راهبردهای حزب عدالت و توسعه در قفقاز و آسیای مرکزی


علیرضا باقری رسایی

از زمان  استقلال این جمهوریها (1991) تا  بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه  شاهد تغییر جهت  محسوس سیاست ترکیه در قفقاز هستیم. در این مقاله  ابتدا منویات و خواسته های کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در ارتباط با قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای ذکر می شود سپس اهداف اعلامی ترکیه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی و تشکیل جمهوریهای جدید تا روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه بررسی شده و دلایل شکست آن ذکر می شود و در نهایت استراتژی عدالت و توسعه و راهکارهای پیشنهادی این استراتژی بررسی می شود. سؤالی که در این میان مطرح می شود این است که ترکیه پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه چه راهبردی را در پیش گرفته است؟

-----------------------------

با  فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیدایش کشورهای جدید در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، وسوسه زیادی در میان  کشورهای منطقه  ای و فرامنطقه ای برای تاثیر گذاری در  این  منطقه ایجاد شد و این کشورها سعی کردند تا در شرایط جدید منافع  خود را  تعریف کنند. این  در حالی بود که کشورهای تازه  استقلال یافته از نظر اقتصادی هنوز به طور کامل بر اوضاع خود تسلط نیافته بودند و شرایط بغرنجی داشتند .کشور ترکیه نیز به دلیل همجواری با  قفقاز و به واسطه ی سبقه ی تاریخی و فرهنگی خود با این  منطقه از این قاعده مستثنی نبود و سعی در باز کردن جای پا در قفقاز و آسیای مرکزی نمود. از زمان  استقلال این جمهوریها (1991) تا  بعد از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه  شاهد تغییر جهت  محسوس سیاست ترکیه در قفقاز هستیم. در این مقاله  ابتدا منویات و خواسته های کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در ارتباط با قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای ذکر می شود سپس اهداف اعلامی ترکیه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی و تشکیل جمهوریهای جدید تا روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه بررسی شده و دلایل شکست آن ذکر می شود و در نهایت استراتژی عدالت و توسعه و راهکارهای پیشنهادی این استراتژی بررسی می شود. سؤالی که در این میان مطرح می شود این است که ترکیه پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه چه راهبردی را در پیش گرفته است؟

فرضیه ای که برای پاسخ به این سؤال می توان عنوان کرد این است که سیاست های ترکیه قبل از 2002 به دلیل توجه ویژه به  غرب و نیم نگاه به  قفقاز و کلاً آسیا باعث لطمه خوردن در دو جبهه شده بود. بعد از 2002 که حزب عدالت و توسعه توسط اردوغان و با شعار دوستی با همسایگان و لیبرالیسم اقتصادی 34.29  درصد آرای پارلمان را ازآن خود کرد و عملاً قدرت را به دست گرفت، و با تغییر کارگزاران سیاست خارجی ترکیه، قرائت ایجاد تعادل میان آسیا و اروپا در دستور کار دولتمردان این کشور قرار گرفت.

چارچوبی را که این مقاله مد نظر قرار داده است و بر مبنای آن پیش می رود تغییرات در نگرش سیاست خارجی بر اساس رهیافت تصمیم گیری است. یعنی در مورد ترکیه ما شاهد هستیم که تصمیمات ابتکاری یا ابداعی زمان حضور حزب عدالت و توسعه که به واسطه تغییر در فرایندهای داخلی تصمیم گیری اتخاذ شده است جنبش و تحرک در محیط بین المللی ترکیه را  موجب شده است. لازم به ذکر است عقلانیت و انتخاب منطقی و تحلیلی در تصمیمات ابداعی و ابتکاری بیش از سایر تصمیمات احتمال وقوع دارد، دقیقاً همان کاری که تئورسینهای این حزب مثل داوود توغلو در به کار گیری آن در رابطه با قفقاز و دیگر مناطق توصیه می کنند. در این نوشتار علاوه بر آوردن علتهایی که بستر تصمیم گیری را در گذشته و حال سیاست ترکیه در این منطقه شامل شده است، برای تکمیل تبیین خود از سخنان کار گزاران سیاست خارجی ترکیه مانند مشاور نخست وزیر، وزیر خارجه و نخست وزیران به عنوان شاهد مدعا نیز استفاده شده است.

اهداف کشورهای  آسیای مرکزی و قفقاز در سیاست منطقه ای و بین المللی :

این کشورها در زمان استقلال با وضعیت نامناسب اقتصادی مواجه بودند که باید هرچه سریعتر زمینه های بهبود اقتصادی فراهم می شد. بنابراین رهبران آنها در مناسبات خود هرچه بیشتر به مسایل اقتصادی اهمیت می دادند. برای مثال نیکلاشیمولیف، اقتصادان شوروی اعلام کرده بود که جمهوری های تازه استقلال یافته حداقل به 20 سال کمک بلاعوض برای تداوم و بقا نیاز دارند. برای این کشورها جذاب ترین هدف اعلامی ترکیه ایده توسعه اقتصادی کشورهای منطقه بر اساس الگوی اقتصاد آزاد بود، به طوری که سران این کشورها در ابتدا نگاه ویژه ای روی ترکیه باز کرده بودند. برای مثال حسن اف رئیس جمهوری آذربایجان در سال 1992 در واکنش به اظهارات دمیرل نخست وزیر ترکیه که گفته بود ترکیه الگویی برای قفقاز است ابراز داشت : «ما می خواهیم ترکیه نماینده ما در جهان خارج باشد» ساآکاشیولی گرجستان در مصاحبه با شبکه NTV ترکیه اعلام کرد : «مهمترین مسئله برای ما افزایش سطح همکاری های اقتصادی است. اقتصاد گرجستان نیازمند سرمایه گذاری است و سرمایه ها و اقتصاد ترکیه می تواند ما را در پیشرفت های اقتصادی یاری دهد» یا اینکه اسلام کریم اف در سال 1992 اظهارکرد : «ما در برابر جهانیان اعلام میکنیم کشورمان در راه ترکیه قدم بر خواهد داشت»

نکته دیگر این است که اقتصاد بسته و متمرکز شوروی و رهایی از این اقتصادی که جمهوری های قفقاز را به آستانه شکست کشانده بود باعث توجه این کشورها به قدرت های دیگر منطقه ای و فرامنطقه ای شده بود، در ضمن به دلیل بسته بودن مسیر آب های آزاد، این کشورها به ناچار باید به سه کشور روسیه، ترکیه و ایران به عنوان مسیر ارتباط با دنیای اقتصاد می نگریستند.

از نظر سیاسی نیز دیگر این کشورها حاضر به پذیرش یوغ استبدادی شوروی و اینک برادر بزرگتر یعنی روسیه نبودند و خواهان تغییر جهت در مشی سیاسی خود بودند بنابراین باید وزنه های سیاسی منطقه ای مثل ترکیه و فرامنطقه ای مثل آمریکا و اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی به کار گرفته می شدند با این اوصاف ضرورت تنظیم روابط چند جانبه و ایجاد گروه بندی های منطقه ای، بویژه برای رفع نیازهای اقتصادی، امری اجتناب ناپذیر بود. پیوستن این جمهوری ها به سازمان همکاری اقتصادی (اکو) را باید در این راستا مورد توجه قرار داد.

سیاست خارجی ترکیه قبل از روی کار آمدن عدالت و توسعه:

 شاید بتوان آغازحضورجدی دولت عثمانی درقفقاز را ازسال 1774 به بعد دانست زیرا به دنبال امضای عهد نامه "کوجوک کایناردجی" دراین سال ، سلطان عبدالحمید اول خلیفه وقتِ امپراتوری عثمانی ، دریافت که باید دربرابرقدرت فزاینده روسیه ، موقعیت و نفوذ دولت عثمانی را در شمال قفقاز تقویت کند. ترکیه نیز در اوایل تشکیل جمهوری های قفقاز سعی بر آن داشت که خود را از نظر سیاسی  یک مدل آزمون شده موفق معرفی کند،  به طوری که سلیمان دمیرل نخست وزیر ترکیه، در دسامبر 1991 در یک اظهار نظر رسمی، کشور خود را به عنوان کشوری الگو برای جمهوری های استقلال یافته معرفی کرد. از سویی دیگر این اظهار نظر از سوی غرب و آمریکا حمایت می شد زیرا از یک طرف خلاء قدرتی که در منطقه به وجود آمده بود و آینده نا معلوم آن و از سوی دیگر سیاست و اقتصاد مشابه  ترکیه با غرب دلایل حمایت این قدرت ها را از ترکیه در بر داشت. به طوری  که «دیوید کمپرت» یکی از سخنگویان کاخ سفید در پایان ملاقات سلیمان دمیرل نخست وزیر ترکیه با رئیس جمهور آمریکا از تلاش های ترکیه برای تاثیر گذاری بر قفقاز حمایت کرد. یا مثلا مدیر اجرای کمیته روابط عمومی آمریکا-اسرائیل در سال 1996 اذعان داشت : ترکیه باید با همپیمانی اسرائیل و اردن با سوریه مقابله کند و طرح هژمونی در منطقه آسیای مرکزی، قفقاز و بالکان را تعقیب نماید. همچنین برنارد لوئیس مامور سابق اطلاعاتی بریتانیا گفته بود که خلایی در منطقه آسیایی مرکزی و قفقاز وجود دارد که باید ترکیه آن را پر کند.

در مجموع ترکیه دو الگوی سیاسی و اقتصادی را در قفقاز دنبال می کرد:

الف: الگوی غیر مذهبی (سکولار) و متمایل به غرب

ب: وعده های سخاوتمندانه اقتصادی ترکها به همسایگان شرقی خود که علاقمندی زیادی را در میان آنها ایجاد کرده بود.

اهداف سیاسی: خواست ترکیه و متحدین غربی آن مبنی بر ایجاد دولت های دموکراتیک ، لائیک و مستقل و آزاد در حوزه جنوبی روسیه بود که تداعی کننده نظام سیاسی است که سالها پیش آتاتورک مبدع و موسس آنها در جمهوری نوین ترکیه ایجاد کرده بود.

اهداف اقتصادی :

ترکیه از ابتدا جزو کشورهایی بود که از بدو اعلام استقلال این جمهوریها با تکیه بر هژمونی اقتصادی خود و تجربه کار با مکانیزم بازار آزاد و بازار بین المللی و دسترسی به بازار اروپا وارد عرصه اقتصادی منطقه ای گردید. ایده ترکیه توسعه اقتصادی کشورهای منطقه قفقاز بر اساس الگوی اقتصاد بازار آزاد بوده است.

زمینه های شکست این استراتژی ها:

1-به دلیل ناتوانی اقتصادی ترکیه در اواسط دهه 90 میلادی و مقروض بودن بالغ بر 80 میلیارد دلار به کشورهای خارجی، باعث شد تا جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز دریابند که در مورد توانایی ترکیه اغراق شده است.

2- تخصصی بودن اقتصاد، فقر و وابستگی صنایع کشورهای منطقه قفقاز، نبود زیر بنای لازم در جهت ایجاد اقتصاد بر مبنای مکانیزم بازار، عدم ثبات سیاسی- اجتماعی و بالاخره مداخلات روسیه در معادلات اقتصادی.

3-توجه ویژه ترکیه به مبادله با روسیه به نسبت کشورهای آسیایی مرکزی و قفقاز به طوری که طبق ارقام اعلام شده در سال 1995 کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی 48 میلیون دلار جنس ترکی خرید کرده اند در حالی که روسیه 161 میلیون دلار که در مجموع 423 میلیون دلار از ترکیه واردات داشته، در مورد واردات ترکیه نیز وضع به همین منوال بود یعنی کشورهای این منطقه درصد خیلی کمتری صادرات به ترکیه داشتند.

4- شعارهای دموکراتیزاسیون ترکیه در اوایل تشکیل جمهوری قفقاز با برخود سرد سران این کشورها روبرو شد.

5- ارمنستان، ایران و روسیه از ابتدای فروپاشی شوروی نسبت به علایق و جاه طلبی های ترکیه در قفقاز تردید نشان داده اند و این خود یکی از عوامل چالش پیش روی ترکیه بود که به تضاد منافع انجامید و نیاز به برقراری حسن روابط داشت.

حزب عدالت و توسعه و تغییرات در سیاست خارجی ترکیه :

پرفسور داوود توغلو مشاور نخست وزیر وقت ترکیه اذعان می کند که ترکیه نتوانست پس از پایان جنگ سرد خود را با شرایط و تحولات وفق دهد، بنابراین هیچ راهبرد مشخصی در خصوص برخورد با قفقاز و آسیای مرکزی نداشت سپس عنوان می کند آسیای مرکزی و قفقاز همچون دهانه کمانی هستند که هر چه بیشتر بکشیم و به عمق وارد شویم با سرعت و شتاب بیشتری به عمق اروپا دست می یابیم. وی از عدم آمادگی روانی یاد می کند و تصریح می کند : آسیای مرکزی و قفقاز تقریبا جایگاهی در پارامترهای فرهنگ سیاسی راهبردی ترکیه نداشت  به دوره ای که ناگهان جایگاه مرکزی در مباحث یافت، مانع از تجاوز و ظهور آمادگی روان شناختی گردید. واکنش های لحظه ای، احساسی و نوستالژیک و بیانه هایی که از این واکنش ها الهام گرفته و فاقد آمادگی روانی بودند.

در مجموع می توان دو علت تاریخی و ایدئولوژیک که  مانع این آمادگی ها که در بالا ذکر شد را نام برد:

اگر تاریخ دیپلماسی ترک را با توجه به ریشه ها در نظر بگیریم  قرار داد «کارلوفچا» و اگر در دوران نزدیک در نظر گرفته شود از دوره «تنظیمات» به این سو دارای پس زمینه هایی است که در اصل پارامترهای اروپایی را مد نظر قرار داده و بر محور خاورمیانه، بالکان در خطوط دفاعی متمرکز گشته است. در این دوره ذهنیت راهبردی عناصر فرهنگی و روان شناختی، ساختار تشکیلاتی و واکنش های سیاست خارجی اغلب روندی را دنبال کرد که بر اساس امتداد دیپلماسی قدرت های بزرگ اروپایی تعیین می گشت. این پس زمینه موجود در سنت دیپلماسی مانع جمع آوری تجربه کافی برای ایجاد یک راهبرد در ابعاد آسیایی شد. علت مهم دوم بیشتر در ارتباط با جهت گیری ایدئولوژیک است که زاویه نگاه راهبردی را هدیت می کند این موضوع هم در تجربه غربگرایی و تلاشی برای ایجاد سیاستی معطوف به اروپا که محصول این تجربه بود، آمادگی روانی قانونی و تشکیلاتی راجع به آسیا را بی معنا می ساخت و یا در موقعیتی فرعی و ثانوی قرار می داد.

پارامتر ایدئولوژیک دوم که مانع آمادگی راهبردی بود با شرایط جنگ سرد ارتباط دارد. در قالب ایدئولوژیک مستحکم دوران جنگ سرد قرار گرفتن آسیای مرکزی و قفقاز در بلوک شرق و در درون اتحاد شوروی سابق، نگرشی ثابت و ایستا را حاکم ساخت که مستلزم آمادگی خاص نبود چرا که در مواجه این دو بلوک تصمیمات مربوط توسط ابر قدرت ها اتخاذ می شد و بدین سبب موقعیت های راهبردی که در درون حوزه نفوذ و حاکمیت این ابر قدرت ها بود تقریبا هیچ تغییری نمی کرد. فعالیت های مربوط به این حوزه های درونی نیز یا در زمینه های محدود و توسط کانال های رسمی صورت می گرفت و یا اینکه اساسا دیده نمی شد. نکته ای باید از توجه دور نداشت این است که ویژگی های منحصر به فرد ژئوپولیتکی ترکیه که باعث می شود این کشور همزمان در سطوحی همسان با چند منطقه مختلف علاقه نشان دهد و این عامل وقتی با تصمیمات احساسی و به دور از واقعیتهای موجود در منطقه باشد وضعیت معکوس انتظارات را در پی دارد درست مانند راهبردهای ترکیه قبل از حزب عدالت و توسعه که ذکر آن شد.

خط مشی و استراتژی عدالت و توسعه درآسیای مرکزی و قفقاز :

رهبران ترکیه در زمان عدالت و توسعه با واکاوی کامل روابط با قفقاز پی بردند که قبل از هر چیز طبق گفته داوود توغلو باید ذی نفع های منطقه مثل روسیه و ایران مد نظر قرار بگیرد در این شرایط قبل از حضور اردوغان و یا در اوایل کار ایشان، ترکیه تداخلاتی با قدرتهای منطقه ای داشت مانند : 1. ترکیه قصد نفوذ در آسیای مرکزی و ماورای قفقاز را داشت که این صورت نفوذ به حیات خلوت روسیه بود 2. ترکیه کوشیده بود نفت جمهوری آذربایجان به جای عبور از روسیه از گرجستان (باکو – جیجهان) عبور کند  3. روسیه ادعا کرده بود که ترک ها حامی مخالف مرزی در چچن است 4. روابط سرد با ایران به واسطه حمایت ترکیه از ایلچی بیگ رئیس جمهور آذربایجان که خواسته های پان ترکی و ضد ایرانی داشت، هرچند بعد از روی کار آمدن علیف مناسبات دو کشور عادی شد.

  اما خط مشی و دکترین عدالت و توسعه با تعریف عمق استراتژیک توسط داوود توغلو با عنوان استراتژی          « Zero Problem Policy With Neighbors » یا همان  عدم مشکل با همسایگان و اظهارات عبدالله گل در زمان تصدی وزارت خارجه کاملاً قابل بیان است،  برای مثال گل در اول ژانویه در آذربایجان اعلام کرد: ترکیه می خواهد نقش فعال تری در مناطق قره باغ داشته باشد. همچنین ما می خواهیم نقش فعالی در پایان دادن مناقشات میان دولت گرجستان و جدایی طلبان داشته باشیم. گل در دانشگاه باکو نیز اعلام کرد: قفقاز اهمیت استراتژیکیش را به عنوان راهگذر شرقی – غربی حمل و نقل و انرژی و به عنوان راه ورود ترکیه به آسیای مرکزی حفظ می کند، برای مثال روابط اقتصادی ترکیه با قفقاز جنوبی با رشد 505 درصدی نسبت به سال 2001  از 574 میلیون و 570هزار و 198 دلار به 3میلیارد و 479 میلیون 125 هزار دلار در سال 2010 رسید، همچنین حجم مبادلات بازرگانی بین دو کشور ترکیه و ترکمنستان در سال ۲۰۰۷ میلادی به  یک میلیارد و ۲۹۶ میلیون دلار رسید که این میزان نسبت به سال ۲۰۰۰میلادی به بیش از سه برابر افزایش را نشان می دهد.

 در این دوره سعی بر آن شد تا روابط با ارمنستان که خیلی سرد بود از سر گرفته شود حتی اگر شده از مبادی غیر رسمی برای مثال عبدالله گل برای دیدن رقابتهای ورزشی به ارمنستان رفت، در ضمن رابطه با ایران و روسیه از نظر اقتصادی و سیاسی رشد قابل ملاحظه ای یافته است.  

در مجموع می توان 5  مورد ذیل را به عنوان استراتژی حزب عدالت و توسعه در قبال بازی در قفقاز نام برد :

با دنبال کردن آهنگ معادلهای جهانی و تغییرات عمودی آن به صورت شایسته می توان به جایگاه تاثیر گذاری در معادلات آسیای مرکزی و قفقاز دست یافت. در چنین وضعیتی تحکیم و نزدیک کردن روابط با چین و ژاپن که با برخوردی از اعتبار جهانی روابط غیر مستقیم تری با ترکیه دارند زمینه های مانور ترکیه را در این معادلات بیش از بیش گسترش خواهد داد.

پیدا کردن نقشه توزیع فرهنگی در صحنه دیپلماسی برای کشوری نظیر ترکیه که به نوعی با همه این تجربه ها تماس داشته و از این نقشه تغذیه شده، عامل مهم و دارای امتیاز است. فقدان آگاهی از نقشه فرهنگ به ویژه قشر فرهیخته، قدرت فهم و هدایت معادلات آسیایی را کاهش می دهد.

برای تاثیر گذاری بر آسیای مرکزی و قفقاز باید حرکت های ژاپن، چین و روسیه کاملا زیر نظر گرفته شود.

در گیر نشدن با روسیه و ایران به طور همزمان یا داشتن روابطی پر تنش با یکی از  دو در حالی که به دنبال برقراری ارتباط با آسیای مرکزی و قفقاز باشد. اقدام بایسته اجرای سیاستی در جهت گسترش زمینه های  مانور در شرایط پویاست نه تنگ کردن زمینه ها.

سیاست پویا و چند جانبه و نه ایستا به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک ترکیه است و باید هر نوع جایگزینی مورد ارزیابی قرار بگیرد.

روابط با آسیای مرکزی و قفقاز در پیشبرد راهبرد معادلات آسیا-اروپا می باشد زیرا از این طریق هم روابط با کشورهای برون آسیایی نظیر اتحادیه اروپا و آمریکا را در داخل آسیا محیاست و هم اینکه با در نظر گرفتن تغییرات مستمر، تغییرات حاصله در معادلات درون آسیایی دنبال می شود.

نتیجه گیری:

اهمیت آسیای مرکزی و بالاخض قفقاز برای ترکیه نقش یک سکوی پرش به سوی اروپا را بازی می کند. در این میان همین سکوی پرش خود منافع حیاتی را برای ترکیه دارد، بنابراین قبل از هر چیز باید اولویت به تاثیر گذاری در این منطقه به طور کار ویژه ای در دستور کار حزب عدالت و توسعه قرار می گرفت که همین طور هم شد. ترکیه در این زمان به آذربایجان به عنوان دروازه ای ورودی خود به قفقاز می نگریست به همین دلیل سرمایه گذاری زیادی در این کشور انجام داده است.

حزب عدالت و توسعه باید در راهبرد چند جانبه خود مبنی بر حفظ روابط حسنه با دو قدرت ایران و روسیه را مد نظر قرار دهد. زیرا استمرار استراتژی ثبات در منطقه که منافع ترکیه را تامین می کند تنها در شرایط رضایت این دو قدرت میسر می گردد. از طرفی دیگر ترکیه در این منطقه باید از وجود پر رنگ قدرت های فرا منطقه ای  به  واسطه همکاری با ایران و روسیه جلوگیری کند و این به وسیله ی سازمان های همکاری مثل اکو در قالب یک تجمع با هدف مشخص به سر انجام می رسد. بنابراین در همه این موارد شاهد حضور مولفه همکاری به طور مشخص با قدرت های منطقه ای هستیم. هر چند که ترکیه با سیاست یک بام و دو هوای خود تا حدودی سعی در برقراری تعادل میان اهداف اعلامی و رویه های خود دارد.

 منابع :

آصف، محمد حسن، 1380، اهداف سیاست خارجی ترکیه در آسیای مرکزی و قفقاز، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال هشتم، شماره4

قاسمی، حسین، 1382، ترکیه و قفقاز : نگرانی های امنیتی منطقه ای، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوازدهم، دوره سوم، شماره42

ملکی، محمدرضا، 1377، روابط ترکیه و اسرائیل و آثار آن در آسیای مرکزی و قفقاز، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال هفتم، دوره سوم، شماره42

خوشوقت، محمد حسین، 1385، تجزیه و تحلیل تصمیم گیری در سیاست خارجی، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی

داوود توغلو، احمد، سیاست خارجی ترکیه و راهبردهای آسیای مرکزی، ترجمه سید عباس هاشمی، مطالعات خاورمیانه

کولائی، الهه، جمهوریهای آسیای مرکزی و سازمان همکاری اقتصادی(اکو)، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران