اخوان المسلمینِ؛ جنبش اسلامی مصر
اخوان المسلمینِ؛ جنبش اسلامی مصر
اخوان المسلمین سازمان مذهبی - سیاسی که در 1307 هجری شمسی ۱۳۴۷ هجری قمری (سال ۱۹۲۸ میلادی) در مصر و به وسیلهٔ شيخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا معروف به حسن البنا (۱۹۰۶-۱۹۴۹)در شهر اسماعيليه بنیانگذاری شد . سپس در ديگر كشورهاي عربى و اسلامى به فعاليت می پردازد. اين نهضت به تاءثير از انديشه هاى سید جمالالدین اسدآبادی و در پاسخ به انحطاط داخلى مسلمانان و سلطه بيگانگان بر كشورهاى اسلامى ، به ويژه بر كشور مصر پديد آمد. اخوان المسلمين جهت رسيدن به اهدافش (چون زنده كردن شعائر اسلامى و برافكندن سلطه اجانب و برقرارى حكومت اسلامى ) در جبهه هاى مختلف فرهنگى ، نظامى و سياسى به مبارزه پرداخت ، و در اين رهگذر چند بار به دست حكومت ملك فاروق منحل شد و طى آن شمار زيادى از اعضاى آن دستگير و يا اعدام شدند. پس از ترور حسن البنا، بتدريج تحولى در جنبش اخوان المسلمين صورت گرفت . اين تحول عبارت بود از جايگزين كردن راههاى مسالمت آميز به جاى مبارزه مسلحانه عليه رژيم و سلطه بيگانگان . اين اقدام كه در پى نااميدى از مؤ ثر بودن راه حل نظامى برگزيده شد، از محبوبيت و كارآيى اخوان كاست و گروههاى جديد اسلامى (مانند جهاد اسلامى ) كه اغلب متاءثر از اخوان المسلمين بودند، امّا بر مبارزه نظامى پاى مى فشارند، پا به ميدان گذاشتند. با اين وصف ، تاءثير عميقى كه جنبش اخوان در روند مبارزات مردم مصر و جهان اسلام داشته است ، غير قابل انكار مى باشد.
جنبشهای اسلامی دارای دو بُعد اندیشهای و جامعه شناختی میباشند، برخی صاحبنظران، جنبشها را از بُعد اندیشهای و بعضی از بُعد جامعه شناختی بررسی میکنند؛ اما برای مطالعة همه جانبه باید به هر دو بُعد آن پرداخت. چه بسا بتوان واکنشهای مسلمانان در دو قرن اخیر را به دو جریان پیروی از تمدّن غرب و جریان احیا و بازسازی تفکّر دینی تقسیم کرد. هدف اصلی جریان اصلاح طلبی دینی در قرن 19 در جوامع اسلامی، عکس العملی در برابر خطر فرهنگی و سیاسی اروپا و رفع سلطة آنان در جوامع اسلامی بود.[1]
یکی از مهمترین جنبشهای اسلامی که تأثیرات شگرفی بر مصر و چندین کشور اسلامی دیگر نهاد، «اخوان المسلمین» است. این سازمان در شرایطی که مصر از نظر سیاسی، اجتماعی، دینی و اقتصادی در وضعیتی بحرانی قرار داشت، تشکیل گردید و از یکسو برای حاکمیت تعالیم اساسی اسلام در زندگی اجتماعی و سیاسی میکوشید و از سوی دیگر میخواست معتقدات اسلامی را از حالت ایستا و خمودگی خارج نماید.[2]
شکلگیری اخوان المسلمین
مؤسس اخوان المسلمین، حسن البناء در حدود سال 1900 م در شمال غربی قاهره متولّد شد، بعد از ورود به دبیرستان به عضویت یکی از انجمنهای اسلامی درآمد و در این ارتباط سازمان جدیدی به نام انجمن امداد حصافیه را پایه گذاری نمود که دارای دو هدف اصلی «نگهداری و گسترش ارزشهای اسلامی» و «دفاع در برابر هجوم میسونرهای غربی» بود. این سازمان الگویی بود که مطابق آن بعدها اخوانالمسلمین طرحریزی گردید. وی در مورد گسست نسل جوان و دانشجویان از فرهنگ خویش وحقایق اسلام بسیار نگران بود و اعتقاد داشت ایندة هر ملّت و هر ایدئولوژی در دست نسل جوان، طلبه، دانشجویان و روشنفکران قرار دارد؛ لذا عمده فعالیتهای خود را متوجّه این قشرها کرد. وی بر آن بود همانطور که در انقلابهای چپی، کادر انقلابی از طبقه پرولتاریا برمیخیزد، در انقلاب اسلامی نیز برای پیشبرد اهداف باید، مستضعفین را مورد توجّه قرار داد. وی در مساجد، مراکز فرهنگی و عمومی دربارة مسائل ایدئولوژیک اسلامی سخنرانی میکرد و کسانی را که تحت تأثیر حرفهای وی قرار گرفتند به جلسات خصوصی دعوت میکرد و از همین افراد کادر اصلی را برای سازمان انتخاب مینمود. در سال 1927 م جمعیت شباب المسلمین (سازمان جوانان اسلامی) در قاهره به وسیلة برخی دوستان قدیمی وی تشکیل شد. حسن البناء نمایندگی این سازمان و مسؤولیت بخش مجله الفتح، ارگان آن را بر عهده گرفت.[3]
سازمان اخوان المسلمین در سال 1928م با بیعت حسن البناء و شش نفر از همفکرانشان تشکیل گردید. در ابتدا فعالیتهای آنان جنبة نیمه مخفی داشت و برای گسترش جنبش از جزوه، نامه، سخنرانی و ملاقاتهای شخصی استفاده میکرد.[4]
دهة 1920 م که حسن البناء جنبش خود را بنیان نهاد، افکار سیاسی اسلام بین اندیشههای سه مکتب در نوسان بود:
1 ـ عناصر محافظهکار الازهر یا سنّتگرایان که هر گونه سازش یا نوسازی جامعه و دگرگونی دین و مذهب را رد میکردند.
2 ـ حامیان نوسازی یا شاگردان عبده که هدفشان جامعهای بود که دین و سیاست از هم جدا باشد.
3 ـ اصلاح طلبان پیرو رشید رضا که خواستار بازگشت به عقاید و اعمال اوّلین نسل از احکام اسلامی بودند، که در این میان حسن البناء به مکتب سوم تمایل داشت.[5]
فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی حسن البناء را میتوان در سه مرحله بیان نمود؛ مرحلة اول از 1928 تا 1939م که تمام سعی و تلاش وی بر کارهای نظری، سخنرانیها، انتشار مجلات و فراگیر شدن نهضت در کشورهای اسلامی بود؛ مرحلة دوم از 1939 تا 1945م که وی به سازماندهی سیاسی جنبش پرداخت و مرحلة سوم از 1945 تا 1949م که دوران اثرگذاری اخوان المسلمین در مسائل اساسی مصر بود که با ترور وی در 1949م پایان یافت.[6]
اهداف حسن البناء
حسن البناء تلاشهای خود را در سه مرحله «تبلیغ»، «جذب و سازماندهی» و «مرحله عملی» آغاز نمود.[7] اصولی که حسن البناء بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از: 1 ـ «اجتناب از جدالهای مذهبی و فرقهای» (از زمانی که جماعت تقریب بین مذاهب اسلامی تأسیس شد حسن البناء و ایتالله قمی در تأسیس آن سهیم بودند همکاری میان اخوانالمسلمین و شیعیان برقرار شد که در نهایت به دیدار نوّاب صفوی در سال 1954م. از مصر منجر گردید.[8] حسن البناء در مراسم حج 1948 با ایتالله کاشانی دیدار کرد و میان آنها تفاهم برقرار گردید و برخی از دانشجویان شیعه که در مصر تحصیل میکردند به جنبش اخوانالمسلمین پیوستند)[9]؛ 2 ـ «سیاست گام به گام»: در نگاه وی جنبش قبل از آنکه به هدف غایی خویش برسد، باید این مراحل را (تبلیغ، بیان و تفسیر؛ عمل و نتیجهگیری) را گام به گام طی نماید؛ 3 ـ «استفاده از نیروهای مختلف برای تحقق اهداف»؛ 4 ـ «برپایی حکومت اسلامی»: اخوانالمسلمین حکومت را برای خود نمیخواهد، بلکه حامی کسانی میباشد که بتوانند مسؤولیت حکومت را بر عهده بگیرند و قوانین قرآن را اجرا نمایند و اگر چنین فردی پیدا نشد، تشکیل حکومت یکی از برنامههای اخوانالمسلمین خواهد بود؛ 5 ـ «مقاومت در برابر تجاوزگران».[10]
جنگ جهانی دوم و پیامدهای مصر، روند تصاعدی نفوذ اخوان المسلمین را در مصر گسترش داد، تشکیلات اخوان المسلمین سازمان یافتهتر و مواضع سیاسی و ایدئولوژیک آنها منسجمتر گردید. بعد از جنگ سازمان از وضع آشفتة حزب وفد استفاده نمود و خود را به عنوان سازمان انقلابی و مخالف نظام موجود معرفی کرد و پایگاههای تودهای حزب وفد را به سرعت تصرف کرد. بر اثر دسیسهها و برخی اقدامات خودسرانه که بعضی از افراد در سازمان علیه دولت انجام میدادند، دولت در سال 1948م با سیزده مورد اتهام به سازمان در مورد فعالیتهای تروریستی، توطئه علیه سرنگونی نظام سلطنتی مصر، جمعآوری مهمّات و... سازمان را منحل اعلام نمود و حسن البناء در توطئهای سازمان یافته در فوریه 1949م ترور گردید.[11]
جانشینان حسن البناء
بعد از ترور بنیانگذار سازمان، دوران بحرانی و مشکلات برای سازمان هویدا گردید و یکی از علل ناکامی سازمان، سیاست طرد و عدم تحمل نظرات در دورة پس از مرگ حسن البناء بود. در سال 1951م حسن هضیبی رسماً به عنوان مرشد عام اخوان المسلمین منصوب گردید.
برخی از اقدامات وی از قبیل تغییر و تحولات در سازمان، ارتباط وی با فاروق، محدود کردن شاخه مخفی اخوان المسلمین و مخالفت وی با خشونت موجب گردید تعارضاتی در سازمان روی دهد.
هضیبی معتقد بود «دین اسلام دین رحمت است نه ترور و خشونت».[12] در این میان سازمان افسران آزاد تصمیم گرفت با سازمان اخوان المسلمین ارتباط برقرار نماید و بین آنان پیمانی منعقد گردید که اخوانالمسلمین همة امکانات خود را در اختیار سازمان افسران آزاد قرار دهد و همکاری بین آنها در سال 1951م. به اوج خود رسید، ناصر و گروه وی برای جلب حمایت تودهها بر سازمان اخوانالمسلمین تکیه میکردند و در مقابل سازمان هم از طریق افسران آزاد به اسلحه و آموزش نظامی دست مییافت. هواداران اخوانالمسلمین مردم را به نفع انقلاب وارد خیابانها کردند. بعد از پیروزی انقلاب در مصر، تعارضات بین دو طرف پدیدار گردید، اخوانالمسلمین از دولت درخواست نمود در جهت اهداف اسلامی، حرکتهای خود را در جامعه آغاز کند، ولی ناصر معتقد بود دین باید از سیاست جدا باشد و مذهب رابطة فردی بین انسان و خداست و نباید در امور جامعه دخالت نماید. چون هضیبی با اصلاحات أرضی ناصر مخالفت کرد، ناصر آنان را حامی سرمایهداری معرفی کرد و اعلام نمود اختلاف وی با اخوانالمسلمین بر مسألة اجرای اسلام نیست، بلکه موضوع سرمایهداری میباشد؛ ولی حقیقت این بود که ناصر نمیخواست غیر از تشیکلات وی گروه قدرتمند دیگری در کشور باشد.
دولت در ژانویه 1954م. طبق قانون انحلال احزاب، سازمان اخوان المسلمین را منحل و عضویت در آن را غیر قانونی دانست و اتهاماتی به اخوانالمسلمین وارد کرد که عبارتند از: سکوت هضیبی پس از انقلاب و عدم حمایت از آن، مخالفت با اصلاحات أرضی، مخالفت اخوان المسلمین با تشکیل گارد ملّی و نیروهای رهایی بخش و ملاقات هضیبی با سفیر انگلستان.[13]
در این زمان سه جناح عمده در اخوان المسلمین وجود داشتند: 1 ـ جناح اوّل عبدالرحمان البناء برادر حسن البناء که طرفدار حمایت از ناصر بودند. 2 ـ جناح دوم که هضیبی رهبر آن بود که مخالف سیاستهای ناصر بود. 3ـ جناح سوم که میانه رو و بیطرف بوده و درصدد تفاهم بین جناحها و دولت بودند.[14]
اخوان المسلمین در مصر به دلیل سوء قصد به جمال عبدالناصر یکبار در 1954م. و یکبار در 1965م. مورد تعقیب و آزار قرار گرفتند.[15]در ترور 1954م، حسن هضیبی دستگیر شد و حکم اعدام وی به دلیل پیری، به حبس ابد تقلیل یافت. هر چند که وی اصرار میورزید در این ترور دست نداشته است ولی سازمان مخفی، که جزیی از اخوانالمسلمین بود این ترور را انجام داده بود.[16]
اخوانالمسلمین دلایل شکست ناصر از اسرائیل در جنگ 1967م را کم توجّهی به مذهب در سیاستهای ناصر میدانستند، و این شکست را نشانگر کیفر الهی به دلیل جوّ اختناق در مصر و اینکه ناصر با یک دولت بیدین (شوروی سابق) متّحد شده بود، معرفی میکردند.
انور سادات در مواجهه با چپیها، افراد اخوانالمسلمین از جمله حسن هضیبی را از زندان آزاد کرد و از آنان برای تهیه پیشنویس قانون اساسی دعوت کرد، ولی چون اخوانالمسلمین نتوانست نظرات خود را در قانون اساسی قرار دهد، مبارزات خود را از طریق پارلمان مصر و وسایل ارتباط جمعی پیگیری نمود. بین سالهای 1970 تا 1978م. روابط اخوان المسلمین با سادات مسالمتآمیز بود؛ ولی بین سالهای 1978 تا 1981م براثر انعقاد پیمان صلح مصر و اسرائیل و انقلاب اسلامی ایران این روابط تیره گردید و ترور سادات در سال 1981م به وسیلة سازمانی از منشعبین اخوانالمسلمین صورت پذیرفت.
بعد از مرگ حسن هضیبی، در سال 1974م شیخ عمر تلمسانی رهبر اخوانالمسلمین گردید و بعد از درگذشت وی در سال 1986م حامد ابونصر جانشین وی گردید. وی بعد از انتخاب شدن نامهای در فوریه 1986م به حسن مبارک رییس جمهور فرستاد و در آن مسائل داخلی و سیاست خارجی کشور مصر را مورد بررسی قرار داد، پیشنهاداتی به رییس جمهور ارائه کرد و از دولت مصر خواست همکاری خود را با اسرائیل متوقف سازد و خواستار بیشتر مشارکت زنان در امور جامعه گردید.[17]
تشکیلات سازمانی اخوان المسلمین
هیأتهای رییسی شامل «مرشد عام» که رییس کل جمعیت است، «دفتر ارشاد عام» که مخصوص هیأت اداری جمعیت و راهنمایی آموزش و تبلیع میباشد و «هیأت مؤسسان» که از مجلس شورای عام و مجمع عمومی برای دفتر ارشاد عام تشکیل گردیده است، میباشد.
مرشد عام رییس کل جمعیت بوده، سرپرست دفتر ارشاد عام و رییس هیأت مؤسسان هست؛ دفتر ارشاد عام دارای 12 عضو بوده که از بین اعضای هیأت مؤسسان انتخاب شدهاند. هیأت مؤسسان از اعضای مؤسس جمعیت تشکیل میشود که سابقة آنها در عمل به اهداف جمعیت، از دیگران بیشتر است و وظیفة آن راهنمایی و رهبری در تبلیغ و آموزش و چگونگی پیشرفت کارها و نیز انتخاب اعضای دفتر ارشاد عام و حسابرسی از کارهای جمعیت است. وظیفة دفتر ارشاد عام، بیدار نمودن مسلمانان و التزام به شرکت در جلسات و حفظ اسرار میباشد و در صورت کوتاهی اعضا مورد مؤاخذه قرار میگیرند.
جمیعت اخوان المسلمین بر حسب مناطق و شهرها به شعبههای مختلف تقسیم میشوند که هر کدام از این شعبهها دارای مسؤولی به نام مجلس اداری است که به وسیلة مجمع عمومی هر شعبه انتخاب میشود. اخوان المسلمین از نظر اداری به سه بخش ادارة شعبه، ادارة منطقه و دفتر اداری که هر سه تابع دفتر ارشاد عام هستند تقسیم میگردد.
کمیتههای اصلی وابسته به دفتر ارشاد شامل کمیتة مالی، کمیتة قضایی، کمیتة سیاسی، کمیتة خدمات، کمیتة مسائل فقهی و کمیتة آمار میباشد. بودجه جمعیت به وسیلة جمع آوری حق عضویت و هدایا و اوقاف فراهم میاید.[18]
اندیشههای اخوان المسلمین
حسن البناء منابع اساسی تعالیم اسلامی را قرآن و سیره رسول اکرم (ص) میدانست و تأکید داشت مردم با تکیه به این دو به کامروایی دست مییابند و خواهان بازگشت به اسلام اصیل بود، نه اسلامی که به مرور زمان در جوامع مختلف براثر نفوذ صاحبان قدرت ابزاری برای دستیابی به منافع آنان علیه مردم عامی شده بود؛ در حالیکه اسلام اصیل تمامی عرصههای زندگی انسان را در هر دو جهان مورد توجه قرار میدهد که در این صورت آن را میتوان «مکتب عبادت، وطن دوستی، تمدّن، دین، حکومت، اخلاق و شمشیر»[19] نامید. وی در انتقاد از کسانی که عنوان میکردند نباید وارد مسائل سیاسی گردید، اعتقاد داشت اصولاً هدف اسلام برپایی حکومت اسلامی واستقرار عدالت در جامعه میباشد و بدون ورود به سیاست، دین نمیتواند به اهداف اصیل خود دست یابد؛ اگر ملتها قصد دارند رستگار شوند باید قوانین اسلامی را با تأکید برارزشهای اسلامی اجرا نمایند و اگر دین رسمی کشور اسلام است، تمامی مسائل کشور باید اسلامی باشد و همه نهادهای حکومتی، قدرت خود را باید از اسلام اخذ نمایند.
اخوان المسلمین در ابتدا دارای اهداف ذیل بود:
1 ـ آزادی مصر در تمامی زمینهها
2 ـ آزادی همة سرزمینهای عربی
3 ـ تلاش در راه وحدت جهان اسلام.[20]
در مورد تجاوز به سرزمین اسلامی این اعتقاد وجود داشت که سرزمین اسلامی سرزمین واحد میباشد و تجاوز به هر بخش آن، تجاوز به کل سرزمینهای اسلامی میباشد و اسلام تأکید مینماید که خود مسلمانان باید برای سرنوشت نهایی خود تصمیم بگیرند و اگر کسی به سرزمینهای اسلامی تجاوز نمود به عنوان غاصب باید با آن مقابله کرد. در این راستا تلاشهای فراوان اخوان المسلمین به نفع فلسطینیها در جهان عرب، با بازدید عبدالرحمن البناء برادر حسن البناء از فلسطین در سال 1935م آغاز گردید و بعدها گروههایی برای آموزش نظامی وارد فلسطین گردید.[21]
وی اخوانالمسلمین را جنبشی برای اصلاح کامل و بازسازی فکری ـ اجتماعی جامعه به عنوان نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی و استقرار کامل جامعه اسلامی میدانست[22] و تأکید ایدئولوژیک اخوانالمسلمین بر جهان شمولی اسلام، تأکید به بازگشت به اسلام واقعی و تأکید بر عملی بودن تحقق نظام اسلامی در همه مکانها و زمانها میباشد.
عمر تلمسانی دیگر رهبر جنبش، اسلام را مبلغ ایمان، عبادت، عشق به میهن، فرهنگ، قانون وقدرت میدانست که یک سیستم کامل برای ادارة تمامی جنبههای زندگی بشر میباشد و تمامی عرصههای زندگی انسان را تحت پوشش و راهنمایی قرار میدهد و به همین دلیل است که مردم برای حل مشکلات خود به سوی اسلام گرایش مییابند. وی در توجیه کسب قدرت از سوی اخوانالمسلمین معتقد است: «نخستین حلقة قدرت، مربوط به قدرت ایمان و اعتقاد است، دومین حلقه از وحدت وهمدلی ناشی میشود و سومین حلقه، قدرت به سلاح و نیروی فیزیکی میباشد، اگر قدرت ایمان وجود نداشته باشد و مسلمین در افتراق و پراکندگی به سر برند اتکا به سلاح میتواند به ویرانی و مصیبت بیانجامد، اخوان المسلمین خواستار انقلاب نیست و به کار ایی و سودمندی آن نیز باور ندارد، اخوان قدرت را برای خود نمیخواهد و اگر در میان امّت اسلامی کسی را بیابد که بتواند بار سنگین مسؤولیت حکومت براساس اصول اسلامی را بر دوش بکشد، به سربازی او همّت خواهد بست و از وی حمایت خواهد نمود و اگر چنین فردی را نیابد آنگاه تلاش خواهد کرد تا برنامه خاص خود را عملی کند.»[23]
این سخنان وی که اخوان المسلمین خواستار انقلاب نیست به حکومت مصر امیدواری میداد که اخوانالمسلمین قصد ندارد با خشونت به مبارزه با دولت برای دستیابی به اهداف خود اقدام نماید. درحالیکه که اسلامگرایان افراطی ریشة همه مشکلات جامعة مصر را در سیستم حکومتی مصر دانسته و خواستار سرنگونی آن بودند. آنان اخوانالمسلمین را متهم میکردند اصل جهاد را ترک کرده و به سوی همکاری با دولت گرایش یافتهاند. این افراد بعدها از اخوان المسلمین جدا و جنبشهای رادیکالی چون جهاد اسلامی مصر را به وجود آوردند.[24] ولی رهبران اخوان المسلمین تأکید داشتند دین رسمی کشور در قانون اساسی، اسلام میباشد. و از سوی دیگر استعمارگران در کشور وجود ندارند که دست به مبارزه مسلحانه علیه آنان بزنند.
عمر تلمسانی معتقد بود اخوان المسلمین مایل است حقیقت اسلام در جهان گسترش یابد. وی مانند بنیانگذار اخوان المسلمین اعتقاد داشت اسلام با هر گونه فرقه گرایی و اختلافات مذهبی مخالف بوده و هدف اصلی اتحاد بین مسلمانان برای دستیابی به اهداف بزرگتری میباشد.[25]
در حالیکه سید قطب یکی از رهبران اصلی بنیادگرایان اسلامی اعتقاد داشت ایمان واقعی به اسلام با تسلیم کامل در مقابل ارادة خداوند میباشد و جامعههای موجود جامعة جاهلی است و دارالسلام، جامعهای است که در آن دولت اسلامی برقرار میباشد و حدود الهی در آن اجرا میگردد. در مقابل تمام سرزمینهای که در آن با عقیدة یک مسلمان حقیقی مبارزه میکنند و تعالیم اسلام را رعایت نمیکنند، دارالحرب میباشد اگر چه مسلمانان در آنجا زندگی کنند. وظیفة مسلمانان واقعی مبارزه با این وضعیت و تبدیل وضعیت به جامعة اسلامی میباشد و هدف نهایی مسلمانان استقرار حاکمیت خدا در زمین میباشد وی معتقد بود از آنجا که عمل مسلمان همیشه امری بنیادی میباشد، باید در پی تشکیل یک جامعه عقیدتی برآمد هر چند که آن کوچک باشد و اطاعت از حاکم در قوانین اسلامی، به دلیل خود شخص و جایگاه وی در جامعه نیست، بلکه اطاعت از وی ناشی از تبعیتش از قانون الهی میباشد.[26]
حامد ابونصر مانند عمر تلمسانی ضمن مخالفت با خشونت، هدف اصلی اخوان المسلمین در مصر را ایجاد یک دولت اسلامی میدانست که براساس اصول شریعت اداره شود و استقرار حاکمیت الهی به معنی آزادی بشر میباشد، اخوانالمسلمین دموکراسی را مورد توجه قرار میدهد و از آن حمایت میکند. آنان گسترش آزادیهای دموکراتیک و استقرار سیستم چند حزبی را برای مصر یک ضرورت میدانند و معتقدند توانایی یک دولت نیرومند در قدرت نظامی و سرکوب مردم نمیباشد، بلکه در آزادیهای مدنی و اعتماد مردم به دولت میباشد.
مصطفی مشهور معتقد است تبدیل شدن اخوانالمسلمین به حزب به بهبود روابط آن با دولت کمک زیادی میکند و مبارزات انتخاباتی به مردم نشان میدهد که اسلام فقط دین عبادت نیست بلکه تمامی عرصههای زندگی فرد را فرا میگیرد. اخوان المسلمین با استفاده از یک کانال رسمی بهتر میتواند به اهداف اساسی خود دست یابد.[27]
این افکار وگرایش به اندیشة حزبی، با افکار و آرمانهای حسن البناء که خواستار منافع کلّی اُمّت اسلامی بود، در تعارض میباشد. رهبران اوّلیة اخوانالمسلمین خواستار انحلال همة احزاب سیاسی (به دلیل اینکه ایجاد بسیاری از احزاب براساس اهداف فردی و نه مصالح عمومی میباشد) در مصر بودند.
اخوانالمسلمین معتقد بودند الأزهر در راستای اهداف خود در معرفی اسلام به مسلمانان دچار کوتاهی گردیده و به وظیفة واقعی خود عمل نکرده و این قصور منجر به انحراف در عرصههای مختلف در جامعة مسلمین شده است و علّت این ناکامی در تعلیمات و آموزش الأزهر است که به روش قدیمی و سنّتی بوده و پاسخگوی نیازهای مسلمانان امروز نمیباشد. اسلام بیتحرک الأزهر مورد قبول تمامی استعمارگران و حکّام فاسد میباشد.
اخوانالمسلمین یکی از عوامل عقبماندگی و ناکامی جامعه مصر را جدایی دین از سیاست میدانست. به عقیدة آنان مبارزة سیاسی باید به عنوان یک وظیفة اساسی برای رسیدن به آرمانهای جامعة اسلامی به کار برده شود واسلام فقط برای عبادت فردی نمیباشد، بلکه چارچوب زندگی در اجتماع را مطرح میسازد، فساد و انحراف در جامعه اسلامی ناشی از غفلت در آموزش تعالیم اسلامی و رواج ارزشهای بیگانه در جامعه میباشد؛ و راه حل آن بازگشت به اسلام واقعی میباشد، نه اسلامی که قرنها براثر نفوذ حکام تحریف شده است و اندیشة کسانی که اسلام را فقط یک دین عبادی میدانند، یا کسانی که خواستار جدایی دین از سیاست میباشند، تحت تأثیر از افکار روشنفکران غربی یا افرادی که شناخت درستی از احکام ندارند، است.
هدف نهایی اخوانالمسلمین برقراری یک حکومت اسلامی میباشد و در دیدگاه آنها مهمترین اساس، یک حکومت الهی با محوریت شریعت میباشد؛ البته ایجاد یک کشور مسلمان تنها خواستة اخوانالمسلمین نبود، بلکه هدف اصلی آنان، سرنوشت جامعه مسلمین بود. آنان بازگشت به قرآن را یک وظیفة شرعی و برای حفظ جامعه اسلامی در برابر انحرافات میدانستند.[28] علاوه بر قرآن، از سنّت، اجماع، قیاس و آرای مجتهدین هم میتوان استفاده کرد، لذا باید مطابق با نیاز زمان احکام را بررسی و تفسیر کرد. آنان دربارة جامعیت و قابل اجرا بودن و قوانین الهی در تمام زمانها و مکانها، نظرات خاصی داشتند. به طور مثال در مورد بریدن دست دزد معتقد بودند عمل دزد بعد از اینکه جامعه تمام نیازهای او را فراهم کرد، مستوجب بریدن دست میگردد، نه این که بدون در نظر گرفتن وضعیت جامعه، بتوان حدّ سرقت را جاری کرد، و تا وقتی جامعة اسلامی واقعی وجود ندارد، این قوانین نباید اجرا گردد.
حسن حنفی اندیشمند مصری تحت تأثیر فضاهای فکری دنیای عرب از جمله اخوانالمسلمین، واکنشهای بارزی در مورد هویت خواهی، عدالت جویی، چپ گرایی اسلامی و چالش با غرب را بیان داشت و بنیادگرایی مبارز جهان اسلام را «گریه مظلومان» دانسته است و اعلام نمود درست نیست غرب به عنوان مرکزیت فرهنگی جهان به حساب اید، مسلمانان باید غرب را مورد بررسی دقیق قرار دهند و معتقد است برای پیشرفت باید برخود آگاهی و زایش درونی و توسعة بومی توجّه کرد «خدا در خویشتن انسان تجلی میکند و آزادی خواهی آدمی، جلوهای از ارادة الهی در اوست» و هیچ اندیشة دینی امری مطلق و مقدّس نیست و قابل بررسی و انتقاد مجدد میباشد و انسانها باید آگاهانه متون دینی را مورد بررسی قرار دهند «اگر خدا را در این نزدیکی و در خویشتن خویش آدمی و در متن هستی، تاریخ، فرهنگ، جامعه و مردمان جلوه کند معرفت دینی هم، معرفت بشری خواهد بود و در عین محدودیتها و قابل انتقاد بودنش همراه به شرط آزمون، خواهد توانست در جهت اعتلا بخشیدن به زندگی دینداران کارآمد باشد و در نتیجه لزومی ندارد دنبال معرفت دینی مقدّس و نابی باشیم که به طور کلّی از حوزة تاریخ، فرهنگ بشری و دخالت فهم ذهن آدمی بیرون باشد». وی خشونت و تکفیر را رد میکند و بر این اعتقاد است که همه باید با تمام اندیشههای خود در جامعه حضور داشته باشند.[29] به دلیل همین اندیشهها، حسن حنفی به تفکر التقاطی متهم گردید.
براساس سیاستهای حسنی مبارک در ایجاد دموکراسی در مصر، به اخوان المسلمین اجازه داده شد به طور محدود در انتخابات شرکت کنند، آنها توانستند کرسیهایی را در پارلمان به دست آورند و وی در سال 1995م عدّهای از رهبران و کادر اصلی اخوانالمسلمین را به علت اینکه برای مبارزان اسلامگرا پوششی سیاسی فراهم میکند به زندان محکوم کرد. اخوانالمسلمین به عنوان کهنترین سازمان بنیادگرا برای تبلیغ ایدئولوژی خود در بعضی کشورهای عربی پایگاهی برای خود فراهم نمود و تبعیدشدگان اخوان، به هیأتهای تبلیغی تبدیل شدند که تلاشهایی را برای ایجاد وحدت در جوامع اسلامی انجام دادهاند؛ ولی سازمانهای اخوانالمسلمین در سایر کشورها، با اخوانالمسلمین مصر هماهنگی کاملی ندارند. آنان خواهان بیداری اسلامی در بین مردم در سراسر جهان عرب میباشند.[30]
در جمعبندی کلّی میتوان به این نتیجه رسید که جنبش اخوان المسلمین از زمان تشکیل خود تا به امروز دچار فراز و نشیبهای زیادی در افکار و آرمانهای خود گردیده است. شکلیابی اخوان المسلمین بازتاب شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که بر جامعة مصر آن زمان حکمفرما بود (گسترش نفوذ استعمار در کشورهای اسلامی، اوضاع نامساعد اقتصادی و تبعیضهای موجود در جامعه) این عوامل بستر مهمّی برای جذب مردم به این جنبش بود؛ در چنین شرایطی اخوان المسلمین به وسیلة حسنالبناء شکل گرفت که خواهان بازگشت به اندیشههای قرآنی و پرهیز از جدالهای فرقهای و وحدت جامعة اسلامی بود، آنان خواستار نهضتی برای بازگشت به اسلام واقعی برای حل مشکلات جامعه و رها گردیدن از بحرانها بودند. حسن البناء سازمانی به وجود آورد که در نوع خود در میان کشورهای اسلامی بینظیر بود.
آنان توجه زیادی به محرومان و مستضعفان در جامعه داشتند، امّا این چیز جدیدی نبود، بیشتر نهضتها، در اکثر کشورها وقتی خواهان گسترش و نفوذ در جامعه میگردند به این پایگاه که از وضعیت موجود ناراضی میباشند اتکا میکنند، ولی هنر اخوان المسلمین این بود که از آنان با گرایشها، اهداف و آرمانهای گوناگون در جهت اهداف خود استفاده نمودند، یکی از شعارهای اساسی اخوان المسلمین عدالت اجتماعی و برقراری حکومت اسلامی در جامعه بود که شعارهای جامعه پسند و آرمانی بود و چون شعارهای آنان در مورد جامعة اسلامی بود فراتر از مصر رفت و توانست در کشورهای اسلامی دیگر هم پایگاههایی پیدا نماید اگرچه در خیلی از زمینهها با اخوان المسلمین مصر اختلافاتی داشتند.
هدفها و خواسته هاى اخوان المسلمين
آزادسازى دنياى اسلام از سلطه بيگانگان ، مبارزه با جهل ، بيمارى و فقر، ترويج صلح جهانى ، تجديد خلافت اسلامى (151)، ايجاد يك دولت مذهبى ، وحدت كشورهاى عرب مسلمان و ... از هدفها و خواسته هاى اخوان المسلمين است كه در اينجا به شرح برخى از آنها مى پردازيم :
الف تاءسيس حكومت اسلامى : يكى از اهداف اوّليّه اخوان المسلمين تاءسيس حكومتى بر مبناى اصول اسلام بود. حسن البنا براى دستيابى به اين هدف ، پيروانش را به تلاش در تحقق حكومت اسلامى تشويق مى كرد. به عقيده حسن البنا اگر مسلمانان به چنين تلاشى مبادرت نكنند، در پيشگاه خداوند، گناهكار و مقصر خواهند بود. امّا رهبران بعدى اخوان به اين بى توجهى در سال 1366 ه . ش ./ 1987 م . كه نهضت اخوان المسلمين به عنوان يك حزب سياسى در انتخابات مجلس نمايندگان مصر شركت كرد، به اوج خود رسيد. زيرا اين اقدام به معناى به رسميت شناختن حكومت و قدرت حاكم بود.(152)
ب وحدت جهان عرب : از ديگر خواسته ها و هدفهاى اخوان المسلمين ، وحدت جهان عرب بر اساس اصول قرآن بود. اخوان المسلمين عقيده داشتند تحقق اين هدف ، منجر به استقرار نظام خلافت اسلامى و تجديد نقش رهبرى اسلام در جهان خواهد شد. تنها راه دستيابى به اين هدف ، رها شدن از سلطه قدرتهاى استعمارى از طريق توسل و به كارگيرى تعاليم اسلام (مانند جهاد و اخوت اسلامى ) است . بر اين پايه ، اخوان باملى گرايى و هرگونه فعاليت تفرقه افكنانه در جامعه مصر كه نيل به هدف مذكور را با مشكل مواجه سازد، مخالف است .(153)
ج آزاد سازى فلسطين : در سال 1314 ه . ش ./ 1935 م . (عبدالرحمن البنا) برادر حسن البنا از فلسطين ديدار كرد. اين سفر كه براى اوّلين بار توسط يكى از اعضاى برجسته اخوان صورت مى گرفت . نقطه عطفى در روابط اخوان المسلمين با جزوهدفهاى نهضت اخوان المسلمين قرار گرفت . بعد از آن اخوان با شناساندنِ خواسته هاى فلسطينى در سطح خاورميانه وجهان و نيز جمع آورى و ارسال كمكهاى مردمى ، به جنبش اسلامى فلسطين مدد رساند. امّا بعدها اين اقدامش را براى آزاد سازى فلسطين ناكافى ديد، و در نتيجه از سال 1327 ه . ش ./ 1948 م . به همراه فلسطينيها وارد جنگ عليه اسرائيل غاصب شد.(154) روندى كه هم اكنون نيز ادامه دارد. زيرا جنبش جهاد اسلامى و حماس (155) كه از عمده ترين گروههاى مبارز فلسطينى به حساب مى آيند، شاخه هاى فلسطينى اخوان المسلمين هستند.(156)
رهبران و بزرگان اخوان المسلمين
شناخت اخوان المسلمين بدون شناخت رهبران و بزرگان آن غير ممكن است زيرا بطور عمده عملكرد اخوان ناشى از فكر ، انديشه و عمل آنها بود. از بين رهبران و بزرگان اين نهضت (حسن البنا) (حسن الهضيبى )،(عمر تلمسانى ) و (سيد قطب ) بيش از ديگران بر روند وعملكرد اخوان المسلمين تاءثير گذاشته اند . بر اين اساس به توضيح مختصر زندگى هر يك مى پردازيم :
الف - حسن البنا: حسن البنا پايه گذار و اولين رهبر يا مرشد عام (157) نهضت اخوان المسلمين بود. وى در سال 1284 ه . ش ./ 1905 م . در (دهكده محموديه ) واقع در دلتاى نيل مصر از يك خانواده روحانى حنبلى مذهب به دنيا آمد. او تحصيلاتش را در قاهره تكميل و سپس به دبيرى پرداخت ، ولى با مشاهده فساد اخلاقى ، عقايد انحرافى و سلطه خارجيان بر مصر، نهضت اخوان المسلمين را در سال 1307 ه . ش ./ 1928 م . به منظور احياء اسلام و نيل به استقلال كشور در شهر اسماعيليه بنانهاد. وى در راه هدفهاى اخوان چند بار بازداشت و يا تبعيد شد و سرانجام هم در سال 1328 ه . ش ./ 1949 م . در مقابل ساختمان خانه جوانان مسلمان مصر به دست افراد ناشناسى به شهادت رسيد.(158)
ب- حسن الهضيبى : پس از شهادت حسن البنا(159)، رهبرى سازمان بطور موقت به معاون اول او (صالح العشماوى ) واگذارشد ولى اخوان المسلمين ازسوى دولت منحل گرديد. اخوان بار ديگر در سال 1330 ه . ش ./ 1951 م . اجازه فعاليت رسمى و برنامه هاى قبلى اخوان (مانند فعاليت شاخه نظامى ) موافق نبود. بر اين پايه عمليات نظامى عليه دولت مصر را متوقف ساخت ، در جذب اعضاى جديد دقت قبلى را كنار گذاشت (160) و... نتيجه اِعمال چنين روشى ، كاهش بعد ضد حكومتى اخوان و نيز كمرنگ شدن تلاش براى تحقق انديشه هاى حسن البنا بود.(161)
ج عمر تلمسانى : هضيبى در سال 1352 ه . ش ./ 1973 م . مُرد، پس از او عمر تلمسانى به عنوان مرشد عام اخوان انتخاب شد. او از آغاز در كنار حسن البنا قرار داشت ، و از اين رو از با سابقه ترين افراد اخوان به شمار مى آمد. ولى بعداز سوء قصدى كه يكى از اعضاى اخوان المسلمين به جان (جمال عبدالناصر) رئيس جمهورى مصر كرد، بازداشت شد و تا سال 1350 ه . ش ./ 1971 م . در زندان به سر برد. او هم مانند هضيبى خط مشى آرامى را در قبال رژيم مصر برگزيد، و در نتيجه نهضت اخوان المسلمين در زمان رهبرى تلمسانى بيش از گذشته از روحيه و روش انقلابى فاصله گرفت .(162) بعد از تلمسانى كه در سال 1365 از بزرگان اخوان كه از شهرت جهانى برخوردارند،مى توان از سيد قطب نويسنده ، روزنامه نگار و يكى از بزرگترين رهبران مى آيد.
مهمترين ويژگيهاى اخوان المسلمين
برخى از مهمترين ويژگيهاى اخوان المسلمين عبارتند از:
1- مهمترين ويژگى اخوان المسلمين ، جامع و فراگير بودن آن است . اين ويژگى داراى دو بعد است : نخست اين كه اخوان در مصر به صورت يك تشكيلات جامع ظهور كرد، به گونه اى كه فقط يك نهضت سياسى نبود، بلكه يك واحد فرهنگى ، يك مؤ سسه اقتصادى ، يك بينش اجتماعى ، يك ارتش مردمى و... نيز بود.(163) دوم اين كه كم و بيش در برخى از كشورهاى اسلامى ايده ها، هدفها و تشكيلات اخوان المسلمين به عنوان يك الگوى مناسب مبارزه ضد دولتى پذيرفته و به كار بسته شد، حتّى اين الگوگيرى در كشورهاى اسلامى دورتر از مصر چون ايران (فدائيان اسلام ) و افغانستان (حزب جمعيت اسلامى (164)) هم صورت گرفته است .(165)
2 -از ديگر ويژگيهاى اخوان آن است كه كارش را با تبليغ و معرفى دين اسلام به عنوان تنها راه نجات آغاز كرد. سپس به جذب وسازماندهى افراد در مرحله سوم به مبارزه و ستيز همه جانبه (به ويژه نظامى ) عليه رژيم مصر و استعمار انگليس پرداخت . در ستيزه جو شدن اخوان ، مساءله فلسطين بيش از ساير مسائل (مانند افزايش سلطه استعمار) مؤ ثر بود. به عنوان نمونه ، اخوان در سال 1325 ه . ش ./ 1946 م . براى نخستين بار دسته هاى كوچك نظامى براى حمله مسلحانه به مراكز يهوديان در خاك فلسطين ، اعزام كرد؛ وهمچنين اعضاى اخوان در اولين جنگ اعراب واسرائيل شركت كردند.(166) اخوان 1331 ه . ش ./ 1952 م . عليه (ملك فاروق ) از آن جمله است .
نمى انديشد. به بيان ديگر، اگر چه اخوان در اعتقاد به پياده شدن اسلام به عنوان تنها راه نجات مادى و معنوى جامعه پابرجا مانده است ، ولى تنها راه تحقق اين هدف را در گرو فعاليتهاى سياسى كه در چارچوب يك سيستم آزاد انجام مى شود، مى داند. بدين سان اخوان به صورت يك سازمان سياسى در آمده است كه براى تصاحب قدرت سياسى از طريق مبارزات سياسى تلاش مى كند.(167)
4- ويژگى و اهميت اخوان المسلمين تنها به عقايدى نيست كه مطرح ساخته است زيرا آنچه اخوان مطرح نمود از سوى انديشمندان ديگر اسلامى چون سيد جمال الدين ، عبده ، كواكبى مطرح شده بود. بلكه اهميت اخوان به آن جهت است كه تعاليم و عقايد اسلامى (168) را به زبانى ساده ، قابل فهم ، منظم ، مسنجم كه توانا در پاسخگويى به نيازهاى جديد مسلمانان باشد، درآورد و نيز آن را براى سامان دادن به يك نهضت نيرومند مردمى به كار برد.(169)
دستاوردهاى مبارزه
مبارزه و فعاليت سياسى بيش از هفتاد ساله اخوان المسلمين ، نتايج و پيامدهاى داخلى وخارجى به دنبال داشته است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف زنده كردن اميد به نجات : اخوان المسلمين در اوضاع و شرايطى شكل گرفت كه سلطه آشكار و پنهان انگليسى ها، در يك جمله در اوضاع و شرايطى كه نااميدى بر جامعه مصر سايه افكنده بود. شكل گيرى آن ، با هدف كوشش در نجات كشور و مردم مصر از سلطه اجانب و عقب ماندگى همه جانبه با تكيه بر تعاليم اسلام بود. بدين سان شعله اميد در دل مردم زنده شد، شايد به همين علت بود كه اعضاى آن در زمانى كوتاه به بالغ بر يك ميليون نفر رسيد. در نتيجه اخوان از شكل اوّليه كه در حديك انجمن اسلامى كوچك محلى بود به نيرومند ترين و گسترده ترين سازمان سياسى تاءثير گذار در سياستهاى داخلى و خارجى مصر درآمد.(170)
ب پشتيبانى از افسران آزاد: اخوان المسلمين اميد داشت كه با به حكومت رسيدن افسران آزاد به رهبرى جمال عبدالناصر، احكام اسلام در مصر پياده شود. بر اين اساس به همكارى با افسران آزاد براى انجام كودتا(171) عليه ملك فاروق پرداخت . مؤ ثرترين كمك اخوان به كودتاگران در اين جهت اين بود كه مردم را در زمان وقوع كودتا به حمايت و پشتيبانى از آن به خيابانها آورد، و در اثر همين حمايت مردمى (172)، كودتاى افسران آزاد با موفقيت تواءم گرديد. اندكى بعد اخوان المسلمين دريافت كه ناصر و گروه او تمايلى به پياده كردن احكام اسلامى در مصر ندارند. در نتيجه بين اخوان المسلمين وافسران آزاد اختلاف پديد آمد. نقطه اوج اين اختلاف ، سوء قصد به جان عبدالناصر از سوى اخوان المسلمين در سال 1333 ه . ش ./ 1954 م . بود.(173)
ج تاءثير اخوان بر ديگر گروههاى اسلامى در مصر: اخوان المسلمين پس از ناكاميهاى نظامى اش در دهه 30 ه . ش ./ 50 م . (مانند ترور نافرجام ناصر)، فعاليت نظامى را كنار گذاشت . به بيان ديگر اخوان ديگر از مبارزه مسلحانه براى نيل به هدفهايش پيروى نمى كند، و در پى تغيير رژيم تنها از راههاى مسالمت آميز است ، ولى گروههاى اسلامى متاءثر و منشعب از داده اند كه همان استراتژى دهه 1940 م ./ دهه 1320 ه . ش . اخوان المسلمين مصر است . اتخاذ چنين شيوه اى با شدت عمل د افول اخوان و فقدان رهبرى واحد: قبل از دهه 30 ه . ش ./ 50 م . حسن البنا، نه تنها رهبر اخوان المسلمين بلكه رهبر حركت اسلامى مصر به شمار مى رفت . امّا پس از آن ، به علت ناتوانى رهبران بعدى اخوان در پديدآوردن وحدت رويه در مبارزه عليه رژيم و نيز به دليل پديدار شدن گروههاى اسلامى مختلف كه بطور عمده بر خلاف اخوان ، بر مبارزه مسلحانه ضددولتى تكيه داشتند، وحدت رهبرى حركت اسلامى مصر از بين رفت . يكى از مبارزان مصرى در اين باره مى گويد:
(وضعيت ما طورى است كه ايراني ها بايد امام خمينى [ره ] را بصورت قرض الحسنه به مدت يكسال به مصريها تحويل دهند تا يك انقلاب سراسرى به شيوه ايرانى ، مصر را دگرگون سازد.)(174)
جنبش اخوان المسلمين در کشورهای دیگر
ايده ها، هدفها، ... و شكل سازمانىِ اخوان المسلمينِ مصر از سوى مسلمانان مبارزِ كشورهاى اُردن ، سوريه وسودان (175) مورد قبول قرار گرفت و بر اين اساس تشكيلاتى مشابه اخوان المسلمين مصر در اين كشورها تاءسيس شد. به همين جهت است كه هم اكنون در حيات سياسى بسيارى از كشورهاى اسلامى ، جنبش يا سازمان (176) اخوان المسلمين حضور دارد. البته اين حضور از آن (مانند جماعت اسلامى در پاكستان )(177) به تلاش فرهنگى و سياسى مشغولند. چون اين جنبش در تعداد زيادى از كشورهاى اسلامى فعاليت داشته و دارد، امكان توصيف و يا تحليل همه آنها ، در يك درس وجود ندارد. لذا تنها به تشريح تعدادى از مهمترين آنها مى پردازيم و در حدّ امكان ، تصويرى كلى از انگيزه ها، هدفها، ايده ها، ويژگيها و نقاط اشتراك و افتراقشان ارائه مى دهيم .
اخوان المسلمين در سودان
در اواسط دهه 20 ه . ش ./ 40 م .(178) اخوان المسلمين سودان به رهبرى (على طالب الله ) شكل گرفت . اين جنبش ، به دو جهت متاءثر از اخوان المسلمين مصر بود:(179)
1 به همان انگيزه هايى پديد آمد كه اخوان المسلمين مصر بوجود آمده بود.
2 با كمك و مساعدت مستقيم يكى از رهبران اخوان مصر به نام (عبدالحليم عابدين )(180) تاءسيس شد.
در آغاز ، اخوان المسلمينِ سودان خواهان اسلامى كردن جامعه از طريق تغيير حكومت موجود و تاءسيس يك حكومت اسلامى بود. امّا پس از آن كه دولت (جعفر محمد نُميرى ) شريعت اسلامى را در سودان به اجرا گذاشت ، و دولت (عمر البشير) آن را با شدت و وسعت بيشترى تداوم بخشيد، اين جنبش با تغيير ايده ، تنها خواهان اجراى شريعت اسلامى از طريق دولت وقت است . در مجموع ، اخوان المسلمين سودان در نيل به هدف مذكور، از آغاز تاكنون به ترتيب سه شيوه تبليغ ، جنگ اخوان المسلمين سودان رهبران متعددى را به خود ديده است ، ولى هيچ كدام به اندازه (دكتر حسن الترابى ) فعال و مشهور شد، امّا بعدها تغيير عقيده داد ودر دولت نُميرى و صادق المهدى به ترتيب پستهاى دولتى مشاور خارجى و وزارت دادگسترى را پذيرفت . وى هدف خود را در حال حاضر كمك به ايجاد وحدت ملّى ، همكارى در ساختن اقتصادى نيرومند و پديد آوردن يك جامعه اسلامى ذكر مى كند.(181)
از مهمترين نتايجى كه فعاليت اساسى اخوان المسلمين سودان بر جاى گذاشت ، تسريع پذيرشِ اجراى شريعتِ اسلامى به وسيله دولتهاى سودان است . اجراى شريعت اسلامى در زمان رئيس جمهورى نميرى آغاز شد و هم اكنون ادامه دارد. در ابتدا نميرى با اجراى شريعت اسلامى مخالف بود، امّا در پى مخالفتهاى گسترده مردمى در سال 1352 ه . ش . (معروف به قيام شعبان ) و سوء قصد نافرجام به جانش در سال 1355 ه . ش . مجبور به قبول خواسته هاى مردم گرديد.(182)
اخوان المسلمين سودان در مقايسه با اخوان المسلمين مصر ، حداقل داراى دو ويژگى متمايز است : اوّل آن كه اخوان المسلمين سودان با كودتاى افسران آزاد به رهبرى سرهنگ جعفر محمد نُميرى در سال 1348 ه . ش ./ 1969 م . مخالفت كرد. امّا بعد از آن ، شاخه جدا شده از اخوان المسلمين سودان (جبهه اسلامى ملّى به رهبرى حسن الترابى ) به مصالحه با رژيم پرداخت ، ولى گروه ديگر آن ، اخوان المسلمين به رهبرى صادق عبدالله الماجد)، همچنان هرگونه سازش با رژيم را مردود دانست . دوم آن كه اخوان المسلمين از پيروزى و تداوم انقلاب اسلامى ايران حمايت كرد، و هم اكنون نيز آن را يك انقلاب مبتنى بر ايمان توصيف مى كند.(183)
اخوان المسلمين اردن در سال 1325 ه ش . / 1946 م . در شهر (امان )(184) با همان انگيزه هايى كه در تولد اخوان در مصر و سودان مؤ ثر بوده اند، تشكيل شد. امّا بر خلاف كشورهاى مذكور، به سُرعت رو به گسترش گذاشت . اين گسترش سريع ناشى از دو علت بود: اوّل اين كه تعداد زيادى فلسطينى رانده شده در اردن كه به اخوان المسلمينِ آن كشور براى آزادى فلسطين دل بسته بودند ، به عضويت اخوان المسلمين اردن درآمدند. دوم ، فعاليتهاى اسلامى احزابى چون (حزب التحرير) اُردن در ارتقاءِ آگاهيهاى سياسى و مذهبى مردمِ اُردن و در نتيجه جذب آنان به اخوان مؤ ثر بود.
اخوان المسلمين اردن در نيل به اساسى ترين هدفش يعنى اسلامى كردن جامعه ، از آغاز، راه مماشات و سازش با دولت و حكومتِ اردن را در پيش گرفت . زيرا پيروى از اين شيوه را با توجه به وجود آزاديهاى نسبى سياسى در اُردن (بر خلاف مصر)، بهترين راه حل براى تحقق هدف خويش تشخيص داد. بر اين اساس همواره در تلاش است كه با به كارگيرى تبليغ ، ارشاد، ورود يا نفوذ در مؤ سسات دولتى ، شركت در انتخابات و به دست آوردن كرسيهايى در مجلس نمايندگان ، زمينه هاى تهيّه ، تدوين و تصويب قوانين اسلامى كه به اسلامى شدن جامعه مدد مى رساند، فراهم آورد.(185)
از بزرگترين رهبران اخوان المسلمين اُردن مى توان از(شيخ عبدالرحمان ) كه برخى وى را همطراز رهبران بزرگ اخوان همچون عمر تلمسانى قرار داده اند، نام برد. امّا به دو جهت همطراز دانستن وى با عمر تلمسانى اغراق آميز است . نخست اين كه ، برخى سازش اخوان المسلمين اردن با حكومت پادشاهى را ناشى از شخصيت ساده انديش او دانسته اند. دوم ، اين كه او بيشتر در نقش يك رهبر معنوى ظاهر شده است ، و بطور عمده جهت گيريهاى سياسى سازمان اخوان المسلمين اردن را به افرادى چون (يوسف العظم )(186) واگذار كرده است .
فعاليت سياسى آشكار داشته است . اين مساءله از يك سو ناشى از به رسميت شناختن حكومت پادشاهى اُردن از سوى اخوان المسلمين آن كشور است ، و از سويى ديگر ناشى از اميدوارى رژيم اردن به استفاده از اخوان المسلمين در جلوگيرى از نفوذ و توسعه احزاب و نيروهاى سياسى مخالف (مانند كمونيستها) است . اما جناح انقلابى اخوان المسلمين اردن به رهبرى (عبدالله العظم ) كه هميشه بر سر مسائلى چون مساءله فلسطين در تعارض و تضاد با رژيم اردن بوده است ، هيچگاه از اجازه رسمى فعاليت سياسى علنى بهره مند نشده است .(187)
اخوان المسلمين در سوريه
اخوان المسلمين سوريه در سال 1314 ه . ش ./ 1935 م . در شهر حلب بوسيله دكتر مصطفى السّباعى به تاءسى از اخوان المسلمين مصر و به منظور مقابله با اشغال سوريه از سوى فرانسه و سروسامان دادن به اوضاع نابسامان اقتصادى و رفع شكاف موجود بين جهان عرب از طريق احياى اسلام به وجود آمد. امّا بعداً عواملى چون لزوم همكارى با اعراب در باز پس گيرى فلسطين اشغالى و سكنى گزيدن برخى از رهبران و اعضاى اخوان المسلمين مصر در سوريه كه پس از انحلال آن در سال 1333 ه . ش ./ 1954 م . صورت گرفت ، به گسترش فعاليتهاى اخوان المسلمين سوريه كمك رساند.(188)
هدف اخوان المسلمين سوريه ، استقرار يك نظام اسلامى جامع است كه براى حصول به اين هدف ، نخست به ارشاد وموعظه مردم و دولت روى آورد. امّا در اواخر دهه 40 ه . ش . / 60 م . گروهى از اعضاى جنبش اين روش را بى نتيجه ارزيابى كرده و جهاد عليه دولت را برگزيدند. اين گروه به طور رسمى با تاءسى (جبهه اسلامى سوريه ) درسال 1359 ه . ش . / السباعى دوست حسن البنا كه اوّلين رهبر اخوان المسلمين سوريه بود تا سال 1340 ه . ش ./ 1961 م در . اين سمت باقى ياغان ) و سپس تاءسيس جبهه اسلامى سوريه (جناح طرفدار جهاد) به رهبرى (ابو النصر البينونى )، عملاً رهبرى عطار بر كلِ اخوان المسلمين سوريه دوام نياورد . از اواسط دهه 50 ه . ش . / 70 م . (عدنان سعد الدين ) جاى عطار را گرفت . در حال حاضر رهبرى اخوان المسلمين سوريه به صورت جمعى انجام مى گيرد.(189)
بارزترين مشخصه اين جنبش در سوريه ، مخالفت دايمى آن با دستگاه سياسى كشور است . از مهمّترين جلوه اين مخالفت ، مى توان به درگيرى نظامى 1360 ه . ش . / 1981 م . طرفداران جهاد ضد دولتى در جنبش اخوان المسلمين با نيروهاى حكومتى اشاره كرد. طى آن ، يك نبرد سه هفته اى در (شهر حما)(190) صورت گرفت كه منجر به كشته و مجروح شدن تعداد زيادى از مقامات دولتى و حزبى (حزب بعث سوريه ) و نيز سركوب شديد اعضاى جنبش از سوى دولت بعثى سوريه گرديد. با اين وصف جنبش اخوان المسلمين سوريه تا كنون به علت زير:
1- وجود اختلاف در اخوان المسلمين بر سر مساءله روش مبارزه عليه دولت
2-اقداماتِ دولت در جهت اصلاح ساختار سياسى و اقتصادى كشور، نتوانسته است به عنوان يك نيروى مؤ ثر در سياستهاى داخلى و خارجى سوريه ايفاى نقش كند.(191)
جمعبندى
بر اين اساس ستيز با سلطه آشكار و پنهان خارجى ، نجات جامعه از انحطاط اخلاقى ، سياسى و اقتصادى ، مبارزه با افكار و انديشه هاى ضد دينى (مانند كمونيسم ) از علل مشترك تولد جنبشهاى اخوان المسلمين در كشورهاى اسلامى است . همچنين همه آنها به طور عمده پس از سپرى كردن يك فرايند و دوره موعظه و ارشاد به مرحله جهاد ضد دولتى (192) و سپس به مرحله شركت درمبارزات انتخاباتى (به استثناى گروههاى جهادى منشعب از آن ) روى آورده اند.
به ديگر سخن همه آنها دين و سياست را به هم آميخته اند، براى رهايى از وابستگى سياسى و اقتصادى و فرهنگى (بويژه نوع غربى آن ) مى كوشند؛ بر بازگشت به اصول اوّليّه اسلامى به عنوان تنها راه حل نيل به پيشرفت مادى و معنوى تاءكيد دارند، و مبارزه با هر گونه انديشه غير دينى را ضرورى و اجتناب ناپذير دانسته اند.
با وجود شباهتهاى مذكور، تفاوتهايى هم در آنها ديده مى شود. به عنوان مثال ، اگر چه تاءسيس يك دولت اسلامى مهمترين هدفِ همه آنهاست ، امّا برخى از طريق راههاى مسالمت آميز و برخى از طريق جهاد ضد دولتى مى كوشند دولت موجود را سرنگون ساخته و حكومت اسلامى را جايگزين آن نمايند.
آن دسته از گروه هاى اخوان المسلمين كه معتقد به به كارگيرى شيوه هاى صلح آميزند، نيز با هم متفاوتند، بگونه اى كه بعضى به همكارى مطلق با رژيم موجود كشيده شده اند، (مانند جنبش اخوان المسلمين در عراق ) و تعدادى هم با تن دادن به مبارزه انتخاباتى ، مشروعيت رژيم را پذيرفته اند. در حالى كه گروههاى جهادى جنبش اخوان المسلمين هيچ گونه ، مشروعيتى را براى رژيمهاى موجود قائل نيستند. با اين وصف وجوه اشتراك جنبش اخوان المسلمين در كشورهاى اسلامى بيش از وجوه افتراق آنهاست ، امّا جنبش اخوان المسلمين نتوانسته است با تكيه و تاكيد بر اين وجوه مشترك و با دور ريختن عوامل تفرقه افكنانه اى چون گرايشهاى ملى گرايانه (193) در نيل به اساسى ترين هدفش يعنى اسلامى كردن جامعه از طريق استقرار يك يافته است .
پی نوشتها
[1]. احمد موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، (تهران: سمت، 1374)، ص95؛ محمد جواد صاحبی، اندیشههای اصلاحی در نهضتهای اسلامی، (تهران: کیهان، 1370)، ص8 .
[2]. علی محمد نقوی، مقدمهای بر نهضت شناسی، (از حسن البناءتا خالد اسلامبولی)، (تهران: موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1401 هـ . ق)، ص 23؛ حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، (تهران: امیر کبیر، 1358)، ص 241.
[3]. علی محمد، تقوی، پیشین، ص 49
[4]. اسحق موسی الحسینی، اخوان المسلمین، ترجمه: سید هادی خسرو شاهی، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص 32؛ محمد قطب، بیداری الامی، ترجمه: صباح زنگنه، (تهران: اطلاعات، 1374)، ص 44.
[5]. بهمن آقایی و خسرو صفوی، اخوان المسلمین، (تهران: رسام، 1365)، ص19.
[6]. گوهر جنبش اخوان المسلمین باقی خواهد ماند، روزنامه جام جم، 23/11/79.
[7] . بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص 19.
[8] . www.shareh.com/Personalities/076.htm; www.ghadeer.org/SiyASI/J-faddaee/m-140014.htm
[9] . فتحی شقاقی، جهاد اسلامی، ترجمه: سید هادی خسرو شاهی، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص168.
[10] . حسن خودران، اخوان المسلمین سمبل گفتمان دینی ایدئولوژیک ـ رادیکال، روزنامه صدای عدالت، 22/7/80.
[11] . کلیم صدیقی، مسائل نهضتهای اسلامی، ترجمه: سید هادی خسرو شاهی، (تهران: اطلاعات، 1375)، ص 170.
[12] . اسحاق موسی الحسینی، پیشین، ص 199؛ علی محمد نقوی، پیشین، ص 188.
[13] . همان، ص 234.
[14] . همان، ص 241.
[15] . حمید عنایت، اسلام و سوسیالیسم در مصر و سه گفتار دیگر، (تهران: موج، 1350)، ص 30.
[16] . اسحق موسی الحسینی، پیشین، ص 248.
[17] . هفته نامه بعث، (قم: مرکز بررسیهای اسلامی)، سال هشتم، شمارههای 3 و 4، 23 و 30 /1/1366 و سال هفتم، شماره 11، 4/3/1365.
[18] . کمال حاج سید جوادی، پیشین، صص 36 تا 56.
[19] . اسحق موسی الحسینی، پیشین، ص 114.
[20] . همان، ص 119.
[21] . بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص 74.
[22] . علی محمد تقوی، پیشین، ص 66.
[23] . استراتژی و اهداف اخوان المسلمین، مصر، روزنامه سلام، 27/12/76 .
[24] . اخوان مسلمین بر سر دو راهی انقلاب یا اصلاحات، نشریه سیاست روز، 3/4/80.
[25] . مسائل ایران و انقلاب مصر از دیدگاه مرشد عام اخوان المسلمین، هفته نامه بعث، سال هفتم، شماره 11، 4/3/1365.
[26] . هرایر دکمیجان، پیشین، ص 165.
[27] . استراتژی و اهداف اخوان المسلمین مصر، پیشین، ص 3.
[28] . بهمن آقایی و خسرو صفوی، پیشین، ص17.
[29] . حسن حنفی و رویکرد انسان گرایانه به قرآن، مقصود فراستخواه، نشریه فراراه، شماره 1.
[30] . هرایر دکمجیان، پیشین، ص 403.
متن حاضر ترجمهای است آزاد از مقدمه کتاب «Key Concepts in Politics» نوشته اندرو هیوود «Andrew Heywood»، رئیس مرکز مطالعات و مدیر گروه علوم سیاسی کالج ارپینگتون «Orpington»