینویسد، "در واقع بایست گفت که استائیکیسم از آغاز ظهور یک مکتب هلینیستیک بود و نه یونانی و گویا مورخین همان زمان هم به این حقیقت معترف بوده اند چنانچه پلوتارک Pluterch مورخ مینویسد که اسکندر نوعی از دولت و حکومت تاسیس نمود که زنو آنرا پیشنهاد کرده بود..." بهرحال، رواقیون یا استائیکیسم ریشه یونانی دارد و این نکته نباید فراموش گردد. همچنین، میتوان چنین نتیجه گرفت که وجود فلسفه رواقیون در واقع باعث پیدایش فلسفه سیاسی در رم میشود و با پیدایش فلسفه رواقیون فلسفه سیاسی از مرکز اصلی خود (یونان) خارج و وارد دومین سرزمین یعنی رم میشود.
کتاب تاریخ فلسفه سیاسی به قلم دکتر بهاء الدین پازارگاد، لیستی از اصول عقاید سیاسی رواقیون را به شرح ذیل توضیح میدهد.
کولکتیویسم: یعنی منافع فرد فدای جامعه میشود، اما منظور از جامعه، جامعه جهانی است و نه دولت ملی. دولت جهانی حاکم بر فرد است.
انترناسیونال: رواقیون معتقدند که مردم طبعا عضو جامعه جهانی هستند. قوانین این جامعه طبیعی است و واجب اطاعت و حیات اجتماعی ضروری است.
مساوات: همه مردم جهان برادر یکدیگر و در حقوق مساوی و عموما اتباع کشور جهان هستند بدون توجه به مال و مقام و نژاد و فرهنگ.
قانون: قانون کشور باید مطابق قانون جامعه بشری و بر وفق قانون طبیعت باشد.
جامعه: جامعه جهانی تنها جامعه ایده ال است و بس.
نژاد: نژاد، نژاد انسان است و بس، و نه نژاد خاص.
شان آدمی: حقوق مردم مورد اهمیت و احترام است بدون توجه به مال و مقام و نژاد.
تقوی: تقوی عبارت است از عالی ترین خیر و صلاح. تقوی خاص یک طبقه نیست بلکه هر قوم و هر طبقه میتواند صاحب تقوی باشد.
آتیسم: انکار وجود خدا (عقیده رواقیون دوره اول).
ماتریالیسم: مادیات، فلسفه عملی و معتدل.
پوزی تیویسم: اعتقاد به آثار قابل حس و مشاهده.
میس تیکیسم: صوفی منشی و صورت معما داشتن و اسرار آمیز بودن افکار و عقاید ایشان.
بی نیازی: تحمل در سختی ها و مقاومت در برابر مشکلات به منظور تمرین در عدم احتیاج به دیگران.
حقوق طبیعت: معتقد به حقوق طبیعی.
مردم: راه مستقیم است اما ورودی آن باریک و تنها عده معدودی میتوانند راه را پیدا کنند... هر شخصی بر پایه لیاقت خود ایستاده و عوامل خارجی نمیتوانند کمکی به وی کنند.
تابیعت قانون: هر شخص تابع دو نوع قانون است، قانون شهر خویش و قانون شهر جهان ولی قانون جهان است که حاکم است.
در تحلیل فلسفه رواقیون، دکتر پازارگاد مینویسد، استائیکیسم یا رواقیون در آغاز ظهور خود شعبه ای از سینیسم یا سینی کیسم یا همان فلسفه کلبیون بوده است. زنو، شاگرد کراتس موسس فلسفه کلبیون (سینیک) بود و فلسفه کلبی را نزد وی مطالعه کرد. زنو، بعدها از شکاکین جدا شد، زیرا مکتب آنها را خام و فاقد نزاکت و عریان از لباس ادب و نرمی پنداشت و آنرا نتیجه خاصیت ناتورالیسم (تمایل به مسلک طبیعی) آن مرام میدانست ولی چون در آغاز مدتی با ایشان معاشرت میکرد و متکی به آن مرام بود فلسفه سینیک در مکتب جدید وی نفوذ کرده است.
زنو، پس از ترک کلبیون سعی کرد فلسفه کلبی را با فلسفه تقوی های ایده الی افلاطون وفق دهد. وی بی نیازی و تحمل در مقابل مشکلات و سعی در عدم احتیاج به دیگران را پایه فلسفی خود قرار داد. بعدها، توجیه جهان فیزیکی و عالم مادی را از هراکلیتوس گرفته و قدری از منطق ارسطو نیز بدان افزوده، فلسفه خود را بدین طریق بسط داد. این فلسفه رقیب فلسفه اپیکور است ولی هر دو فلسفه از جهاتی با هم مشترک هستند، مثلا هر دو فلسفه یکی از شرایط خردمندی را بر کناری از امور جهان میپنداشتند ولی در توجیه این مسئله اختلاف داشتند.
اگرچه که فلسفه رواقیون در آغاز ظهور متمایل به کناره گیری بود ولی به مرور زمان رو به اصلاح رفت و طریق تکامل پیمود و در نتیجه عقاید آن تا درجه ای اصلاح گردید. اما در این مورد هیچگاه به پایه آن عقیده محکم و تاکیدی و اصرار فلسفه دولت سیته نرسید که شرکت هر فرد را در امور اجتماعی از ضروریات و واجبات اولیه و شرط حیات و تابیعت میشمرد. رواقیون معتقد شدند که در عالم یک دولت جهانی و یک جامعه جهانی وجود دارد که هم خدایان و هم انسانها اتباع آن دولت میباشند و این دولت دنیا را یک قانون اساسی است که عقل حقیقی و کامل میباشد و به مردم تعلیم میدهد که به چه اعمالی اقدام و از چه کارها اجتناب کنند. عقل حقیقی و کامل همان قانون طبیعت یا حقوق طبیعت است که در همه جا سطح سنجش میباشد برای تمیز خوبی از بدی و تشخیص صواب از ناصواب. این حقوق طبیعت در اصول لایتغیر است و تمام افراد اعم از زمامدار یا رعایا محدود بدان و مجبور به تبعیت از آن میباشند و این همان قانون الهی است.
اصول کلی استائیک تا اوایل قرن اول قبل از میلاد تقریبا به همان شکل باقی ماند که کریسی پوس در اواخر قرن سوم ق.م. آنرا تفسیر کرده بود، ولی در فروع و طرز عمل متحمل تغییرات مهم گردید، زیرا لازم آمد که اولا بر وفق مذاق و تفاهم مردم و بطوریکه قابل درک و قبول عامه گردد اضلاح و تفسیر شود و دوما چون این فلسفه در رم رواج یافت و جامعه رمی رو به ترقی و توسعه بود لازم گردید که فلسفه مزبور با اوضاع و شرایط محیطی رم وفق داده شود.
لازم به ذکر است که در میان فلسفه های یونانی، فلسفه رواقیون بود که بیش از همه قابل وفق دادن با روحیه مردم آنزمان و تقوی های معمولی بین ایشان بود. از میان فلسفه های سیاسی هیچ یک نمیتوانست به اندازه فلسفه دولت جهانی رواقیون فتوحات رم را که عملی پست تلقی میشد صورت حق بخشد و بصورت یک ایده الیسم اخلاقی جلوه دهد.
(1) Zeno یا Zenon فیلسوف یونانی که تحصیلات خود را در شهر آتن تحت نظر فلاسفه سینیک یا شکاکین انجام داده و بعدا مکتب استائیک را تاسیس نمود و مدت سی سال به تدریس اشتغال داشت. این زنو را نباید با زنو از اهل Velia Elea در ایتالی و فیلسوف مسلک الیاتیک Eleatic شاگرد پارمیند که همراه وی به آتن آمد و مشغول تدریس گردید، اشتباه نمود. همچنین، نباید او را با زنو فیلسوف اپیکوریان متولد Sedon در فنیقه و معلم سیسرو که از سال 100 قبل از میلاد پیشوای مکتب اپیکوریانها در آتن بوده، اشتباه کرد.
(2) دکتر بهاء الدین پازارگاد، تاریخ فلسفه سیاسی، صفحه های 225- 213
www.ahmadrezataheri.org