طبقه بندی سیر فلسفه سیاسی

http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/09/05/zz3043.JPG

 تاریخ فلسفه سیاسی که مدت 2500 سال یعنی حدود 500 سال قبل از میلاد تا زمان حاضر که عبارت باشد از بدو ظهور افکار سیاسی و طلوع عقاید سیاسی تا زمان معاصر به سه عهد بزرگ تقسیم شده است. اما دکتر بهاء الدین پازارگاد، عهد سوم فلسفه سیاسی را تا پایان قرن نوزدهم فرض کرده است. ایشان آغاز قرن بیستم را عهد چهارم نام گذاشته اند.  در نتیجه، فلسفه سیاسی را میتوان به چهار دوره تقسیم نمود. یک، دوره فرضیه دولت شهر یا دولت سیته. دو، دوره فرضیه جامعه جهانی. سه، دوره فرضیه دولت ملی. چهار، دوره برگشت به انترناسیونالیسم. 

-----------------

 تاریخ فلسفه سیاسی که مدت 2500 سال یعنی حدود 500 سال قبل از میلاد تا زمان حاضر که عبارت باشد از بدو ظهور افکار سیاسی و طلوع عقاید سیاسی تا زمان معاصر به سه عهد بزرگ تقسیم شده است. اما دکتر بهاء الدین پازارگاد، عهد سوم فلسفه سیاسی را تا پایان قرن نوزدهم فرض کرده است. ایشان آغاز قرن بیستم را عهد چهارم نام گذاشته اند. 

 در نتیجه، فلسفه سیاسی را میتوان به چهار دوره تقسیم نمود. یک، دوره فرضیه دولت شهر یا دولت سیته. دو، دوره فرضیه جامعه جهانی. سه، دوره فرضیه دولت ملی. چهار، دوره برگشت به انترناسیونالیسم. 

دوره فرضیه دولت سیته

 

مدت این دوره حدودا چهار قرن است. شروع آن نیمه دوم قرن ششم قبل از میلاد است و اگر آغاز آنرا از زمان سولون قانونگذار یونانی حساب کنیم، آغاز آنرا باید اوایل قرن ششم بدانیم. پایان این دوره قرن سوم قبل از میلاد است که مصادف میشود با انقراض دولت یونان و ظهور فرضیه جهانی.

 

در این دوره عقیده اصلی یا تئوری اعظم شایع و همچنین سیستم معمول حکومت و دولت در جهان غرب عبارت بود از سیستم دولت سیته (دولت شهر). طبق این سیستم و این فلسفه هر شهر یونانی مستقل بوده است و انتخاب حکومت و طرز تشکیل دولت و نوع حکومت به اختیار قسمتی از ساکنین شهر بوده است که بنام تبعه خوانده میشدند. جامعه شهر آتن نمونه کامل حکومت دولت سیته بوده است.

 

این شهرها در قسمت امور خارجی و روابط با دولت های خارجی تا حدی تابع دولت آتن پایتخت یونان بوده اند، ولی در امور داخلی خود استقلال داشته اند. این طرز حکومت و تشکیلات سیاسی اجتماعی در حقیقت مشابه با نوعی کنفدراسیون سست بوده است. این سیستم با غلبه فیلیپ و اسکندر مقدونی ظاهرا به فدراسیون تبدیل شد که اتحادیه ای از شهرها بوده ولی اتحادیه ای محکمتر بود و قدری رو به اصول تمرکز میرفت. اما، تا زمان انقراض یونان به دست رومیان سیستم دولت سیته در یونان رعایت گردیده و محترم شمرده میشد، ولی نه تا آن درجه که در زمان پریکلس معمول بود.

  دوره فرضیه جامعه جهانی

 مدت این دوره شانزده قرن است. آغاز آن نیمه دوم قرن سوم یا ابتدای قرن دوم قبل از میلاد است و پایان آن قرن چهاردهم یا نیمه اول قرن پانزدهم است.

 این دوره مصادف است با زمان رواج مسیحیت در اروپا به انضمام دوره موسوم به قرون وسطی و چون تعلیمات مسیحی با فرضیه اعظم این دوره یعنی نظریه تشکیل جامعه جهانی وفق میداد سیر افکار سیاسی نیز در اروپا تبعیت از این فرضیه کرده و تمایل افکار و عقاید و در نتیجه مجاهدات جامعه های اروپائی و دولتهای باختری تشکیل جامعه جهانی بوده است. یعنی تشکیل یک ملت در تمام جهان بنام جامعه جهانی که عموم مردم جهان در زیر چتر یک دولت مسیحی بسر برند.

 

در نتیجه این ایدئولوژی اصلی، چند ایده دیگر که لازمه آن بوده است نیز ترویج یافته و دوره حکومت آن ایده ها یا افکار بوجود آمده از آن جمله است "ایده برادری انسان" و دیگری "فرضیه حقوق طبیعت" یا قانون طبیعت.

 دوره فرضیه دولت ملی

مدت این دوره چهار قرن است. این دوره از اواسط قرن پانزدهم میلادی و بخصوص با شخص ماکیاولی فیلسوف ایتالیایی آغاز میشود و دنباله آن تا زمان حاضر ادامه دارد و ما اکنون در دنباله این دوره و در آغاز دوره نوینی قرار گرفته ایم که آنرا عهد رجعت به اینترناسیونالیسم نام گذاشتیم.

 در آغاز دوره فرضیه دولت ملی، ایده تشکیل دولتهای مستقل ملی در اروپا بوجود آمده و این فکر روز به روز بوسیله فلاسفه زمان تقویت یافت تا در قرن نوزدهم که به اوج خود و به منتهای ترقی رسید. ولی از آغاز قرن بیستم فرضیه مزبور پیمودن قوس نزول خود را آغاز کرده و تا اکنون که در وسط قرن بیستم قرار گرفته ایم (1957) با سرعتی بیش از پیش رو به تنزل و انحطاط است و راه انقراض می پیماید و ملاحظه میشود که سیر تمایل افکار و عقاید سیاسی بار دیگر به طرف تئوری تشکیل جامعه جهانی رجعت میکند، اما نه بدان شکل که در قرون وسطی سیر میکرده است. در دوره دوم این فرضیه توام با فلسفه دینی و عقیده مذهبی بوده ولی اکنون عاری از لباس مذهبی است و غالبا لباس مرام سیاسی و ایدئولوژی سیاسی دارد و به چند شکل ظهور نموده است. یک شکل آن تحت عنوان کمونیسم بین المللی میباشد که میگوید همه مردم جهان باید تشکیل یک حکومت کمونیستی جهانی بدهند. شکل دیگر آن که با عقیده غربیان مطابقت دارد چنین میگوید که کشورها و جامعه های مختلف جهان با حفظ مذاهب و رژیم سیاسی و اوضاع و رسوم و مسلک سیاسی داخلی خود تابع یک حکومت مقتدر مرکزی شوند. تشکیل جامعه ملل (در مدت بین دو جنگ بزرگ) و سازمان ملل متحد (بعد از جنگ دوم) بمنزله مقدمات اجرای این فرضیه است و مراحل بدوی و مقدماتی تهیه زمینه اجرای این تئوری شمرده میشود.

 در عهد سلطه تئوری دولت ملی، این فکر قوت گرفت و مسلم شمرده شد که جهان بشری به جامعه های کوچکتر و مستقل تقسیم شود و هر کشور یا جامعه در تمام امور خود مستقل و آزاد و بی نیاز نسبت به کشورهای همسایه باشد. اما وقوع دو جنگ بزرگ جهانی و ترقی روز افزون علم، صنعت، مکانیک و وسائل ارتباط  و بازرگانی که جهان را تبدیل به یک خانه نمود بطلان عقیده اعظم دوره سوم و خطا و ضرر سیستم حکومت ملی را ثابت نمود. این سیستم با آنکه امروز اسما و بر روی کاغذ موجود میباشد، در معنی دچار ورشکست قطعی شده و تصور میرود که تا ابد شکست خورده باشد.

 

امروز ظاهرا کشورهای هفتاد و چند گانه جهان مستقل اند و دعوی استقلال میکنند. اسما دارای حکومت ملی هستند، اما در عمل کم و بیش فاقد شرط اصلی تعریف حکومت ملی میباشند. زیرا، اولا این کشورها  بهیچوجه بی نیاز از مساعدت یکدیگر نیستند و تمام وقایع خارجی جهان در اوضاع داخلی هر کشور تاثیر مستقیم و غیر مستقیم دارد. هر کشور ناگزیر است بر وفق وقایع سیاسی جهان در امور داخلی خود تجدید نظر کند و اوضاع داخلی را با اوضاع جهان و کشورهای همسایه وفق دهد و این خود مخالف مفهوم استقلال است که طبق تعریف شرط ذاتی حکومت ملی میباشد. کلیه کشورهای جهان امروز از لحاظ اقتصادی و منابع ثروت و مواد خام و مواد تهیه شده به یکدیگر احتیاج دارند و این نیز ناقض اصل استقلال و منافی شرط حکومت ناسیونال است. دوما، اگر چه ظاهرا نمایندگان هفتادو چند دولت بنام نمایندگان کشورهای مستقل و آزاد به دور یک میز بنام انجمن ملل متحد جهت مشورت در روابط بین الملل گرد هم می آیند اما همه مردم عالم با واقعیات آشنا بوده و میدانند که قدرت نافذه این دستگاه بین المللی متمرکز در دو سه قدرت معدود است. دو کشور امروز در جهان (منظور آمریکا و شوروی است) از حیث قدرت سیاسی و نظامی به درجه ایی رسیده اند که در تاریخ بی سابقه بوده است و آنرا باید قدرت مافوق قدرت یا قدرت های اعلی نام نهاد. این دو قدرت اعلی هر یک مرکز و محور یکدسته از کشورهای جهان قرار گرفته و سایر کشورها نسبت به آنها ضعیف خوانده شده و کم و بیش در تحت نفوذ و سلطه این دو قدرت قرار گرفته اند. و این خود ناقض صریح اصل استقلال و مخالف تعریف حکومت ملی قرون اخیر است. وجود شورای امنیت و اتوریته و قدرتی که به این ارگان غیر منطقی در دستگاه سازمان ملل متحد داده شده و بالاخص وجود حق وتو برای پنج دولت از دوازده دولت عضو شورا خود بهترین دلیل عدم وجود استقلال یا لااقل علامت تزلزل اصل استقلال سایر کشورهای جهان و در هم شکستن بنای فرضیه حکومت ملی است و مسلما تاریخ نویسان و فلاسفه آینده نظر این نویسنده (بها الدین پازارگاد) را پذیرفته، لااقل نیمه دوم قرن بیستم را در آینده آغاز دوره چهارم سیر فلسفه سیاسی خواهند شمرد و شاید آنرا دوره حکومت سیاسی جهانی یا فدراسیون جهانی اصطلاح کنند.

 دوره برگشت به انترناسیونال

 فرضیه دولت ملی در پایان قرن نوزدهم بسر آمده است. در آغاز قرن بیستم جهان بشری مواجه با مشکلات شدید اجتماعی و سیاسی و اقتصادی شده که سر آمد آن دو مسئله ذیل بوده است:

 اول، جنگ بین دو فلسفه اصالت فرد با اصالت جمع، که ما (بها الدین پازارگاد) آنرا جنگ بین فرد و جمع نام گذاشتیم.

   دکتر بهاء الدین پازارگاد، چاپ پنجم 1382 تهران. صفحه های 20 – 24.